ناظم، لقب مياندار و نوحهخوان هياتها از ۸۰، ۹۰ سال پيش بود. پس از تاسيس هيات نوباوگان قناتآباد، شخصي به نام حاج حسن، مداح هيات بود و چون ميانداري ميكرد، لقب ناظم را به او دادند. پس از گذشت چند سال مداحي در اين هيات را رها كرد و حاج اكبر كه بعدها لقب ناظم به او هم اعطا شد، مداحي و ميانداري مجالس عزاداري را به عهده گرفت.
حاج اكبر ناظم شخصيت بسيار عجيبي داشت. با آنكه سواد نداشت، اما اشعار بسياري در مدح و ثناي اهل بيت(ع) سروده است. مانند اين شعر كه خيلي هم معروف است:
من چه سازم در اين دل شب يا كريم يا رب جان/ زغم رسيده بر لب يا كريــــــم و يا رب
حجت خـــدا فتاده بر خاك با پيكـــــر صد چاك/ شمر بيحيا به فكر منصب يا كريم و يا رب
ذاكر و مداح و ستايشگري را در اين نوشتار به ياد كرد او ميپردازم و با گراميداشت خاطره شكوهزاد او سخن ميگويم كه خود از شناختش عاجزم، تا چه رسد به شناساندنش. مرحوم حاج اكبر ناظم قناتآبادي، او كه خود خادم دين و اهل بيت(ع) بود. او كه از هر فرصتي براي يادآوري خاندان رسول گرامي اسلام استفاده ميكرد،در حقيقت سازنده فرصتها بوده نه بازنده فرصتها. مخالف هواي نفس بود نه مطيع هواي نفس. فريادگر عشق ولايت برفراز چهارپايه بود، يا دركرانه منبر. نوحههايش با سبك و سياقي خاص يادآور سرود جاويد هيهات مناالذله. در اين نوشتار، بزرگي و شكوهي را زمزمه ميكنم و ابر قلهاي را در ديدگاهها ميآورم كه چونان اويي را ميتوان ناياب انگاشت. گويي در سرايش اين منادي راستين محبت به پاي چكاد دماوند ايستادهام و از آن قله افراشته سخن ميگويم.
در هنگامه عاشورا، مسير كوچه پس كوچههاي محله قناتآباد تهران تا بازار كفاشها را آنچنان پشت سر مينهاد كه گويي خود را در حريم يار و مولايش به مشاهده مينشست. هيات ارزشمند نوباوگان قناتآباد در اين روزگار، يادگار اوست. آنان كه در آن روزگاران خود را مقيد به شركت در اين محفل آييني و مذهبي ميديدند، سرايش اين پير عشق و آموزگار محبت را خوب به ياد دارند:
عاشوراي حسين ميدهد پيام/ برعالم ميدهند نصرت اسلام/ تازنده هستم حق ميپرستم/ هيهات مناالذله يا اهل العالم/ الله اكبر /
و نيز در روز تاسوعا با خواندن ابياتي تاثيرگذار و تكاندهنده دلها را متوجه، ساقي كربلا ميكرد.
مات عشقم، مات عشقم مات عشق/ كزچه طينت گشته خلقت ذات عشق/ عشقگر بنياد سرمستي كند/ عقل را خود فارغ از هستي كند/ همچنان كان عاشق دلسوخته/ آن كه رمز عاشقي آموخته/ با ادب آمد به نزد پير عشق/ گفت كي فرمانروا و مير عشق/ رخصتم ده تا سوي ميدان روم/ امر فرما كزپي فرمان روم/ بازكن از گردن من سلسله / شير را اي شيربان بنما يله
يكي از شاعران بزرگ، عاشورا را چونان خورشيدي دانسته است كه در دل شب سياه ستم درخشيد تا تاريكيهاي سره پليد را بزدايد. خادمان حسين(ع) نيز در طول تاريخ اسلام، همواره آفرينندگان خورشيد عاشورا بودهاند در برابر شبهاي ستم و سياهي و يكي از اين خورشيدهاي فروزان، در شب سياه ستم بيدادگران، مرحوم حاج اكبر ناظم قناتآبادي(ره) است. در حمايت و پيروي از ولايت فقيه و در پي اعتقاد راسخش به حضرت امام خميني(ره) در اوج سوگواري و مرثيه مولي الكونين حضرت ابا عبداللهالحسين(ع) با لحن عاطفه برانگيز و شورگستر، در برابر تيمچه حاجب الدوله با صدايي رسا چنين ميسرود:
كسي كه روح و جان اين ملت است/ كسي كه رهنماي اين نهضت است/ خميني ماست ابر قدرت است/ شجاعت خميني شهامت خميني/ سمبل نهضت حسيني/ بود اطاعت از خميني/ امروز روز ياري امام است/ كار منافقين دگر تمام است/ مخالفت به دين ما حرام است/ تا شود استوار دين پروردگار/ پرچم خونين حسيني/ رسيده پر دست خميني
در آن سالها دوستدارانش، ساعتها گوشه و كنار بازار كفاشها ميايستادند تا پرچم سپيد رنگ هيات نوباوگان قناتآباد از دور نمايان شود. هنگامي كه طنين سينه زدن و نوحه خواندن هيات نوباوگان قناتآباد به گوش سوگواران اطراف تيمچه حاجبالدوله ميرسيد، خبر از آمادگي جمعيت انبوهي از عزاداران حسيني(ع) ميداد، تا شاهد مرثيهسرايي خادم با اخلاص سالار شهيدان باشند. با ديدن چهره نوراني ذاكر دلسوخته اهل بيت(عليهم السلام) و بنيانگذار هيات محترم قناتآباد، با پاهاي برهنه، اشك جاري، گل بر سر ورويش ميماليد، اشكها بياختيار به گونهها مينشست، هميشه دستهاي او فراتر از دستهاي سينه زنان قرار ميگرفت و بر سينه مينشست.
