محسن جعفريراد / «مزار شريف» پس از فيلمهاي دكل، پرواز خاموش و روايت سه گانه (ايپزود دوم) چهارمين فيلم حسن برزيده در سينماست كه موضوع شهادت ديپلماتهاي ايراني در حمله به كنسولگري ايران در افغانستان را دربرميگيرد و در كنار فيلم روباه (ساخته بهروز افخمي) تنها فيلمهاي سياسي اين دوره از جشنواره محسوب ميشوند. برزيده از 16 سال پيش تصميم گرفت كه اين فيلم را بسازد اما مدام با موانع و مشكلات مواجه شده است. حسين ياري نيز از جمله بازيگران باسابقه سينماي ايران است كه بارها تحسين شده و همكاريهاي متفاوتي را با كارگرداناني مثل فريدون جيراني، محمد حسين لطيفي، مسعود جعفري جوزاني، مازيار ميري و... داشته است. با اين دو نفر كه بيشتر سعي ميكنند دور از هرگونه حاشيهاي به فعاليت هنري خود بپردازند، درباره وجوه مختلف اين فيلم گفتوگو كردهايم.
معمولا در مواجهه با فيلمهاي سياسي و فاخر با يكسري پيش فرض روبهرو ميشويم كه حاصل سياستگذاريهاي شتابزده در چند سال اخير است. مثلا در دوره قبلي فقط عنوان فيلم فاخر به زبان آورده ميشد، به جاي اينكه هرگونه روايت و ساختار فاخري در ميان باشد. اما خوشبختانه فيلم شما سر و شكل مطلوبي دارد با موضعي كاملا افشاگرانه. از آن داستانهايي كه ميتوان منتظر واكنشهاي صفر و صدي براي آن بود. چطور شد كه براي فيلم تازه خود سراغ اين روايت كمتر پرداخته شده رفتيد؟ آن هم در شرايطي كه هميشه سعي شده چيستي و چرايي آن مسكوت باقي بماند و همين التهاب آن را دوچندان ميكند.
برزيده: در سال 77 يك ماه پس از حمله به كنسولگري، آقاي شاهسون كه نقش ايشان را آقاي ياري بازي ميكند، به عنوان تنها نجات يافته اين حادثه به ايران بازگشتند و در يك مصاحبه تلويزيوني عنوان كرد كه با قتل همكارانشان توسط نيروهاي اشغالگر پس از 19 روز با پاي پياده به وطن رسيدهاند. در واكنش به اين افشاگري، طالبان اين موضوع را تكذيب كرد و ايران هم طبيعي بود كه نميتوانست حقانيتش را ثابت كند. از آن لحظه جرقه ساخت اين فيلم براي من زده شد چرا كه هم موضوع براي من مهم بود به خاطر منش اعتقادي و به عنوان يك شهروند ايراني كه 10 نفر از هموطنانمان را قرباني ميبيند و هم به اين فكر كردم كه با زبان سينما ميتوان قصه جذاب و دراماتيك بر اساس اين داستان واقعي تعريف كرد. يادم ميآيد كه در آن زمان آقاي سيفالله داد به عنوان مدير وقت معاونت سينمايي دعوتم كرد و پيشنهاد فيلمي بر همين اساس دادند و خوشبختانه من هم درصدد انجام همين كار بودم. اما همه به ما هشدار دادند كه از ساخت اين فيلم پرهيز كنيم، اما ما مايوس نشديم. با آقاي شاهسون صحبتهاي كلي كرديم و كمكم علاقهمندتر ميشدم، مخصوصا اينكه در ابتدا فكر ميكردم كه قصه خيلي مردانهاي دارد اما با حرفهاي او مشخص شد كه به كمك يك خانواده افغان نجات يافته است كه همه اين تحقيقات طبق برخي مصلحتانديشيها و محافظهكاريها بينتيجه ماند چرا كه ايشان يك سال غيبش زد! ظاهرا گفته شده بود كه درباره اين موضوع حرفي زده نشود و اين ارتباط كاملا قطع شد. در واقع با پنبه سر ما را بريدند و شايد يكي از دلايل بيميليام نسبت به كار در سينما همين برخوردها باشد.
البته در دوره گذشته جزو منتقدان دولت هم بوديد.
