استفاده درست از سرمايههاي معنوي انقلاب
نجفقلي حبيبي
تاريخ تحولات انقلاب اسلامي، از بدو شروع نهضت تا مراحل پيروزي و بعد از آن زمينهساز ايجاد و تثبيت سرمايههاي اجتماعي گران سنگي براي كشور و ملت بوده است. سرمايهها در حقيقت در هر نظام سياسي و ساختار فرهنگي اصليترين داشتههاي يك جامعه محسوب ميشوند. ما به مدد حركت انقلابي مردم از سال 42 به بعد توانستهايم داشتههايي چون سياستورزي اسلامي، ايثارگري ملي و مذهبي و شهداي انقلاب و دفاع مقدس را در قالب پشتوانههاي فرهنگي ، سياسي و اجتماعي خود به دست بياوريم. بايد توجه داشته باشيم كه پيش از آن كشور ما يا اساسا چنين سرمايههاي معنوي را در اختيار نداشت يا اگر داشت، معدود به موارد انگشتشماري ميشد كه شمول اجتماعي گستردهاي به مانند آنچه بعد از شروع نهضت و پيروزي انقلاب شاهد بوديم، نداشتند. اساسا شعارهاي محوري انقلاب اسلامي ايران يعني شعار «استقلال، آزادي، جمهوري اسلامي» و همينطور «نه شرقي، نه غربي، جمهوري اسلامي» تنها در بستر بهرهگيري و فعالسازي همين سرمايههاي تازه ايجاد شده ميتواند پويايي لازم را پيدا كند. بزرگترين معضل ما از ديد نگارنده، كاناليزه كردن همين امكانات و سرمايههاي معنوي و اجتماعي انقلاب در بستر رقابتهاي جناحي داخلي است. موضوعي كه بايد اعتراف كرد همه جناحها در پيدايش اين وضعيت مقصر و دخيل هستند. بسترسازي حكومت ديني بر پايه استقلال و آزادي يك دو وجهي را ترسيم ميكند كه در حوزه سياستخارجي رويكردي استقلالطلبانه دارد و در حوزه داخلي آرماني آزاديخواهانه. ضمن اينكه هر دو اين وجوه زير سايه ساختار و چتري به نام «جمهوري اسلامي» معناي خود را پيدا ميكنند. حال در چنين بستري سرمايههاي اجتماعي ما و پتانسيلهاي عمومي ايجاد شده در فرآيند پيروزي و تثبيت انقلاب، عموما بايد در وجوه ملي خود به كارگيري شوند تا بتوانند متضمن وجه استقلال كشور و نظام سياسي باشند؛ چيزي كه خلأ آن در دوران شاهنشاهي از عوامل اصلي نارضايتي عمومي بود. كاناليزه كردن اين سرمايهها در مسير منافع جناحي از يك سو موضوع آزادي داخلي را خدشهدار كرده و از سوي ديگر منافع ملي و استقلال كشور را از حالت عمومي به سمت ترجيحات گروهي سوق دهد. اين موضوع يكي از اصليترين آسيبهايي است كه بايد براي پاك شدن دامن انقلاب از آن تلاش و جديتي در كار باشد. ضمن آنكه بايد بپذيريم كه براي تداوم قدرتمند انقلاب و آرمانهاي آن ناگزير هستيم كه از مرحله توجه صوري به مفاهيم و آرمانهاي انقلاب گذر كنيم. به طور مثال ايده يك حكومت با شاخصههاي جمهوريت و اسلاميت نيازمند توجه به عمق هر دوي اين مفاهيم است. بيش از سه دهه بعد از پيروزي انقلاب، علني شدن برخي فسادهاي اقتصادي زنگ خطري جدي است براي اينكه نسبت به تعميق ارزشهاي اسلامي و حاكميت ديني در كشور، بسيار بيش از اين حساس و پيگير باشيم. قطعا وجود چنين موارد و پديدههايي در جامعه جداي از اينكه از هيچوجه ديني و مذهبي برخوردار نيست، بلكه ميتواند آسيبي باشد به وجوه ديني جامعه و حاكميت. در چنين وضعيتي استفاده ملي از سرمايههاي معنوي انقلاب در راستاي حركت به سمت تعميق ارزشهاي انقلابي در سطوح مختلف جامعه، نيازي است كه بهشدت احساس ميشود.