• ۱۴۰۳ شنبه ۱۵ ارديبهشت
روزنامه در یک نگاه
امکانات
روزنامه در یک نگاه دریافت همه صفحات
تبلیغات
صفحه ویژه

30 شماره آخر

  • شماره 4020 -
  • ۱۳۹۶ دوشنبه ۱۶ بهمن

محمدعلي مهتدي در گفت‌وگو با «اعتماد» مطرح كرد

توسل رياض به تل‌آويو براي تامين امنيت مستعار

گروه ديپلماسي| عربستان سعودي برنامه‌هاي خود براي نزديكي به اسراييل را علني كرده است. از مصاحبه مقام‌هاي اسراييلي با رسانه‌هاي سعودي براي نخستين‌بار در نيم قرن گذشته تا ديدارهاي پنهاني مقام‌هاي نزديك به حاكميت در عربستان با همتاهاي اسراييلي. به نظر مي‌رسد كه رياض در حال قبح زدايي از رابطه با اسراييل است و تلاش مي‌كند با كمرنگ شدن نقش امريكا در منطقه، امنيت مورد نياز خود را از كانال ديگري تامين كند. محمد علي مهتدي، تحليلگر ارشد مسائل خاورميانه اعتقاد دارد كه اقدام‌هاي ضدفلسطيني سعودي در افكار عمومي تاثيرگذار است و به افزايش محبوبيت محور مقاومت در ميان مردم منتهي مي‌شود. مشروح گفت‌وگو با وي به شرح زير است.

 

چرا عربستان سعودي اخيرا تماس‌ها و ارتباط‌ها با رژيم اسراييل را علني كرده است؟

موضع كنوني عربستان سعودي نسبت به رابطه با اسراييل، اتفاق تازه‌اي نيست. از زماني كه دولت سعودي توسط عبدالعزيز تشكيل شد، ملك عبدالعزيز كتبا تعهد كرده بود كه به يهوديان كمك كرده و اقدامي عليه آنها انجام ندهد كه سند اين وعده نيز موجود است. اخيرا علي عبدالله صالح، رييس‌جمهور سابق يمن نيز سندي را شامل نامه‌اي منتشر كرده كه ملك فيصل بن عبدالعزيز به مقام‌هاي وقت امريكا نوشته بود و از اسراييل دفاع كرده و حتي از امريكا خواسته بود كه اقدام‌هايي نظامي عليه مصر در زمان عبدالناصر انجام دهد .

تا دهه 80 ميلادي، سعودي‌ها تظاهر مي‌كردند از كشورهاي عربي كه مستقيما با رژيم اسراييل درگير بودند، حمايت مالي مي‌كنند و خود را به عنوان مهم‌ترين كشور كمك‌كننده به كشورهاي درگير با اسراييل معرفي مي‌كردند. اما در دوره اخير، اتفاق‌هايي رخ داده كه سعودي‌ها تقريبا رابطه با اسراييل را علني مي‌كنند. مهم‌ترين علت اين استراتژي عربستان را بايد در دوره باراك اوباما، رييس‌جمهور پيشين ايالات متحده جست‌وجو كرد. در دوره وي بود كه دولت ايالات متحده اعلام كرد مركز ثقل استراتژيك خود را از خاورميانه به شرق پاسيفيك براي مهار چين منتقل مي‌كند و چين را مهم‌ترين دشمن بالقوه امريكا به خصوص در زمينه اقتصادي خواند. عربستان سعودي و شيخ نشين‌هاي خليج فارس كه امنيت خود را از طريق امريكا تامين مي‌كنند و با امنيت مستعار از طريق نيروهاي امريكايي و پايگاه‌هاي امريكايي زندگي مي‌كنند، احساس ترس كردند. اين مساله آنها را وادار كرد كه براي استفاده از لابي اسراييل در امريكا به اسراييل نزديك شوند.

علت ديگر اين سياست عربستان سعودي، پيروزي‌هاي محور مقاومت در سوريه، عراق و لبنان بود. آغاز انقلاب در كشورهاي عربي در سال 2011 و بسط دامنه آن تا منطقه خليج فارس و جزيره العرب كه يمن و بحرين را هم درگير كرد، عربستان سعودي احساس ترس كرد. رياض ترسيده بود كه اگر اين انقلاب‌ها در بيخ گوش عربستان به نتيجه برسد، طبيعتا وضعيت داخلي عربستان پيچيده شده و ممكن است رژيم حاكم برعربستان نيز تحت‌الشعاع قرار گرفته و تضعيف شود. مقابله با اين انقلاب‌ها به هدف اصلي عربستان تبديل شد و ديديم كه دخالت عربستان در تونس و مصر باعث انحراف انقلاب شد. عربستان در بحرين نيز با اعزام نيروي نظامي، مانع از توافق ميان دولت و مردم شد و در يمن نيز دست به سلاح برد و وارد جنگ با اين كشور شد. عربستان از پيشرفت محور مقاومت و انقلاب‌هاي مردمي در جهان عرب ترسيد و تصور مي‌كرد كه اگر اين انقلاب‌ها با انقلاب ايران رابطه برقرار كنند تمام منطقه زير نفوذ ايران و محور مقاومت قرار مي‌گيرد. اين عوامل در كنار هم باعث شدند عربستان سعودي، نزديكي خود به اسراييل را علني كند و به خصوص در زمينه مقابله با نفوذ ايران در منطقه از امكانات اطلاعاتي اسراييل بهره بگيرد و در جنگ يمن نيز از اطلاعات نظامي و اطلاعاتي اسراييل استفاده كرد.

