زنده در آثار
تاريخ زندگي سهراب شهيد ثالث، در ماه تير شروع و تمام ميشود. امروز سالگرد تولد اين فيلمساز مهم سينماي ايران است و به تاريخ 10 تيرماه و شنبهاي كه ميآيد، سالروز درگذشتش. فيلمسازي كه ميگويند اگر نبود و فيلمهايش را نميساخت، مسير سينماي ايران در جهان تغيير ميكرد و راه ديگري ميرفت و ممكن بود، مانند امروز با فيلمسازان بزرگي مانند عباس كيارستمي، امير نادري و... شناخته نشود. اما اين فيلمساز مهم، مردي منزوي بود. مردي كه در روز تشييعجنازهاش آيدين آغداشلو به عنوان دوست صميمي او روايت كرد: «سهراب مردم گريزي بود كه مردم را دوست داشت. او ميدانست كجا ايستاده و چه ميكند. او از شعار، سانتيمانتاليسم و احساساتگرايي نفرت داشت و هرچيز نحيف و پيش پا افتادهاي او را رنج ميداد. او مهر سرشاري نسبت به هر موجودي كه در معرض مخاطره قرار ميگرفت، داشت.» خصوصياتي كه آغداشلو نقل ميكند، در اكثر روايتهاي آشناهاي اندك اما نزديك شهيد ثالث، وجود دارد. آنهايي كه او را ميشناختند از مهر و احساسي ميگفتند كه در ظاهري منزوي و البته سختگير و بدون تعارف پنهان شده. از انساني كه ظلم و ستم و بيعدالتي را روا نميدانست و با نگاهي دقيق و ژرف، نخستين فيلم متفاوت سينماي پيشرو ايران، «طبيعت بيجان» را ساخت. سهراب شهيد ثالث را همدوره كارگرداناني مانند داريوش مهرجويي، ناصر تقوايي، عباس كيارستمي و... ميدانند، اما او را تاثيرپذير از سه شخصيت هنرمند ميدانند؛ هنرمنداني كه به ترتيب چخوف، بونوئل و بزرگعلوي بودند و هركدام صاحب سبك و نگاهي مختص خود. اما بيشتر از تمام اين روايتها، آنچه از شهيد ثالث باقي مانده، آثارش است. آثاري كه در دسترس است و 19 سال پس از مرگش همچنان علاقهمندان خاص خود را دارد و ثابت ميكند؛ بيشتر از هر حرف و حديث و روايتي درباره يك هنرمند يا حضور و غيبتش در يك جمع، تنها چيزي كه مهم است؛ آثارش و گنجينهاي است كه به ارث ميگذارد.