• ۱۴۰۳ جمعه ۱۴ ارديبهشت
روزنامه در یک نگاه
امکانات
روزنامه در یک نگاه دریافت همه صفحات
تبلیغات
صفحه ویژه

30 شماره آخر

  • شماره 4025 -
  • ۱۳۹۶ دوشنبه ۲۳ بهمن

چه دانستم كه اين سودا مرا زين سان كند مجنون

رئوف شهسواري

جشنواره سي و ششم هم به مباركي و نكويي كليد خورد و انجام گرفت و بزرگان بزرگي در افتتاحيه و اختتاميه و البته به درستي بزرگ داشته شدند و قدر ديدند. اما بحث من در اين مختصر، جشنواره فيلم نيست؛ بلكه مي‌خواهم به بهانه آن، پاسخي به پرسش و دغدغه ديرين خود بيابم. اينكه چرا جشنواره كتاب نداريم؟ (البته اگر بپذيريم كه نمايشگاه با جشنواره متفاوت است، هم از محتوا و هم از فرم!) منظورم همايشي در قالب جشنواره است؛ متشكل از معرفي بهترين‌هاي پديدآورندگان كتاب (و آنچه اساسا در چنبره كتابت و رسانه مكتوب جاي مي‌گيرد) كه مي‌تواند شامل فراگشت يا همان فرآيند پيش از توليد، در توليد و پس از توليد باشد. به اين خواسته (معنا) كه جشنواره كتاب هم مي‌تواند به همان سياق بهترين كتاب، نويسنده، مترجم، ناشر، منتقد، مميز، ويراستار، صفحه‌آرا، طراح جلد، حروف‌نگار، صحاف، قطع (به لحاظ موضوع)، قيمت روي جلد، كتابفروشي، كتابفروش و اهم همه، كتابخوان نمونه يا به قول آن وقت‌ها (كتابخوان قهار) را معرفي كند. اين نخواهد شد مگر نخست اينكه اراده‌اش باشد و دوم اينكه به شيوه همه جشنواره‌ها داوراني از پيشكسوت‌ها و كاربلدهايي از همه بخش‌هاي فوق، كتاب‌ها را طي سال خوانده و با لحاظ ژانر، سبك يا گونه‌اي كه كتاب مورد نظر در آن مي‌گنجد؛ اعم از فلسفي، علمي، هنري، روان‌شناختي، جامعه‌شناختي، تاريخي، تخيلي،  سرگذشت، سفرنامه، فيلمنامه، نمايشنامه، طنز، شعر، رمان، داستان، داستان كوتاه، داستانك و... (و حتي از نوع كمك آموزشي‌اش) ارزيابي و معرفي كنند. جاي خالي اين مهم در بين جشنواره‌ها و بزرگداشت‌ها از آنجا بيشتر به چشم مي‌خورد كه به جرات مي‌توان گفت سلامت و پويايي گردش اقتصاد نشر، مي‌تواند اگر نه، به همه اما به گردش اقتصاد بسياري از صنف‌ها كمك كند و اين البته تنها يك ادعا نخواهد بود اگر؛ تاكيد مي‌كنم، اگر نيروي بالقوه خود را باور كند و به توان بالفعل خود دست يابد. براي مثال، آنقدر كه سينما مي‌تواند از پويايي اقتصاد نشر بهره مند شود، خود هرگز نخواهد توانست لطف بي‌دريغ نشر را جبران كند (چرا كه تا فيلمنامه خوبي نوشته نشود، اساسا هيچ فيلم خوبي هم ساخته نخواهد شد) سينمايي كه تنديسش را هم از كتاب دارد و اگر با انصاف باشيم لاجرم خواهيم پذيرفت كه پويايي اقتصاد نشر مي‌تواند در خدمت تحرك و تحول اقتصاد كلان كشور نيز باشد چرا كه هر تحول و هر فرآيند رو به جلويي ناچار بايد از معبر كتاب و كتابت بگذرد. آنچه اما تلاش هرچه بيشتر براي تكان كتابخواني را بسيار حياتي مي‌نماياند، وراي بحث اقتصادي آن كه اشاره شد، توان و پتانسيل شامخ آن در فرهنگسازي و اصلاح هر آنچه ناهنجاري رفتاري شناخته مي‌شود، مي‌گنجد؛ وادي‌اي كه در آن (پيدا و پنهان) كميت‌مان لنگ مي‌زند. براي مثال بي‌توجهي‌هاي‌مان به مصايب زيست‌‌محيطي، آداب رانندگي، همسايه‌داري، آپارتمان‌نشيني، نابهينگي در مصرف منابع و در كنش‌هاي رفتاري چون دروغگويي، غيبت، فضاي مجازي، قضاوت همديگر و در بسيار ديگرهاي ديگر. به نظر مي‌رسد وقت آن رسيده باشد كه باور كنيم و بياموزيم كه اگرچه كلاس، سخنراني، نصيحت، تشويق، تنبيه، تهديد، موعظه، جلسه و... در سامان هر آنچه گفته آمد از شروط لازم است اما كافي نيست؛ بل اكمل مكمل‌ها همانا كتاب است و بس. ايهاالناس! ن والقلم و ما يسطرون. به راستي ما را چه مي‌شود؟ مگر نه اين است كه فرهنگ ما، ايمان ما، دين ما برستون ستبر كتاب استوار است؟! چه بسا لذت ساعاتي گوشه‌گيري و كنارگزيني با كتابي پس از سال‌ها هنوز زير زبان خيلي‌هاي‌مان مزه مي‌ريزد و تنهايي‌مان را به خود مي‌خواند كه اين، همان جادوي كتاب است. در پي آيند چنين فرآيندي، اما اگر آموزه «...فراغتي و كتابي و گوشه چمني» از آرزوي خواجه شيراز، در ميان بسياري از ما ايرانيان؛ به «فراغتي و كبابي و گوشه چمني» تقليل يافته است؛ اين ديگر از ماست كه بر ماست. اگر هنوز شيهه‌مان، اگر هنوز ضجه‌مان از «چه دانستم كه اين سودا مرا زين سان كند مجنون / دلم را دوزخي سازد دو چشمم را كند جيحون» به گوش ملاي روم، مولوي بزرگ نرسيده است، از ماست كه بر ماست. آيا وقت آن نرسيده است كتاب هم براي خودش اگر نه تنديس، سرديسي داشته باشد، سرديس ققنوسي، هزاردستاني! به جادوي كتاب عشق بورزيم؛ باشد كه براي او هم جشنواره بگيريم.  

ارسال دیدگاه شما

ورود به حساب کاربری
ایجاد حساب کاربری
عنوان صفحه‌ها
کارتون
کارتون