جايگاه زكرياي رازي در فرهنگ و تمدن اسلامي- ايراني با سخنراني بلخاري، ولايتي و محقق
فلسفه همچون تزكيه نفس
درك فلسفه رازي با ادبيات خود او ممكن است
عاطفه شمس
همايش «نقش و جايگاه زكرياي رازي در عرصه فرهنگ و تمدن اسلامي- ايراني» با سخنراني حسن بلخاري رييس انجمن، علي اكبر ولايتي، رييس كميته فرهنگ و تمدن اسلام و ايران و مهدي محقق رييس هياتمديره انجمن آثار و مفاخر ايران طي روزهاي اخير، در انجمن آثار و مفاخر فرهنگي برگزار شد. بلخاري با تاكيد بر اينكه فلسفه در قلمرو رازي را بايد با ادبيات خود او ادراك كرد، به توضيح اصول فلسفي رازي پرداخت. سپس ولايتي با بيان اينكه تاليفات رازي در پزشكي ايران و اسلام ويژگيهاي متفاوتي با سايرين داشت، او را به لحاظ طب باليني، نخستين و جامعترين دانست. محقق نيز با برشمردن امتيازات طب اسلامي، يكي از مهمترين اين امتيازات را در اين دانست كه طب اسلامي، انسان را عالم كبير دانسته و روح و جسم او را توامان مورد توجه قرار ميدهد. در ادامه گزارشي از اين نشست را ميخوانيد:
درك فلسفه رازي با ادبيات او ممكن است
حسن بلخاري
رييس انجمن آثار و مفاخر فرهنگي
كتابي كه در ايران در رد ابنسينا منتشر شده، در واقع، به اسم «رازي مظلوم» نوشته شده است. يعني نام رازي را بر كتاب گذاشتند تا به نحوي هم ابنسينا را به عنوان بزرگترين عقل فلسفي تمدن اسلامي با بدترين توهينها نفي و رد كنند و هم از ماترياليست بودن رازي سخن بگويند. حقيقت آن است كه ابنسينا نقشي برجسته
در عقلانيتي دارد كه در اروپا منجر به رنسانس شد. فقط به عنوان يك نمونه كليساهاي آن زمان شبيه به دژ ساخته ميشد. به اين دليل كه به خاطر تسلط شرق بر جهان تنها جايي كه خود را در امان ميديدند كليسا بوده است. اما در آغاز قرن ۱۳ كليساها با معماري گوتيك ساخته ميشدند. معماري گوتيك تاثير جدي ترجمه آثار مسلمين به ويژه ابنسينا بر اروپاييان را نشان ميدهد. همچنين ۲ برهان از براهين خمسه كه در تفكر غرب معروف است متاثر از ابنسينا است. اما علت نفي ابنسينا از طريق رازي، فقط يك جمله است كه ابنسينا در كتاب «اسئله و الاجوبه» در جواب سوال دوم ابوريحان بيروني آورده و ميگويد رازي بايد برود به كار جراحي و آزمايش خود مشغول شود و در باب مساله الهيات، اصطلاح فضول را به كار برده است. واژه فضول در اينجا به معناي امروزي آن نيست بلكه به تعبير جناب بيروني، اتفاقا استفاده از كلمهاي است كه خود رازي در هندسه به كار برده يعني در «السيره الفلسفيه» ميگويد كه من با رياضيات كاري ندارم جز به قدر احتياج، آنهايي نيز كه هندسهورزي ميكنند، فضولي ميكنند. فضول از فضل است يعني بابي را بيشتر از معمول حركت كردن.