برزيده: در واقع تمايلي به كار نداشتم. هر چند اغلب متوليان فرهنگي و هنري همين هشت سال دوستان ما بودند و هستند، اما به هيچوجه وارد آن فضا نشدم. واقعيت اين است كه براي ساخت اين فيلم رجوع نكردم كه حالا جواب مثبت و منفي بشنوم. اما شايد خواست خدا بود كه امسال به همت حوزه هنري و با تدبير و همكاري فوقالعاده منوچهر شهسواري بالاخره آن را بسازيم.
پس يعني مزار شريف را ميتوان يك فيلم كاملا سياسي تلقي كرد؟
برزيده: بله. اصلا نميتواند غيرسياسي باشد چرا كه به موضوعي مرتبط با سياست و روابط ديپلماتيك و بينالمللي ميپردازد كه البته از زبان سينما روايت ميشود نه از منظر يك آدم سياسي و ميتواند جنبههاي اجتماعي نيز پيدا كند چراكه با توجه به وحشيگريهاي گروه داعش در سالهاي اخير، با اين فيلم به ريشه آن يعني طالبان پرداخته ميشود كه آن زمان به اندازه حالا تبديل به يك بحران جهاني نشده بود. ما همان زمان بريدن سر را در اقدامات طالبان ديده بوديم اما حالا به سبب گسترش وسايل ارتباط جمعي فراگير شده است.
معمولا انتخاب بازيگر براي چنين فيلمهايي ريسك بزرگي است. مخصوصا اينكه بر اساس شخصيت آقاي شاهسون قرار بود ساخته شود. آقاي ياري چه ويژگي ممتاز و متمايزي داشتند كه براي چنين نقش دشواري ايشان را انتخاب كرديد؟
برزيده: با حسين ياري قبلا كار كرده بودم. در سالهاي اخير نيز به اين نتيجه رسيدم كه پيشرفت قابل توجهي در بازيگري داشته است. بدون اغراق بايد تاكيد كنم يكي از ويژگي منحصر به فرد او اين است كه اهل تبليغات و شو نيست و حق ايشان است كه بيشتر از اينها تحسين شود. حسين ياري منظمترين آدم گروه بود و همين او را از اكثر بازيگران متمايز ميكند، به نظرم از كمحاشيهترين و كممسالهترين بازيگران سينماي ايران است كه در اين فيلم مجال اين هست كه به خوبي ديده شود و بسيار اميدوارم.
آقاي ياري شما طبق چه انگيزهاي بازي نقش شاهسون را پذيرفتيد؟
ياري: در ادامه حرفهاي آقاي برزيده بايد تاكيد كنم كه اهل تبليغات براي كار نيستم. به هر حال وقتي عرصه رسانه و مطبوعات را به روي خود ميبندي، حتما گارد هم ميگيرند و مثلا اگر درخواست مصاحبه را جواب ندهي، حتي به حواشي دامن ميزنند. نگاه به من نگاهي خنثي است و شايد ايده آل من نباشد، اما كاملا پذيرفتم و نميخواهم تحت تاثير حواشي قرار بگيرم. درباره بازي در اين فيلم، من قبلا افتخار همكاري با ايشان را در يك فيلم سينمايي و يك مجموعه تلويزيوني داشتم و باور دارم كه به صورت آكادميك و تجربي مهارت خاصي در كارگرداني دارند. البته با هيچ كارگرداني مسالهاي ندارم ولي با آقاي برزيده كوچكترين مسالهاي در طول اين سه همكاري نداشتهام. آقاي برزيده بازي حسي و تكنيكي را به خوبي ميشناسد. با كارگردانهاي بزرگي كار كردهام كه برخي آنها براي هدايت بازيگر با مشكل مواجه ميشدند اما آقاي برزيده كاملا فوت و فن بازيگري را ميداند. شايد اين را بازيگران بيشتر درك كنند كه بعضي مواقع ما بازيگران ناتوانيهاي خودمان را پنهان كرده و كارگردان را هم مجاب ميكنيم. اما آقاي برزيده آنقدر هوشمندانه و به جزييات نگاه ميكند كه اين طور نيست و به حداقلها قانع نيست و تا به نتيجه مطلوبش نرسد صحنه را رها نميكند. با اين نگاه با ايشان همكاري كردم.
