• ۱۴۰۳ جمعه ۳۱ فروردين
روزنامه در یک نگاه
امکانات
روزنامه در یک نگاه دریافت همه صفحات
تبلیغات
صفحه ویژه

30 شماره آخر

  • شماره 3976 -
  • ۱۳۹۶ شنبه ۲۵ آذر

نگاهي به مستند «يك پدر» در سينما حقيقت

سكوت سرشار از ناگفته‌هاست

ونداد الوندي پور

 

سينما و به طوركلي هنر بيش از «تصريح»، در «تلويح» معنا و ماوا مي‌يابد و وجه زيبايي‌شناختي پيدا مي‌كند. در مواجهه با يك فيلم، داستاني يا مستند، بايد بسترِ جغرافيايي- تاريخي و اجتماعي اثر را شناخت و نشانه‌ها و پيچيدگي‌هاي مستتر در متن و فرامتن را كاويد و از زواياي مختلف به كار نگاه كرد.
براي ورود به دنياي فيلم مستند «يك پدر»
Un Padre، ساخته فيلمساز اسپانيايي ويكتور فورنيس و حاضر در بخش مسابقه بين‌الملل جشنواره سينما حقيقت امسال، نيز بايد پرده‌هاي ظاهري اثر را كنار زد و به وراي متن ساده و بي‌تكلفش سرك كشيد؛ اثري متشكل از پرسش‌هاي تلويحي بسيار و دغدغه‌هايي جهانشمول بسيار انساني.
فيلم درباره فيلمسازي كه در چهل و چندسالگي تصميم گرفته با ساختن فيلمي از لحظات مختلف زندگي نسبتا آرام پدر كهن‌سالش، هم او را بهتر بشناسد هم خاطراتي مصور از او داشته باشد هم رابطه‌اش با او را بازسازي كند چراكه ارتباط آنها تاكنون دچار انجمادي بوده متاثر از توداري و سكوت حزن‌آلود پدر؛ سكوتي كه نه در نامهرباني‌اش با پسر كه در بي‌مهري زندگي با او ريشه داشته (موضوعي كه در اواخر فيلم فاش مي‌شود.)
 پسر پدر هشتاد و چندساله‌اش را در قاب‌هاي اغلب بسته در كادر مي‌گيرد، با او حرف مي‌زند و حركاتش را بررسي مي‌كند و تلاش دارد از طريق جادوي تصاوير متحرك كه هر بار مي‌توان چيز جديدي در آن يافت، به‌نوعي به مكاشفه از پدرش برسد و از اين طريق شايد به شناخت بهتري از خود نيز دست يابد، چه ميان خصوصيات يك پدر و پسر ارتباطي مستقيم وجود دارد و چندان بيراه نيست اگر پدران را آيينه كم‌وبيش شبيه فرزندان و خاصه پسران بدانيم؛ البته در بيشتر خانواده‌ها.
فيلمساز به مكان‌هايي نظير كليساي قديمي شهر يا جنگل كه مونس تنهايي‌هاي پدر بوده‌اند سرك مي‌كشد و از عقايد مذهبي و سياسي او مي‌پرسد و سعي مي‌كند تا حد ممكن به احساسات و افكار و آرزوهاي او نزديك شود. البته اين ارتباط شبه‌سينمايي كه پدر هم از آن استقبال كرده، نه به ورطه سانتي‌مانتاليسم مي‌افتد نه اسير بازي‌هاي فرمي مي‌شود؛ رئال و ساده جلو مي‌رود تا به اصلي‌ترين بخش ماجرا برسد: جايي كه مي‌فهميم پدر نيز همه عمر دغدغه‌اي مشابه پسرش داشته: داشتن پدر و شناختن او؛ حقي كه از آن محروم شد: وقتي 9 سال داشت پدرش (پدربزرگ فيلمساز) كه جمهوريخواه بود، در خلال جنگ داخلي اسپانيا توسط فاشيست‌ها به سركردگي ژنرال فرانسيسكو فرانكو (ديكتاتور اسپانيا از 1939 تا 1975) اعدام شد و در تمام اين سال‌ها استخوان‌هايش در قبري دسته‌جمعي، ناشناخته مدفون ماند؛ خاموش، در سكوتي از جنس سكوت پدر و به سياهي چهار دهه جنايت ديكتاتوري سفاك كه صدها هزار نفر را به خاك و خون كشيد. فيلم اما همچنان بافاصله با موضوع برخورد مي‌كند و به ورطه شعارزدگي و احساسات سطحي نمي‌افتد.
با روشن شدن ماجراي اعدام پدربزرگ براي تماشاگر، مرثيه‌اي ملي بر اين درام مستند خانوادگي سايه مي‌اندازد و شخصيتي تازه‌وارد قصه مي‌شود: «وطن» كه در اينجا اسپانياست؛ پدري ديگر، از جنس خاك و هم‌سال تاريخ؛ آرامگاه فروتن اسكلت‌هاي آناني كه براي آزادي‌اش مبارزه كردند و شاهد خاموش ظلم‌هاي ديكتاتور و مزدورانش. «زمان» اما قدرتمندتر است از هر شاه و فرمانرواي جباري: فرانكو منفور مُرد و از تاريخ زدوده شد... بله؛ جلادان هم مي‌ميرند، سلايي هرچند اندك براي خيل داغداران و كشور، همانطور كه پدربزرگ و يارانش مي‌خواستند، سرانجام به ساحل دموكراسي رسيد.
اما مگر مي‌توان خاطرات تلخ را به دست باد سپرد و هم‌پياله درد نشد؟! پدر، گرچه سالخورده اما هنوز كودكي است در انتظار «بابا»؛ كودكاني با «چراهاي» فراوان و اغلب بي‌جواب. پدربزرگ، آنگاه‌كه مقابل جوخه آتش ايستاده بود به چه مي‌انديشيد؟ به پسر خردسالش؛ به وطنش يا به آينده‌اي عاري از فاشيسم؟ آنها كه دستور شليك دادند و مجريان حكم چه در سر داشتند و چه انگيزه‌اي؟ چگونه است در نظر فرانكوها گرفتن جان انسان‌هاي ديگر و نقش اهريمن را زيستن؟ چرا پدر چنين ساده از حق پدر داشتن محروم شد؟ بر او و امثال او چه گذشت در سال‌هاي فقر و بي‌پدري؟ چرا برخي انسان‌ها حاضرند همنوعان‌شان را شكنجه كنند يا بكشند؟ صرفا براي قدرت و مقام و ثروت، يا اطفاي شهوتي جنون‌آميز؟ چرا انسان‌ها آنقدر باهم متفاوتند و برخي به ورطه ديو بودن سقوط مي‌كنند و برخي هم پرواز فرشته‌ها مي‌شوند؟ علت به سرشت و ذات مربوط است يا محيط و تاثيراتش بر روان و ذهن فرد؟ وجدان در اين ميان چه نقشي دارد و اصلا چه ماهيتي؟ نشاني عدالت را از كه بايد پرسيد؟ آيا مي‌توان فرانكو را در برخي از اقداماتش محق دانست؟ سوالاتي فراوان و اغلب بدون جواب معين و قانع‌كننده. اينجاست كه پسر به چرايي سكوت پدر پي مي‌برد؛ سكوتي آغشته به حزن، آميخته به تامل و سرشار از ناگفته‌ها.

ارسال دیدگاه شما

ورود به حساب کاربری
ایجاد حساب کاربری
عنوان صفحه‌ها
کارتون
کارتون