در داخل كشورهاي عربي نگاه به نزديكي عربستان به اسراييل چگونه است؟ آيا مساله فلسطين اهميت خود را در افكار عمومي جهان عرب از دست داده است ؟

با مراجعه به شبكه‌هاي اجتماعي مانند فيس بوك و توييتر و ساير شبكه‌ها و دنبال كردن كامنت‌هايي كه در كشورهاي عربي و داخل عربستان سعودي گذاشته مي‌شود، مي‌توان نتيجه گرفت كه افكار عمومي با اين نزديكي اعراب به اسراييل كنار نمي‌آيد و آن را نمي‌پذيرد. عربستان و اسراييل سعي مي‌كنند ايران را به عنوان دشمن منطقه معرفي كنند اما افكار عمومي همچنان اسراييل را دشمن شماره يك منطقه مي‌داند و جنايت‌هايي كه اسراييل در لبنان و فلسطين انجام داده را فراموش نكرده‌اند. گرچه ممكن است نسل جوان در جهان عرب اطلاعات چنداني نداشته باشند اما بايد گفت كه حتي نسل جوان در كشورهاي عربي هم با نسل جوان در ايران متفاوت هستند. افكار عمومي در جهان عرب نمي‌پذيرد كه اسراييل دوست جهان عرب تلقي شود در حالي كه ما شاهد جنايات اسراييل در كرانه باختري و غزه هستيم. اخيرا نيز موضوع قدس و اعلام ترامپ مبني بر اينكه قدس، پايتخت دايمي اسراييل است، افكار عمومي جهان عرب را جريحه‌دار كرده و مردم بيشتر طرفدار محور مقاومت هستند. همين مساله باعث شده كه جنبش حماس كه در چندسال اخير موضع مبهمي در قبال محور مقاومت داشت با نامه‌اي كه اسماعيل هنيه اخيرا براي رهبري ايران فرستاد، نشان داد كه تصميم خود را براي ايستادن در كنار محور مقاومت گرفته و اميدي به كشورهاي عربي ندارد. نكته حايز اهميت در عربستان بافت عشيره‌اي و قبيله‌اي اين كشور است. در عربستان امكان انقلاب به دليل بافت اجتماعي وجود ندارد. ما در عربستان دولت – ملت نداريم بلكه مجموعه‌اي از قبايل است كه در اين بافت نيز محمد بن سلمان به شكل ديكتاتور گونه‌اي تمام رقبا و مخالفان خود را سركوب مي‌كند. بازداشت اخير تعداد بسيار زيادي از شاهزداگان خاندان سلطنتي نشان از ديكتاتوري دارد كه نمي‌تواند مورد تاييد اكثريت تحصيلكرده در عربستان واقع شود. محمد بن سلمان از طريق ايجاد رعب و ترس برنامه خود را ادامه مي‌دهد و طبيعتا زير عباي پدر خود ملك سلمان عمل مي‌كند. ملك سلمان بيمار است و به محض اينك از دنيا برود، پسرش قادر به ادامه اين روش نخواهد بود. اگر تغييري در عربستان رخ دهد اين تغيير در سطح بالا و در داخل خاندان، ارتش و گارد سلطنتي خواهد بود.

آيا نزديكي عربستان به اسراييل مي‌تواند منجر به تبديل شدن اين حركت به دومينويي در ميان كشورهاي عربي شود؟ عربستان در چندسال اخير دست به ائتلاف‌سازي‌هايي زده كه بعضا تا مدتي دوام هم آورده‌اند.

نمي‌توان دقيقا گفت كه عربستان در شكل دادن به ائتلاف‌هاي جديد موفق بوده است. تنها ائتلاف موجود ميان عربستان - امارات و شاهزاده محمد بن سلمان و محمد بن زايد است. بحرين هم چاره‌اي جز پذيرش ديكته‌هاي عربستان و امارات ندارد. اما كشورهاي ديگر حضور در ائتلاف‌هاي عربستان را به آساني نپذيرفته‌اند. به عنوان نمونه، پاكستان از اين ائتلاف خارج شده و نيروي اعزامي براي جنگ يمن را فراخوانده است. مصر بزرگ‌تر از آن است كه در ائتلافي تحت لواي عربستان قرار گيرد و قاهره مايل بود بدون كمك مستقيم به برنامه‌هاي عربستان در منطقه، از كمك‌هاي مالي رياض بهره‌مند شود.