ابنسينا از كلام رازي استفاده كرده و ميگويد رازي فضولي نكند و وارد عرصهاي كه نميتواند در آن به كمال حرف بزند، نشود. اين بحث فقط در «اسئله و الاجوبه» آمده و در هيچ كجاي ديگر مطرح نشده اما مبناي حملات و نفرت در كتابي كه در رد ابنسينا منتشر شده قرار گرفته و رازي نيز ماترياليست خوانده شده است. اين مساله ايجاب ميكند درباره سيرت فلسفي رازي توضيح دهم. زكرياي رازي ۳ كتاب فلسفي مهم دارد؛ «سيرت فلسفي»، «طب روحاني» و «علم الهي» كه البته كتاب علم الهي او مثل بسياري از آثار ديگر مفقود شده است. منظور رازي از فلسفه، فلسفه به جامعيت قرن پنجم نيست. در قرن پنجمي كه فلسفه در تمدن اسلامي به بار نشسته و در صدر آنها فارابي و ابنسينا هستند، موسيقي، طبيعيات، نجوم، هندسه، شيمي و... نيز وجود دارند ولي جناب رازي بين 313 تا 316ه. ق فوت كرده، يعني فلسفه هنوز به بار ننشسته است. آن زمان فقط كندي بوده كه او را نيز بيشتر يا مترجم ميدانند يا شارح و هنوز فلسفه به بار ننشسته است. به همين دليل فلسفه در قلمرو رازي را با ادبيات رازي بايد ادراك كرد نه به تصويري كه ما در كل تمدن اسلامي از او داريم.
فلسفه تشبه به خداوند است به قدر طاقت انساني
رازي در ابتداي كتاب «طب روحاني» ميگويد كه فلسفه ۳ معنا و مدخل دارد؛ يكي آنكه هندسه را فلسفه بگيريم. مدخل دوم، آنكه فلسفه معادل تزكيه نفس از صفات رذيله و تجلي صفات حميده باشد و سوم، فلسفه به عنوان منطق است. من معناي دوم را انتخاب ميكنم؛ از نظر رازي فلسفه در معناي اخص خود تعريف شده است. يعني علمي كه به واسطه آن، انسان نفس خود را از رذايل ميپالايد و به فضايل ميآرايد، فلسفه، حدوث و قدم و ذات و عرض و... نيست. نگاه رازي به فلسفه اين است. به ادبيات او توجه كنيد! ميدانيد كه رازي يكي از كساني است كه بهشدت تهمت الحاد به او خورده است. حال آنكه ادبيات نوشتههاي او كاملا خلاف اين را ميرساند. او در «السيره الفلسفيه» ميگويد: «از خداوند كه بخشنده عقل و گشاينده هم و غم است، توفيق و ياري خواهيم تا ما را بر آنچه خواست اوست بدارد و به آنچه سبب قرب اوست، هدايت فرمايد. خلاصه كلام آنكه، چون پروردگار عزوجل، عالمي است كه جهل در او راه ندارد و عادلي است كه ساحتش از جور بري است و علم و عدل و رحمتش بر اطلاق است و خالق و مالك ما است و ما بندگان حلقه به گوش اوييم و محبوبترين بندگان در نزد مولاي خود آن است كه بهتر بر سيرت مولا رود و مطيعتر فرمان او را به كار بندد، پس نزديكترين بندگان به خداي عز و جل، داناترين، عادلترين، رحيمترين و مهربانترين ايشان است و مراد از گفته حكما كه فلسفه تشبه به خداوند است به قدر طاقت انساني، همين است و تفسير آن را ما در كتاب «الطب الروحاني» آورده و گفتهايم كه پيرايش نفس از خوي بد چگونه حاصل خواهد شد و حدي كه فيلسوف بايد در اكتساب معيشت و جميع زاد و طلب رياست از آن فراتر نرود، چيست.» از ديدگاه رازي فيلسوف معادل تزكيه نفس از رذايل است نه فلسفه به آن معنا كه ابنسينا ميگويد. بنابراين، نميتوان فلسفه سينوي را با فلسفه رازي مقايسه كرد.
