• 1404 جمعه 9 خرداد
روزنامه در یک نگاه
امکانات
روزنامه در یک نگاه دریافت همه صفحات
تبلیغات
fhk; whnvhj ایرانول بانک ملی بیمه ملت

30 شماره آخر

  • شماره 12 -
  • 1395 سه‌شنبه 19 مرداد

بايد به دانش‌آموز اميد بدهيد

متن سخنراني رييس‌جمهور محترم در ديدار جمعي از معلمان كشور 15/2/95 – سالن اجلاس سران

بسم الله الرحمن الرحيم
«الحمدلله رب العالمين وصلي الله عليه سيدنا و نبينا محمد(ص) و آله الطيبين الطاهرين و صحبه المنتجبين.»
بسيار خرسندم كه خداوند اين توفيق را به من داد تا در جمع معلمين كشور و عزيزاني كه بزرگ‌ترين مسووليت فرهنگي و اجتماعي را نسبت به نسل نوجوان و جوان كشورمان و سازندگان آينده كشور دارند و در بهترين روزها در جمع شما باشم. هم ايامي كه به نام پيامبر عظيم‌الشأن اسلام و بعثت نبي مكرم، حضرت محمد مصطفي(ص) هست و هم به نام معلم و روز معلم و هم ايامي كه به نام آن استاد عزيز و بزرگوار كه بحق معلم واقعي جامعه و كشور بود و امروز نيز با كتاب‌هايش، مقالاتش، نوارهايش كه از او به جاي مانده است، همچنين به تعليم و تربيت نسل حاضر، آثار او ادامه مي‌دهد.شهيد مطهري بحق يك سرمايه بزرگ براي كشور ما بود و امروز نيز آثار او يك سرمايه بزرگ است. او بحق يك فقيه بود. فقيه به معناي آنكه به اعماق فرهنگ اسلامي دسترسي پيدا كرده بود. دانش عميق نسبت به فرهنگ وسيع اسلام داشت و بحق يك متفكر بود. شما كمتر در مساله‌اي مي‌بينيد كه او وارد شود در مقالاتش، در كتاب‌هايش، در سخنراني‌هايش و نظريه ويژه خود را ارايه نكند. او كاملا به زمان آشنا و آگاه به زمان بود. جامعه را مي‌شناخت، نسل جوان ما را مي‌شناخت. جهان را به خوبي در اطرافش مطالعه كرده بود و اين بسيار مهم است كه شرايط امروز و مخصوصا شما معلمين هميشه بايد شرايط فردا را ببينيد. چون شما افرادي را تربيت مي‌كنيد كه براي 15 سال بعد، 20 سال بعد و گاهي بيشتر، مي‌خواهند مسووليت‌هاي مهم اجتماعي را بر دوش بگيرند و او بحق شجاع بود. ما معلم آزاد، آزاده، شجاع كه مصلحت جامعه و نسل جوان و مصلحت كشور را بر منافع زودگذر چندروزه ترجيح بدهد، مي‌خواهيم.
