به بهانه انتشار آلبوم «مرگ خاموش» اثر «فرشيد اعرابي»
جانسخت
سيامك قليزاده
فرشيد اعرابي در موسيقي ايران نماد است. نمادي كه از چند زاويه معنا دارد. البته كه ممكن است معنايش هيچ ربطي به كيفيت موسيقياش نداشته باشد اما قطعا وابسته موسيقي و عشق به آن است. اين نماد بودن به خودي خود در يك زمان خاص هيچ ارزشي ندارد چرا كه شايد نظر عموم جامعه در دوره خاصي، نمادي بسازد و با گذشت زمان خودش را اصلاح كند. اعرابي هم با تداوم است كه كارش ارزش پيدا ميكند و نماد بودنش مهم ميشود؛ به نوعي تبديل به الگو ميشود. حالا حدود 15 سال از انتشار نخستين آلبومش ميگذرد و شايد بتوان در مورد كارنامه كاري و روندي كه طي كرده و البته تاثيراتي كه گذاشته قضاوت كرد. درست زماني كه موسيقي پس از انقلاب جان گرفته بود فرشيد اعرابي هم با تنظيم و آهنگسازي در موسيقي پاپ (همكاري با خوانندههايي مانند قاسم افشار) فعاليتش را جديتر كرد. هنوز سبكهاي ديگر قدرت ابراز وجود نداشتند و موسيقي راك قامت بلند نكرده بود. البته فعاليتهاي جسته و گريختهاي وجود داشت و افرادي مانند آرش ميتويي، فرشاد رمضاني، كاوه يغمايي و گروه اوهام دستي بر آتش داشتند. اما اعرابي بدون توجه به زمان و شرايط، بسيار راديكال عمل كرد. سابقه و روندي كه در موسيقي پاپ شروع كرده بود را كنار گذاشت و البته كه خودسانسوري هم نكرد و آلبوم «پنهان» را توليد كرد. راك در ارشاد مجوز نميگرفت و او سراغ هويمتال رفت. اعرابي نمادي از جسارت است و مهمترين ويژگياش در آن دوره زماني جسارتش بود. امروز شايد فضا آنقدر باز شده كه به راحتي در مورد موسيقي هويمتال مينويسيم اما اوايل دهه هشتاد اوضاع به كل متفاوت بود. حسي وجود داشت كه شايد نزديكترين نامش، ترس باشد و تقريبا تمام گروهها (حتي اگر نميخواستند مجوز بگيرند) خودشان را تعديل ميكردند. در همين شرايط اعرابي نه تنها كارش را تعديل نكرد بلكه جسورتر هم عمل كرد. اين جسارت نه تنها در استفاده از موسيقي هويمتال بلكه در به كارگيري كلام فارسي براي موسيقي هم نمود يافت. به نوعي او در درجه اول جسارتي اجتماعي نشان داد كه در بطنش، جسارتي موزيكال هم وجود داشت. در واقع او كلامي فارسي و آن هم اشعار كلاسيك مولانا با وزن عروضي مشخص را روي موسيقي هويمتالي گذاشت كه به كل غربي بود. شايد خيليها خواندن فرشيد اعرابي را دوست نداشته باشند اما موضوعي جدا از اين بحث است. اينكه كلام فارسي با وزن مشخص روي موسيقي غير فارسي با ريتمِ مشخصِ ديگري (كه وامدار اوزان عروضي نيست) مينشيند، شايد حالا براي همه ما باورپذير باشد اما به خاطر تكرار و گذشت زمان است كه هضمش آسان شده است. همه اينها در زماني اتفاق افتاد كه كمتر كسي در ايران سراغ موسيقي متال رفته بود اگر هم ميرفتند كلام انگليسي را براي كارشان انتخاب ميكردند. حتي تا امروز هم راهكار يا پيشنهاد بهتري براي استفاده از كلام فارسي در اين موسيقي وجود ندارد. نكته ديگري كه اعرابي را از همكارانش متمايز ميكند تداوم و ممارست در كارش است. بسياري از موزيسينهاي ايراني به صورت پيشفرض سراغ گرفتن مجوز نرفتند و خيليها هم وقتي يكبار برگشت خوردند رهايش كردند. اين در حالي است كه همه ميدانند هيچ سياستِ هميشگي و خاصي در ارشاد حاكم نيست. يعني ممكن است آلبومهاي كمحاشيه از دولت اصلاحات مجوز نگيرند و آلبومهايي از دولت پس از آن مجوز بگيرند كه باوركردنش دشوار است. كسي كه بتواند با موسيقي هويمتال در سه دولت مختلف مجوز انتشار آلبوم دريافت كند بدون شك پيگيري قوي و محكمي داشته است. اعرابي اين روند را دنبال كرده و با هر زحمتي مجوز انتشار آلبومهايش را گرفته و البته كه روندش را ادامه داده است. تقريبا هر پنج سال آلبوم جديدي منتشر كرده و در اين مسير نوسان خاصي نداشته است. كارنامه او نشان ميدهد بسياري از حرف و حديثهاي موجود در مورد دشواري فعاليت در ايران اغراقآميز است و اگر هنرمندي بخواهد (با تمام سختيها و دردسرها) ميتواند آلبومش را منتشر كند. او نمادي از جديت و ثابت قدمي است.