نكته دوم اينكه چون رازي به طرز بسيار استثنايي در «طب روحاني» و «سيرت فلسفي» عقل و خرد را ستايش ميكند و ممكن است درباره برخي خرافات در اديان صحبت كرده باشد، اين موضوع، بهانهاي براي نشان دادن چهرهاي ملحد از او شده است. اما كل حيات بزرگ و عظيم رازي را به دو كتاب مجهول و مفقود تاريخي منتسب به او، خلاصه كردن و او را ملحد ناميدن، ظلم به رازي است و ما كمتر در اين حوزه كار كردهايم. رازي در «سيرت فلسفي» دعا ميكند: «پروردگار ما كه از او چشم صواب داريم و بيم عقاب، بر ما نگران است، از راه رحمت آزار بر ما نميپسندند، ستم و ناداني را از ما زشت ميدارد و از ما خواستار عدل و علم است. بنابراين، كسي كه به آزار بپردازد و سزاوار آزار شود، به قدر استحقاق گرفتار عقوبت او خواهد شد.» اين شش اصل فلسفي است كه رازي ميگويد اصول فلسفه او بر آنها استوار است. در بخش آخر كتاب «سر الاسرار» رازي در كتابخانه لايپزيك آلمان نيز بارها و بارها رسما به قرآن استناد شده است.
ويژگيهاي متفاوت رازي در پزشكي اسلامي
علياكبر ولايتي
رييس كميته فرهنگ و تمدن اسلام و ايران
دكتر بلخاري درباره فلسفه رازي به نكاتي اشاره كردند اما من در ادامه بيشتر به جنبه پزشكي شخصيت او ميپردازم. تاليفات رازي در پزشكي ايران و اسلام ويژگيهاي متفاوتي با سايرين داشت و به لحاظ طب باليني او نخستين و جامعترين است. در تمدن اسلامي 1۴هزار كتاب پزشكي داريم كه اكثر آنها ايراني بودند اما هيچ پزشكي در تاريخ پزشكي ما طب باليني به وسعت و دقت رازي ندارد. كتاب «الحاوي» را كه جمعآوري يادداشتهاي آن حدود 14 يا 16 سال به طول انجاميد و عاقبت نيز خود رازي نتوانست آنها را به طور كامل گردآوري كند بعد از فوت او ابنعميد وزير ركنالدوله ديلمي، به قيمت گزافي از خواهر رازي خريداري كرد و اين نشان از سيره آلبويه در دانش پروري داشت. اغلب بزرگان ما از اوايل قرن چهارم تا اواخر قرن پنجم زير سايه آلبويه بودند، تا زماني كه شيخالرييس خود را با زحمت به آنها رساند و بين مثلث سه امير آلبويه، فخرالدوله ري و شمسالدوله همدان و علاءالدوله اصفهان ميگشت تا زماني كه از دنيا رفت. اينكه گفته ميشود كسي از ابنسينا بدگويي كرده است به قول حكيم توس «بزرگش نخوانند اهل خرد/ كه نام بزرگان به زشتي برد» و اين چيزي از جايگاه شيخ الرييس كم نميكند. حضرت امام (ره) با اينكه انتقاداتي به شيخالرييس دارد، در صحيفه نور ميفرمايد بعد از معصوم، نظيري براي ابنسينا وجود ندارد. اتهاماتي هم كه به رازي زده ميشود، بيترديد، ريشههاي ماترياليستي و كمونيستي دارد.
ابن ابي اصيبعه، يكي از همشهريان رازي نقل ميكند كه هيچگاه او را نديدم كه از خواندن و نوشتن فارغ باشد. از عادات او اين بود كه شبها مطالعه ميكرد و كتاب را طوري به ديوار تكيه ميداد كه اگر خوابش گرفت و دستش سست شد كتاب بيفتد و با صداي آن از خواب بپرد. من كتاب الحاوي را براي دومين بار در 23 جلد به فارسي ترجمه كردم و در ترجمه اين 23 جلد، دكتر ذاكر كه از نوادگان آقاي تهراني است در ترجمه كتاب «الحاوي» كه به زبان عربي ثقيلي هم بود نقش اساسي داشتند. براي ترجمه اين كتاب نيز به مدت 6 ماه از كتابخانه مرحوم مرعشي استفاده كرده و حدود 300 لغت را براي ترجمه «الحاوي» به فارسي معادلسازي كرديم.