شهيد مطهري آنچه فكر مي‌كرد لازم است براي جامعه بگويد، گفت. زجرها كشيد. من نمي‌خواهم راجع به زندگي او، نظراتي كه ابراز مي‌كرد و فشارهايي كه از انحاي مختلف جامعه ديروز به او وارد مي‌آمد و خم به ابرو نمي‌آورد، بگويم. وقتي دانش عميق، شناخت روزگار و جهان، متفكر بودن، انديشمند بودن با شجاعت و شهامت توام شود، آن وقت يك معلم نمونه چون شهيد علامه مطهري ساخته مي‌شود. همين امروز هم شما كتاب‌هايش را ورق بزنيد، براي مشكلات امروز ما هم كتاب‌هاي او حرف مي‌زند و سخن مي‌گويد. بي‌جهت نبود كه امام او را خلاصه و عصاره زندگي خود مي‌دانست و من شاهد بودم در مواقعي كه امام تا چه حد به شهيد مطهري به عنوان يكي از بهترين شاگردانش احترام مي‌گذاشت. شما همين جمله شهيد مطهري را الان مدنظر قرار بدهيد. «انقلاب اسلامي، اسلام انقلابي» او در آن مقالاتش پيرامون انقلاب اسلامي به اين خطر بزرگ اشاره مي‌كند. او مي‌گويد كه انقلاب اسلامي و نه اسلام انقلابي. انقلاب اسلامي معنايش آن است كه در جامعه تحرك بزرگي را به وجود آوريم. انقلابي را در ابعاد سياسي،‌ اقتصادي و اجتماعي به پا كنيم كه هدف آن اسلام و ارزش‌هاي اسلامي باشد. اسلام انقلابي معنايش اين است كه ما اصل را به انقلاب و مبارزه مي‌دهيم و بخشي از اسلام را قبول داريم كه ما را دعوت به جهاد و مبارزه مي‌كند. يكي از مشكلات ما قبل از پيروزي انقلاب در برابر برخي از گروهك‌ها و حتي بعد از پيروزي انقلاب در برابر برخي آنها اين بود كه انقلاب اسلامي را نپذيرفته بودند و اسلام انقلابي را قبول داشتند. مي‌گفتند آنجايي كه جهاد است، مبارزه است، آنجا ما اسلام را قبول داريم. آنجا كه از ديد آنها مبارزه نيست، ما اسلام را قبول نداريم. به تعبير آن معلم بزرگ، اسلام احكام بي‌شماري دارد كه يكي از آنها جهاد و مبارزه است و اگر ما انقلاب را مي‌خواهيم به خاطر تحقق ارزش‌هاي اسلام مي‌خواهيم و اگر مبارزه را دنبال مي‌كنيم براي استقرار اهداف نظام اسلامي، فرهنگ اسلام و اجراي قرآن و سيره پيامبر و ائمه هدي (عليهم‌السلام) است. همين امروز ما اين مشكل را داريم. همين امروز بايد كتاب‌هاي مطهري را بازخواني كنيم. همين امروز بايد معلمين ما براي جوانان ما تشريح كنند كه ما انقلاب اسلامي داريم، ما در پي اسلام انقلابي نيستيم. همان‌هايي كه معتقد به اسلام انقلابي بودند قاتل آن معلم بزرگوار و همان گروهك‌ها بودند كه ايشان را به شهادت رساندند.من در بيان خاطراتم گفتم كه در سال 55، 56 چند نوبت كه من خدمت ايشان رسيدم، جزواتي دست ايشان بود، مطالعه مي‌كرد. به من گفت اين جزوه‌ها را ديدي؟ من نگاه كردم گفتم بله. گفت ببين با اسلام چه مي‌كنند؟ با عصبانيت، تمام بدنش مي‌لرزيد، مي‌گفت اينها مي‌خواهند قرآن را اين چنين تفسير كنند. اينها مي‌خواهند آيات قرآن را اين چنين تحريف شده به متن جوان‌ها معرفي كنند. آن شهيد بزرگوار درد را به خوبي مي‌شناخت و مرهم دردها و زخم‌ها را به خوبي مي‌دانست. «طبيب دوار بطبه» هر كجا مشكلي مي‌ديد با شهامت، با قدرت به پا مي‌خاست.
در جلسات جامعه روحانيت مبارز در اواخر سال 55 و اوايل سال 56 كه شكل جديدش شروع شده بود، خب ايشان يكي از بزرگان آن جمع بود. شهيد بهشتي و شهيد مطهري به عنوان بزرگان آن جمع بودند كه ما در خدمت‌شان بوديم. همه جا در همه مسائل انقلاب اسلامي شهيد مطهري با صراحت در آن جمع نظراتش را تبيين و بيان مي‌كرد.