يكي از دشواريهاي كار شما ميتواند اين باشد كه در مزار شريف با نابازيگران يا بازيگران كمتر شناخته شده (غير از مهتاب كرامتي، مسعود رايگان و عمار تفتي) روبهرو هستيد. مثلا در فيلمي مثل سعادتآباد تمام پارتنرهاي شما از چهرههاي توانمند بازيگري هستند اما در اينجا بيشتر با بازيگران كمتر حرفهاي سرو كار داريد. چه راهكاري براي حفظ اين توازن داشتيد؟
برزيده: به نكته درستي اشاره كرديد. يك بازيگر غيرحرفهاي كارش در چنين مواقعي سختتر از ديگران است. هم اينكه نميتوانند به موقع و با كيفيت مطلوب با بازيگر حرفهاي بدهبستان كنند و ديگر اينكه آنقدر واقعي و مستند بازي كنند كه بازيگر شناخته شده را به دردسر مياندازند. البته خيلي از بازيگران ميگويند كه جلوي دوربين خودمان هستيم كه به نظرم حرف اشتباهي است و بازيگر بايد خودش را با كاراكتر مطابقت دهد. ضمن اينكه نبايد خودش را طوري برجسته كند كه بازي آنها تحت شعاع حضور او قرار گيرد كه ياري از اين نظر عالي كار كرده.
ضمن اينكه با يك قوم خاصي هم مواجه هستيد و بايد كمك كنيد تا خصوصيات آنها نيز باور پذير شود.
ياري: تفاوت زيادي نميبينم. واكنش بازيگر بايد يك واكنش درست و به اندازه باشد كه حاصل تحليل نقش در فيلمنامه و تعامل با كارگردان است. در اين موقعيتي كه اشاره كرديد نقش كارگردان برجسته ميشود. چه در سعادتآباد كه بازيگران شناخته شده بسياري حضور دارند و چه در مزار شريف، اين هارموني و هماهنگي را كارگردان ايجاد ميكند. مهم اين است كه بازيگر با برنامه و پر ايده با نقش رفتار كند كه خوشبختانه در اين كار همگي مطلوب كار كردهاند.
فيلمبرداري و فرم بصري مهمترين نقطه قوت فيلم است. دوربين متحرك و در خدمت دكوپاژ و ميزانسن دشوار. به عنوان مثال صحنهاي كه تير خلاص ميزنند تا از قتل ديپلماتها مطمئن شوند و دوربين همان زير ميز درحال چرخيدن است، يا صحنه شروع فيلم كه زاويه ديد خود قهرمان داستان است كه ريتم را با فرم بصري متوازن ميكند و در تك تك لحظههاي فيلم استادي عليرضا زريندست به وضوح قابل مشاهده است.
برزيده: بايد براي اين بخش كه جزو مهمترين بخشهاست، آدم مناسبي را انتخاب ميكرديم و حالا كه فيلم تمام شده بايد بگويم كه قطعا بهترين آدم را انتخاب كرديم. ممنون كه اين جزييات را درست ديديد. فيلمبرداري زير ميز واقعا شرايط سختي داشت و آقاي زريندست از اجراي اين صحنه و تمام صحنهها موفق بودند. او دوره سينماي سياه و سفيد، فيلمهاي رنگي و سينماي ديجيتال را به عنوان سه نسل و دوره سينما را تجربه كرده و غير از امتيازات مثبت كارشان كه در فيلم ميتوان به آن دست يافت، ويژگي فرامتني ايشان اين است كه فرداي هر روز كه ميآمدند درباره صحنههاي روز قبل تحليل ميكردند، پيشنهاد بهتري ميدادند و كاملا با فيلم زندگي ميكردند و همين هوش و هنرمندي سرشار ايشان را ثابت ميكند. اين طور نبود كه به عنوان يك شغل به كار خود نگاه كنند و كاملا عاشقانه برخورد ميكردند. مثلا در همين صحنه تاكيد بر زنده ماندن شاهسون درهنگام قتل همكارانش، حدود 10 روز با بازيگران و آقاي زريندست در زير ميز كار ميكرديم كه اميدوارم خلاقيت و تجربهگرايي ايشان به درستي ديده شود.