قرايني بر تشيع رازي
طب امروز براساس علم باليني است. اين كتاب نيز طب باليني درست به سبك امروز است، يعني آنچه را كه در دو بيمارستان عضدي بغداد و ري- كه هر دو در زمان آلبويه ساخته شد- ميديدند يادداشت ميكردند. امروز هم طب بر اساس بالين است، يعني بر اساس مشاهده نه فرضيات ذهني. به تعبير امروز پزشكان، هر بيمار خودش يك كتاب است. حتي علائم دو بيمار با يك بيماري مشترك مثل هم نيست و طب باليني سبب ميشود كه انواع امراض از يكديگر تشخيص داده شوند. رازي اول كسي است كه بيماريهاي بصوري را تعريف علمي كرد. وي كتابي دارد با نام «الجدري و الحصبه» يا «آبله و سرخك»- براي سرخك اصطلاح حصبه را به كار ميبردند- كه شايد ۴۰ بار در آلمان و چند كشور اروپايي چاپ شده است و در آن اين بيماريها را تعريف كرده است. روشي كه رازي براي درمان بيماري ذاتالجنب ذكر ميكند، امروز نيز كاربرد دارد. در بيماري زخم و عفونت كليه نيز امروزه از روش رازي استفاده ميشود. رازي كتابي دارد با نام «نقد نظريات جالينوس» و در حالي كه رازي هزار سال بعد از جالينوس زندگي ميكرده است، در ابتداي كتاب ميگويد ضمن عذرخواهي از استادم جالينوس، اشكالات او را بيان ميكنم كه اين نشان از روح متواضع او دارد.
وي همچنين از مطالب پزشكي جندي شاپور بسيار نقل كرده است. ابوريحان، 180 كتاب و رساله از رازي فهرست كرده است. رازي 6 رساله به فارسي دارد كه چيزي از آنها باقي نمانده اما نام آنها در فهرست ابوريحان آمده است. ابوريحان، از اينكه كتب دانشمندي كه صد سال قبل از او ميزيسته را فهرست كند عاري نداشت و ميخواست كه اگر كتابها از بين رفت خلاصهاي از آنها از طريق اين فهرست در اختيار آيندگان قرار بگيرد و اتفاقا همين اتفاق هم افتاد و بسياري از كتابهايي كه در فهرست او آمدهاند از ميان رفتهاند. به طور كلي، كار تحقيق و طب بر اساس مشاهده از ابداعات رازي است كه قبل و بعد از او كسي در تاريخ طب اسلامي و ايراني كتابي به اين شكل كه شرح حال بيماران را در ۲۳ جلد آورده و از روي علايم باليني استتناج كرده باشد، ننوشته است. يك نكته كه قرينهاي
بر تشيع رازي است، كتاب خلاصه «من لايحضره الطبيب» اوست. اين كتاب براي اين است كه كساني كه به طبيب دسترسي ندارند يك راهنما داشته باشند. شيخ صدوق نيز كه با فاصله 50 سال بعد از فوت رازي زندگي ميكرده، ميگويد نام كتاب «من لا يحضره الفقيه» خود را از روي كتاب رازي انتخاب كرده است. مسلما فرد محتاطي مانند شيخ صدوق نام يك فرد ملحد را براي يك كتاب حديثي مبنا قرار نميدهد.