ما امروز نيازمند به تشريح ابعاد فرهنگ اسلام و ابعاد انقلاب اسلامي هستيم و شهيد مطهري،‌كتاب‌هاي او، آثار او به عنوان بزرگ‌ترين مرجع براي مراجعه به افكار و انديشه او براي فهم فرهنگ اسلام و راه صحيح انقلاب اسلامي ما است.
شهيد مطهري يك سرمايه بزرگ براي جامعه ديروز ما، امروز ما و فرداي ما است و ما بايد از اين سرمايه‌ها به عنوان سرمايه‌اي بزرگ براي عدم انحراف نسل جوان انقلابي و نسل جوان عاشق كشور و فداكار براي پيشرفت كشور از آن منابع و مآخذ به خوبي استفاده كنيم. اين سخن كاملا بحق است كه اگر ما توسعه مي‌خواهيم در كشور و اگر پيشرفت مي‌خواهيم و اگر تحول مي‌خواهيم، منشا آن و با بزرگ‌ترين عامل آن، معلمين سراسر كشور هستند.اين معلم به معناي عام كلمه هركسي است كه در زندگي كلمه‌اي را به ما مي‌آموزد. شايد مادر و پدر اولين و بزرگ‌ترين معلمين همه ما هستند و سپس بعد از خانواده وقتي وارد مدرسه مي‌شويم در هر سطحي معلمين هستند، بعد هم در سطح دانشگاه هم باز معلمين هستند. در سطح  جامعه هم بزرگان، فرهيختگان، صاحبنظران، صاحبان بيان،‌ صاحبان قلم، معلمين جامعه ما هستند. هر كس به ما چيزي مي‌آموزد او معلم ما است. اما معلم به اصطلاح امروزي ما به مفهوم مربيان و معلمان هم آموزش و هم پرورش در سطح ابتدايي و متوسطه و پيش‌دبستاني، امروز بار بسيار سنگيني را بر دوش دارند. معلمي شغل نيست كه ما بخواهيم با حقوق و مزايا و فوق‌العاده كار او را پاس بداريم و جبران كنيم.
معلمي از مقوله عشق است. اگر معلمي به كار خودش و شغل خودش عاشق باشد و اين شغل را براي آن هدف مهم بداند، هدف تعليم جامعه؛ كه تعليم كار الهي است، كار خدايي است.اولين كسي كه به بشر تعليم داد خداوند بود. «وعلم آدم الاسماء كلها ثم عرضهم علي الملائكه فقال انبئوني باسماء هولاء ان كنتم صادقين» اساسا شرف انسان بر فرشتگان در سايه تعليم و تعلم است. اين انسان است كه جايگاه و ظرفيتي دارد كه به خوبي مي‌آموزد، جذب مي‌كند، انديشه او در حال تحول است. اين است مايه برتري انسان بر فرشتگان خب اگر معلم اول خداست، معلم ثاني هم انبيا و به ويژه پيامبر عظيم‌الشان اسلام هستند. «لقد من الله علي المومنين اذ بعث فيهم رسولا من انفسهم يتلوا  عليهم آياته ويزكيهم ويعلمهم الكتاب والحكمه.»او معلم است. او معلم انسان‌ها در مسير آشنايي انسان‌ها به وحي آسماني، كتاب، خرد و حكمت است. پيامبر راه عقلانيت را به ما مي‌آموزد. راه الهي را به ما مي‌آموزد. صراط مستقيم را به ما مي‌آموزد. ما اگر امروز مي‌خواهيم كشور ما متحول بشود، آمارها و شاخص‌ها به ما مي‌گويد ما كجا هستيم ما نمي‌خواهيم شعار بدهيم، نمي‌خواهيم خود‌بزرگ‌بيني داشته باشيم، بگوييم ما بالاترين، برترين در عالم هستيم. نمي‌خواهيم هم (خودكم‌بيني) داشته باشيم. پيشرفت‌هاي بزرگ كشور را هم نبايد از ديد و ذهن دور داشته باشيم. آن روزي ما افتخار مي‌كنيم كه در كشور ما هيچ بي‌سوادي نباشد و در مقايسه با ساير كشورها در اين زمينه ما برتر باشيم. آن روز ما افتخار مي‌كنيم كه آنهايي كه در دوره دبستان، دبيرستان، دانشگاه فارغ‌التحصيل مي‌شوند نسبت به آنهايي كه در كشورهاي ديگر درس خوانده‌اند داراي امتياز بالاتري باشند. البته خداوند يك استعداد و هوش ذاتي بالايي را به ما ايرانيان داده، يك فرهنگ غني گذشته ما داريم كه مربوط به هزاران سال است و به آن مي‌باليم. ما اسلام را به جان و دل پذيرفتيم و در تعالي فرهنگ اسلام ايرانيان كوشش كردند كه يكي از نوشته‌هاي اين معلم بزرگ هم در همين زمينه خدمات متقابل اسلام و ايران بود.