به هرحال بخش اعظمي از كشورهاي عربي در برابر اقدام‌هاي يكجانبه سعودي در جهان عرب مانند يمن سكوت كرده‌اند. اگر مشاركت نمي‌كنند همزمان مخالفت هم نمي‌كنند.

در مورد يمن حرف شما صحيح است چرا كه در اين پرونده همه به دنبال تامين منافع خود هستند. چون امريكا و اسراييل به عربستان در اين زمينه كمك مي‌كنند بقيه كشورها هم سكوت كرده‌اند. اگر يمن هم كشور نفت‌خيز و ثروتمندي بود طبيعتا شايد موضع ديگري مي‌گرفتند اما از آنجا كه يمن فقيرترين كشور است و در سياست هم اخلاق جايي ندارد، مي‌بينيم كه جهان در برابر جناياتي كه عربستان بطور روزمره در يمن انجام مي‌دهد سكوت كرده است. اما در مورد بقيه پرونده‌ها مانند لبنان، عراق و سوريه كشورها از موضع عربستان حمايت نمي‌كنند و اين در حالي است كه عربستان ميلياردها دلار رشوه داده است. در حال حاضر تنها ائتلاف عربستان و امارات برقرار است كه در پشت اين ائتلاف هم امريكاي ترامپ و اسراييل قرار دارند.

در صورت عادي‌سازي رابطه عربستان با اسراييل بايد انتظار برخورد كشورهاي عربي با عربستان را داشته باشيم يا باز هم سكوت حكمفرما خواهد بود؟

كشورهاي عربي در حال حاضر وضعيت خاصي دارند. به عنوان نمونه، اتحاديه عرب قدرت سابق خود را ندارد و عملا مرده است. كشورهاي مهم عربي مانند عراق، سوريه و لبنان دستخوش تحولات و ناآرامي‌هاي داخلي هستند كه توسط امريكا، اسراييل و عربستان ايجاد شده است. در داخل شوراي همكاري خليج‌فارس ميان اعضا اختلاف شديد به دليل مساله قطر وجود دارد و اين شورا از هم پاشيده است. در شمال آفريقا مصر درگير مشكلات اقتصادي، سياسي و اجتماعي خود است. ليبي عملا به يك كشور آكنده از هرج و مرج تبديل شده، الجزاير، مغرب و موريتاني از دور دستي در آتش دارند و در مسائل منطقه دخالت نمي‌كنند بنابراين احتمال اينكه دولت‌ها براي مقابله با نزديكي عربستان و اسراييل كاري كنند، وجود ندارد. اما اين مساله تاثيرات خود را بر ملت‌ها و افكار عمومي مي‌گذارد. به خصوص مساله قدس و هم‌پيماني عربستان سعودي، اسراييل و امريكا در مورد آنچه از آن با عنوان معامله قرن ياد شده، از ياد ملت‌ها و افكار عمومي نمي‌رود. معامله قرن به معناي از بين بردن مساله فلسطين و حتي طرح دو دولت است. براساس اين معامله به جاي كرانه باختري بخشي از صحراي سينا را به فلسطين مي‌دهند تا به نوار غزه وصل و دولتي براي فلسطين تشكيل شود.

آينده مذاكرات صلح را چگونه مي‌بينيد؟

چيزي به نام مذاكرات صلح ديگر وجود ندارد و يك كاريكاتور مسخره از اين مذاكرات باقي مانده است. 30 سال است كه تشكيلات خودگردان براي طرح دو دولت مذاكره مي‌كند و ره به جايي نبرده است. واضح است كه اسراييل كرانه باختري رود اردن را بخشي از سرزمين آبا و اجدادي خود مي‌داند و به هيچ عنوان حاضر نيست آن را به فلسطيني‌ها بدهد. بنابراين طرحي كه در آينده ممكن است اجرا شود مي‌تواند دو گونه باشند: 1- كوچ دادن اجباري فلسطيني‌هاي ساكن كرانه باختري به سمت اردن كه طرح آريل شارون بود با عنوان طرح ترانسفر. 2- طرحي كه اكنون با عنوان معامله قرن روي ميز است و عربستان از آن حمايت مي‌كند. با اين اوصاف مي‌توان گفت كه احتمال آغاز مذاكرات وجود ندارد. تاكنون نيز محمود عباس و تشكيلات خودگردان به دليل ادامه هماهنگي امنيتي با دستگاه‌هاي امنيتي اسراييل عليه مقاومت، مشروعيت خود را از دست داده‌اند و اگر بخواهند مذاكره كنند امكاني براي مذاكره ندارند.

ارسال دیدگاه شما

ورود به حساب کاربری
ایجاد حساب کاربری
عنوان صفحه‌ها
کارتون
کارتون