دلايل استفاده از اصطلاح پزشكي اسلامي
مهدي محقق
رييس هياتمديره انجمن آثار و مفاخر ايران
در سال ۱۳۴۳ مرحوم علي اصغر حكمت از من خواستند كه كتاب «سيرت فلسفي» رازي را همراه با شرح احوال و آثار او چاپ كنم. اين كار انجام و بارها نيز تجديد چاپ شد. اين نخستين باري بود كه من درباره رازي كار ميكردم. در همان سالها، شايد سال 1337 بود كه استاد مرحوم جلالالدين همايي در دانشكده ما حضور داشت و از طريق ايشان براي نگارش كتابي درباره رازي به اين انجمن كه سابقا انجمن آثار ملي نام داشت، معرفي شدم. در ادامه، كتاب «فيلسوف ري، محمدبن زكرياي رازي» را نوشتم كه بهترين كتاب سال شناخته شد و آن را به انجمن آثار ملي تقديم كردم. همين موضوع باعث شد به تحقيق در تاريخ پزشكي اسلامي- ايراني مشغول شوم زيرا به مطالعه در آثار زكرياي رازي علاقه داشتم. استفاده از اصطلاح پزشكي اسلامي به اين دليل است كه برخي ميخواهند هر چيزي را به خود نسبت دهند. چند سال پيش، پيشنامهاي از قاهره به دست من رسيد كه براي بزرگداشت طبيبِ عربي، زكرياي رازي از شما دعوت كنيم. من در جواب نوشتم كه دعوت شما را نميپذيرم مگر آنكه كلمه طبيب عربي را به طور مثال به طبيب مسلم يا طبيب اسلامي تغيير دهيد. مطابق آنچه كه ابوريحان بيروني در فهرست آثار رازي ميگويد، وي متولد ري است. در كتاب «الشكوك علي جالينوس» نيز رازي ميگويد كه تمام مشاهدات طبي خود را در ري انجام داده است.
انسان عالم كبير است
يكي از امتيازات طب اسلامي اين بوده كه بدن انسان را مثل حيوان صرفاً همين بدن در نظر نميگرفتند. حديثي داريم كه ميگويد: «العِلمُ عِلمان، عِلمُ الأبدان و عِلمُ الأديان»، ابدان را مقدم ميآورد زيرا تا بدن سالم نباشد، نميتوان خدا را شناخت. از امتيازات طب اسلامي است كه انسان را عالم كبير ميداند برخلاف آنچه كه انسان را عالم صغير ميناميد. علي(ع) ميفرمايد: «تصور ميكنيد همين جسم كوچك هستيد اما عالم بزرگ هم در جسم شما متجلي است. » از امتيازات پزشكي اسلامي اين بوده كه مكاتب گوناگوني داشته است. در يونان قديم ۳ مكتب تجربه، قياس و طب حيلي وجود داشته است اما در طب اسلام ۲ مكتب تجربه و قياس پذيرفته شد. اصحاب قياس ابتدا از طب نظري شروع ميكردند بعدا به طب تجربي ميرسيدند و اصحاب تجربه بالعكس. از اين جهت بود كه رازي مشاهدات را مبنا قرار ميداد، به نتيجه ميرسيد و تا اين مشاهدات به تكرار و تواتر نميرسيد براي او سنديت علمي نداشت. به تعبير غربيها، مهمترين سهم مسلمانان در تمدن بشري كتاب « الجدري و الحصبه» رازي است. غربيها از آثار رازي با عنوان مونوگراف و مسلمانان با عنوان كتاب مفرد ياد ميكنند. زكريا ميگويد كتاب «طب روحاني» را براي اين نوشتم كه طب مربوط به روح انسان را مورد توجه قرار دهم نه صرفا طب بدني. همچنين رازي در جايي از نفس ناطقه الهيه ياد ميكند. كتابهاي رازي نوآوري زيادي داشته و در تفكرات دانشمندان بعد از خود تاثير بسزايي گذاشتهاند. بنابراين زكرياي رازي در كتابهايش هم به روح و هم به جسم توجه داشته است.