روضه خواني، نوحه خواني، عزاداري جامع و كامل حاج اكبر ناظم(ره) و در پايان نيز دعا و ختم امنيجيب... پس از ساعتها عزاداري شبانگاهي و صبحگاهي در ايام عاشورا، و زماني كه عقربههاي ساعت سه يا چهار بعدازظهر را نشان ميداد، احدي را خسته و ملول نميساخت. او نيز ميدانست، مزاحم دستجات عزاداري نيست. آخرين گروه عزاداران، هيات نوباوگان قناتآباد است. پس از او موكب عزاداران و دستجات سوگواري آذربايجانيها از مسجد آذربايجانيها(تركها) حركت ميكردند و گاهي نيز پرچم آنان با پرچم نوباوگان تلاقي ميكرد.
در سالهاي پاياني عمر، با شيفتگي و ارادتي خاص، در حالي كه بهشدت از بيماري رنج ميبرد، در جلسات و دستجات عزاداري شركت ميجست و در اجراي مرثيهخواني و عرض ارادت به ساحت مقدس سيدالشهدا(عليه السلام) بيش از حد انتظار اداي وظيفه ميكرد.
سرانجام اين پير عاشق و خادم آستان مقدس اهل بيت عصمت و طهارت(ع) سربلند و سرافراز به صف ديگر خادمان پيوست و به ديدار مواليانش نايل شد و ورقي تابناك بر پيشينه ستايشگران عشق ولايت افزود.
سينه زني تهرانيهاي قديم تا قبل از نقل مكان مرحوم حاج مرزوق از كربلا به تهران اينگونه بود كه اصطلاحا سه ضرب و بيوقفه سينه ميزدند. بدينترتيب اساسا «دم سرپا» و «زمينهخواني»، در تهران رايج نبود. مرحوم حاج مرزوق، بنيانگذار سينهزني سنتي در تهران بوده است. اوج تكامل اين سبك، در دوره مرحوم شاه حسين و مرحوم ناظم شكل گرفت.
اين دو پهلوان نامدار، ضمن آنكه هرگز خود را به شوايب مادي آلوده نساختند، بيشترين سهم را در شكلگيري آنچه ما امروز «عزاداري سنتي» ميناميم، داشتهاند. مرحوم ناظم اكثر نوحهها را فيالبداهه ساخته است. آن پيرغلام با اخلاص اباعبدالله عليه السلام كه از سواد اصطلاحي كم بهره بوده، نوحههايي به زبان عربي دارد كه از لحاظ صرف و نحو، كمترين ايرادي بر آنها وارد نيست. به عنوان نمونه در مصيبت حضرت مسلم بن عقيل عليه السلام ميسرايد:
مسلـم ينادي يا صبا إذهب إلي البطحاء
قل يا سليل المصطفي إحذر من الأعداء
از من به تو بادا سلامايزاده زهــــرا
در كوفه نالانم؛ سر در گريبانم
يا در جايي ديگر در وصف عصر عاشورا ميگويد:
مهجه قلب نبي يا ثارالله
و ابن ثــاره؛ بنما نظاره
رووسنا المكشوفه؛ يا حسين مظلوم
آنچه مستند ساخت اين نوحه قرار گرفته، عبارتي از مقتل مرحوم سيد بن طاووس
ـ رضوانالله عليه ـ است كه نازدانه حضرت سيدالشهدا عليه السلام خطاب به بدن مطهر پدرش عرضه ميدارد: «يا أبتاه؛ أنظر إلي روسنا المكشوفه».