اكو؛ انجمن شاعران مرده
احسان شمس
اكو در سال 1343 شمسي، با معاهدهاي ميان سه كشور ايران، تركيه و پاكستان در ظاهر براي همگرايي اقتصادي اما در واقع براي جلوگيري از نفوذ شوروي سابق تشكيل شد. بعد از فروپاشي شوروي، هفت كشور ديگر از جمله افغانستان، جمهوريآذربايجان، قزاقستان، تركمنستان، قرقيزستان، ازبكستان و تاجيكستان به آن اضافه شد و حوزه جغرافيايي خود را چندين برابر كرد و مرزهاي خود را از آسياي مركزي تا خليج فارس و از سوي ديگر، تا درياي مديترانه گسترده كرد. اين حوزه گسترده جغرافيايي، موقعيت عالي و استراتژيك از لحاظ ژئوپولتيك و اقتصادي در اختيار دارد. اما اكو هيچ تاثير مهمي در اقتصاد منطقه نداشته و در مقايسه با نهادهاي مشابهي مانند «آسآن» يا «شانگهاي» وزنهاي منطقهاي محسوب نميشود اما چرا اكو با اين موقعيت عالي جغرافيايي و اين وسعت جغرافيايي و كثرت جمعيت، موفقيت چشمگيري به دست نياورده است و بودن يا نبودن آن تاثيري در اقتصاد كشورهاي عضو ندارد؟ پاسخ را در چند بند ميتوان خلاصه كرد: 1- مبناي اصلي تشكيل اكو براي مبارزه با نفوذ بلوك شرق در جنوب غرب آسيا بود و از همين جهت حمايت غرب را نيز با خود به دنبال داشت، با فروپاشي شوروي ديگر ضرورتي براي حمايت از اين نهاد براي غرب وجود نداشت و چهبسا در آينده دردسرساز نيز ميشد بنابراين اكو در باطن خود با بحران هويت مواجه است. 2- هيچگونه همگرايي سياسي ميان كشورهاي عضو بالاخص با ورود هفت عضو جديد وجود ندارد و هر يك سياستي مستقل و گاه متناقضي را پيگيري ميكنند. به نوعي بهجاي همگرايي منطقهاي به رقابت منطقهاي تبديل شده است. كشمكشهاي گاهبهگاه ايران و تركيه، درگيري امنيتي افغانستان و پاكستان، مشكلات امنيتياي كه افغانستان ناخواسته براي منطقه ايجاد ميكند كه عمدتا از عربستان به اين كشور تحميل ميشود، مبارزه تاجيكستان و تركمنستان با اسلامگراياني كه عمدتا مورد حمايت ايران و تركيه هستند، رقابت ايران و تركيه در رهبري جهان اسلام، عقبماندگي منطقه از مسابقه صنعتي جهاني و هزاران مشكل ديگر امكان هرگونه همگرايي را در اين سازمان گرفته است. 3- غير از تركيه هيچكدام از كشورهاي حوزه اكو داراي اقتصادي پويا نيست. اقتصاد ايران سالها تحتتاثير تحريم بوده، افغانستان كه بر ويرانههاي دويست ساله از زمان استقلال از ايران با فقر دست به گريبان است، آسياي ميانه از دموكراسي به دور است و اين نبود دموكراسي خودبهخود جلوي پيشرفت اقتصاد را خواهد گرفت و دست آخر پاكستان كه هميشه با بحران دولتي ماندگار مواجه بوده است؛ كدام اقتصاد منطقهاي بايد به همگرايي منجر شود؟4- هيچيك از كشورهاي عضو هم سياستي درازمدت براي اكو در نظر ندارد. براي مثال در ايران، زمان رييسجمهور خاتمي، تلاشهاي بسياري صورت گرفت اما در دولت احمدينژاد به كل فراموش شد. در دولت رييسجمهور روحاني هم عمده وقت سياست خارجه را برجام گرفته و جايي براي ساير مسائل باقي نميگذارد. تركيه هم براي سالها جهت عضويت در اتحاديه اروپايي تلاش ميكرد و از حوادث آسيا بيخبر و نسبت به آن بيتفاوت بود. نسبت به بقيه اعضا هم هزاران دليل ميتوان آورد. 5- هيچكدام از كشورهاي منطقه هنوز قاطعانه نسبت به همگرايي منطقهاي و مزاياي آن احساس نياز نكردهاند. فقر در افغانستان امنيت ايران را برهم خواهد زد و ناامني در ايران خاورميانه را متشنج خواهد كرد. مبارزه كور تركيه با داعش منجر به حملات سال نوي ميلادي استامبول شده و تندروي مذهبي در پاكستان باعث ناامني در افغانستان است. آسياي مركزي بدون بنادر ايران رشد اقتصادي نخواهند داشت و ايران به بازار آسياي مركزي محتاج است. گاز تركمنستان انرژي شمال ايران را تامين ميكند و برق ايران روشنايي كابل را. با وجود اين چرا به همگرايي فكر نميكنند؟ تضادهاي عميق فرهنگي و اجتماعي در حوزه اكو، فرصت اقتصادي پيش رو را معطل گذاشته است. با ادامه اين روند عضويت در اكو تنها اتلاف منابع است. اما اكو اين پتانسيل را دارد كه به غول نوظهور اقتصادي تبديل شود. تنها وجود منابع عظيم معدني و نفت و گاز و توان كشاورزي گسترده و ايجاد امنيت غذايي گواه اين ادعاست. كشورهاي عضو بايد واقعا به اين همگرايي منطقهاي كه باعث رشد اقتصادي و بهتبع آن رشد فرهنگي، اجتماعي و صنعتي همه اعضا خواهد شد، بينديشند و وقت را بيش از اين هدر ندهند.