چقدر اين اجراهاي خلاقانه سر صحنه شكل ميگرفت و چقدر در فيلمنامه طراحي شده بود؟
برزيده: اين جور فيلمها بيشتر به فضاسازي سر صحنه متكي است، مخصوصا اينكه سرنوشت قهرمان داستان را همه ميدانند و بايد جذابتر تعريف شود. فيلمنامه بيشتر به ادبيات مربوط ميشود و اجرا با زبان سينما بايد همخواني داشته باشد. آقاي زريندست و ديگر عوامل كمك كردند تا صرفا مصوركردن فيلمنامه مقصود كار نباشد. ولي نوشتن فيلمنامه و ساخت فيلم تفاوت دارد، فيلمنامه نقشه راه ميدهد اما در اجرا كلي فرق ميكند. فيلمنامه تعيينكننده است اما حرف آخر را حال و هواي صحنه ميزند. مثلا در جاهايي در فيلمنامه صحنههاي زيادي بود كه با يك ديالوگ ميتوانست انتقال داده شود و همين كار را كرديم. در ابتدا با حضور مامور اطلاعات (مسعود رايگان) به نظر ميرسد كه با يك داستان كليشهاي روبهرو هستيم، اما در ادامه استفاده خلاقانه از تصويرپردازي و ايجاد تعليق به كمك تدوين باعث شده كه جذابيت لازم ايجاد شود.
برزيده: طبيعي بود كه از يك سري تمهيدها براي جذابيت بيشتر استفاده كنيم. اگر قرار بود كه ما كاملا وفادار به واقعيت بمانيم هم به لحاظ زمان دچار مشكل ميشديم و هم شايد خيلي جاها مخاطب خسته ميشد و جذاب نبود. شكي كه به شاهسون بود حتي هنوز وجود دارد. اما به نظر من دستي آقاي شاهسون را به ايران رسانده تا زنده بماند و افشا بكند و خون همكارانش پايمال نشود. در اين صحنههاي سوال و جواب به اين نتيجه رسيديم كه سوال و جواب كافي نيست و بيشتر بايد معادلهاي بصري براي روايت پيدا كنيم. از طرفي ديگر روايت بايد طوري پيش ميرفت كه هيچ كدام به طور مطلق سياه و سفيد نباشند و به خاطر همين به اين تعليقهايي كه گفتيد، اتكا كرديم.
مسعود رايگان در همان ابتداي حضورش و با يك نگاه گيرا درونيات خود را آشكار ميكند و حتي در جاهايي به او حق ميدهيم و همين نشان ميدهد كه نگاه نسبينگري به داستان و سوژه داشتيد.
برزيده: بله. البته بايد آقاي رايگان را هم ستايش كنم. قرار نبود منفي باشد و در اين بخشها فكر ميكنم كه درست اجرا شده است.
آقاي برزيده، به نظر من يكي از ابزارهاي بازيگر چهره و ميميك صورت اوست كه با جنس خاص چهرهپردازي شما نيمي از صورتتان پوشيده شده و اين ابزار را از دست ميدهيد و بيشتر متكي بر نگاه و جنس صدايي است كه بايد بيننده را از جهانبيني و خلق و خوي شما آگاه كند.
ياري: به نظرم نخستين مواجهه مخاطب با بازيگر و مهمترين ابزار او در ايفاي نقش چشمانش هستند. اتفاقي كه ميافتد اين طوري است كه از چشم بازيگر متوجه ميشويم كه ميتوانيم به او اعتماد كنيم يا نه. اگر اين اتفاق بيفتد و آن حس و حال دروني و در نهايت بيان و صوت و نگاه باشد، در بيشتر موارد به نتيجهاي درخشان ختم ميشود. در وهله اول اين چشمان هستند كه حرف ميزنند، مثلا دست و پاي يك بازيگر را ببنديد و حتي صورتش نيز كوچكترين حركتي نداشته باشد، حتي اگر فقط به چشمانش نگاه كنيم ميتوانيم از راز و رمز شخصيت آگاه شويم. سعي كردم در مزار شريف از اين ابزار به درستي استفاده كنم.
براي ايفاي اين نقش تحقيقات ميداني هم داشتيد؟
ياري: ساليان زيادي از اين حادثه نگذشته و اطلاعات شفاهي و مكتوب زيادي درباره آن وجود دارد. ولي من با گفتوگو با آقاي برزيده به نتيجه رسيدم كه ميتوان به تحقيقات ايشان بسنده كرد. حتي تلاشهايي صورت گرفت تا با آقاي شاهسون ملاقاتهايي داشته باشم اما به اين نتيجه رسيدم كه كمكي نميكند.