فرشيد اعرابي در اين 15 سال كه از انتشار آلبوم اولش ميگذرد شخصيت كاري و حرفهاي خودش را حفظ كرده است. مسير ثابتي را رفته است. هيچوقت هم زانوي غم بغل نكرده و خانهنشين نشده است. او پس از انتشار پنهان در دوره رياستجمهوري سيدمحمد خاتمي، آلبوم «سكوت راوي» را در دوره رياستجمهوري محمود احمدينژاد منتشر كرد و كمي از ايدهآلهاي خودش فاصله گرفت و بيشتر به موسيقي هاردراك نزديك شد. در همين دوره او توانست كنسرتهايش را برگزار كند و حتي در برج ميلاد روي صحنه برود. البته دوران ممنوعالكاري را هم پشت سر گذاشت و آلبوم سومش، «به رنگ شب» را باز هم در سبك هوي متال منتشر كرد. در نهايت آلبوم آخرش يعني «مرگ خاموش» را هم در دوره رياستجمهوري حسن روحاني منتشر كرد كه باز هم در همان مسير سابق است. اعرابي به سبك و استايل خودش وفادار مانده و كاري كه بلد است را انجام ميدهد. شايد براي مخاطبي كه به دنبال موسيقي نوگرا است اين موسيقي كهنه شده باشد اما در مقابل بسياري هم هستند كه به همين سبك علاقه دارند و ميخواهند هميشه سبك مورد علاقه خودشان را گوش كنند. اينكه هنرمندي از دايره سبك خودش بيرون نيايد به هيج عنوان عيب محسوب نميشود. كمااينكه اعرابي هميشه سعي كرده در محدوده استايلش، خلاقيتهاي جديدي داشته باشد كه گاهي نتيجه مثبت دارد و گاهي منفي. نمونهاش در همين آلبوم آخر وجود دارد؛ استفاده از آواز ايراني در قطعه «برقص آ». بسياري ممكن است اين نوع وكال را در موسيقي اعرابي دوست نداشته باشند و برعكس، اما او ريسك كرده و خلاقيتي در چارچوب سبكش انجام داده است. از طرفي در تمام جهان و گروههاي بزرگ هم چنين موضوعي وجود دارد؛ مثلا «آيرون ميدن» هيچگاه از چارچوب خارج نميشود يا از گروه «زيزيتاپ» قطعه غيرقابل هضمي نميشنويم اما سالها كار كردند و مخاطب خودشان را هم داشتند و دارند. اعرابي در اين مسير و ثباتش، هيچگاه همكاري و مشاركتهاي عجيب هم نداشته است. او با خوانندههاي پاپ كار نكرده و امرار معاش را بهانهاي براي اين كار قرار نداده است. اگر هم خواسته تجربه جديد يا فعاليت جنبي داشته باشد سراغ موسيقي تئاتر رفته است. حالا با گذشت نزديك به دو دهه فعاليتها و تلاشهاي كساني مانند اردوان انزابيپور، همايون مجدزاده، فرشاد رمضاني و فرشيد اعرابي، به بار نشسته است. امروز اگرچه توليدات رسمي موسيقي متال زياد نيست اما اجراهاي زيادي برگزار ميشود كه نشان از پويايي اين جريان دارد. البته كه بازهم از نظر كيفي آثار همان كساني كه اين راه را آغاز كردند بالاتر از بقيه است (در 10 سال گذشته آلبومي با كيفيتتر از مرگ خاموش نداشتيم) اما نميتوان اين تعداد موزيسين فعال را ناديده گرفت. اگر القابي مانند پدر يا سلطان، كه اصولا هم بيخاصيت هستند را كنار بگذاريم، فرشيد اعرابي نماد موسيقي متال در ايران است.