فكر ميكنيد فيلم «مزار شريف» پتانسيل اكران بينالمللي را دارد؟
برزيده: بيشتر به اين فكر كرديم كه بايد يك فيلم خوب بسازيم، به جاي اينكه عجله داشته باشيم كه آن را به جشنواره فجر برسانيم. عجله باعث ميشد كه كار نازلي ساخته شود و طبيعي بود كه ارزشي نداشته باشد. به نظرم حرف و موضع فيلم بسيار جهانشمول است و در همه جاي جهان ميتوان با آن ارتباط برقرار كرد. خيلي هم ميتواند به روز باشد. قصد تحليل نداشتيم اما به نظرم در حد بضاعت فيلم به نوعي به يك تحليل حداقلي ميرسد و به خاطر اينكه به ريشه گروههاي تروريستي و ضد انساني مثل داعش ميپردازد، حتما براي مردم نقاط مختلف دنيا حرفي براي گفتن دارد و پيامي ميدهد كه يك پيام انساني است كه اصلا همه اديان يك حرف واحد ميزنند؛ اينكه با هم مهربان باشيم و مخالف جنگ و خونريزي و جنايت. در دين ما و در قرآن نيز آمده كه كشتن يك آدم معادل كشتن يك ملت است پس چنين موضوعي ميتواند با همه دنيا ارتباط برقرار كند.
فيلمهاي سياسي معمولا در دورههاي مختلف جشنواره مورد حمايت جشنواره قرار ميگيرند. خيلي به آنها بها داده ميشود، هم به لحاظ كانديدا شدن و هم تبليغات. فكر ميكنيد مزار شريف در كدام رشتهها ميتواند موفقتر باشد؟
برزيده: فكر ميكنم دچار پيشداوري شدهايد. بازيگران فيلم به نظرم اجراي قابل قبولي دارند و دوم اينكه موضوع مزار شريف يك موضوع ملي است و در همه جاي دنيا وقتي درباره يك موضوع ملي حرف زده ميشود، مردم دوست دارند. درباره چيزي حرف ميزند كه سالهاست قرار بوده دربارهاش حرفي زده نشود و خيليها دوست داشتند كه مخفي بماند. خيليها دوست نداشتند ساخته شود. درباره حمايت خاصي كه گفتيد اين قصه زماني اتفاق افتاد كه آقاي خاتمي رييسجمهور و آقاي روحاني رييس شوراي امنيت ملي هستند و وقتي در زمان كنوني يعني رياستجمهوري آقاي روحاني اين داستان را ساختهايم يعني يك جريان سياسي را نقد كردهايم و منتقدان آن هستيم. هر كجا كژي و كاستي ميبينم، خودم را موظف ميدانم تا آن را برجسته و نقد كنم. در طول اين زمان خانواده شهداي كنسولگري با من در تماس بودند و همه گلهمند بودند كه نهتنها تقدير نشده، بلكه فرصتي براي بيان حقيقت داده نشده. اين وضعيت و سوژه فيلم را من گاف بزرگ رفتار وزارتخانه در آن زمان ميدانم و اين فيلم ميتواند تلنگري باشد براي پرداختن به اين موضوع. من خودم به آقاي روحاني راي دادم اما اين نقد را به ايشان وارد ميدانم چرا كه وظيفهام نقد كردن است. وظيفه هر فيلمسازي همين است. اصرار دارم مسوولاني كه در اين فاجعه انساني نقش داشتند از مردم و از خانوادههاي ديپلماتها عذرخواهي كنند.
آقاي ياري، شما نسبت به جايزه چه نظري داريد؟
ياري: مورد توجه قرارگرفتن از سوي اهل فن طبيعي است كه مرا خوشحال و دلگرم ميكند اما زياد به آن فكر نميكنم و بيشتر اميدوارم كه كارم را درست انجام داده باشم. من براي فيلمهاي سعادت آباد، بلوغ، كتوني سفيد، دم صبح و... تحسين شدهام اما حالا در مورد فيلم مزار شريف بيشتر اميدوارم كه كليت فيلم به خوبي ديده شود.
برزيده: به عنوان حرف آخر مايلم از عوامل سختكوش فيلم تشكر كنم. با محدوديتهايي كه دولت افغانستان براي ما ايجاد كرد و به ما ويزا نداد، كل فيلم در ايران ساخته شد. ما آماده بوديم كه برويم اما اين اجازه داده نشد. ساخت ساختمان كنسولگري و فضاهاي اطراف آن يا صحنههاي حمله به مردم همگي در ايران تصويربرداري شد كه دشواري كار طراحي صحنه و دكور و جلوههاي ويژه ميداني و بصري را دو چندان ميكند و مخصوصا جلوههاي ويژه و صداگذاري آخرين فشارها براي آماده كردن روي دوش اين عزيزان بود و بايد از آقاي بهمن اردلان و احمدرضا معتمدي و محمدعلي سجادي تشكر ويژهاي داشته باشم.