ما امروز شرايط بسيار خوبي براي رشد جامعه‌مان داريم. اما در عين حال بايد همه توان و كوشش خودمان را براي توسعه كشور به كار بگيريم. اين توسعه از كجا شروع مي‌شود؟ قطعا از دبستان شروع مي‌شود. قطعا از دبيرستان شروع مي‌شود. قطعا از آموزش و پرورش شروع مي‌شود. هرچه در دوران دبستان و دبيرستان سرمايه‌گذاري بكنيم؛ حاصل آن را در سنين بالاتر در جامعه، محصولش را به دست مي‌آوريم و درو مي‌كنيم. جاي هيچ ترديدي نيست اينكه سن ساخته شدن انسان در مسير فرهنگ مطلوب چه سنيني است؟ در روايات ما هم به هفت سال اول و هفت سال دوم اهميت فراواني داده شده؛ خب پايان هفت سال اول، حالا اگر از دوره پيش‌دبستاني بگوييم خيلي زودتر در اختيار معلمين ما هست. همه هفت ساله دوم هم در اختيار معلمين ما هست. هر كاري كه مي‌خواهيم بكنيم در همان سن نوجواني و آغاز جواني. وقتي سبك زندگي، وقتي ذهنيت، وقتي اخلاق، وقتي رفتار انساني شكل گرفت، خيلي سخت است ديگر؛ تغييرش ناممكن نيست ولي بسيار مشكل است. كما اينكه در علم و دانش هم بيشترين يادگيري‌هاي ما در نوجواني و آغاز جواني است. همان كه گفته‌اند «العلم في‌الصغر كالنقش في‌الحجر» خيلي چيزها ما در دبستان، در دبيرستان، آموختيم، نه يادمان رفته و نه يادمان مي‌رود اما در دوره دانشگاه خيلي چيزها آموختيم كه يادمان رفته، بعد از دوران دانشگاه هرچه سن مي‌رود بالاتر هم يادگيري سخت‌تر مي‌شود، هم ثبت آن در حافظه به آساني امكان‌پذير نيست. اتفاقا ديشب در شوراي عالي انقلاب فرهنگي به مناسبت بيان مقام معظم رهبري راجع به زبان‌هاي خارجي در آموزش و پرورش بحث كوتاهي داشتيم و يكي از سوالات اين بود كه چطور در اروپا بچه‌هاي دبستاني و دبيرستاني حداقل به دو زبان خارجي ديگر بايد مسلط شوند و مسلط مي‌شوند؛ غير از آن زباني كه در آن كشور هست، دو تا زبان ديگر خارجي بايد ياد بگيرند. در حدي كه هم مي‌توانند كتابش را به آن زبان مطالعه كنند، هم مي‌توانند بنويسند. چرا ما در اين زمينه يك قدم عقبيم، بايد چه كار بكنيم؟ از چه سني بايد شروع كنيم؟ چگونه بايد تعليم بدهيم؟ چرا يك زبان خارجي؟
هرچه ما بتوانيم جوان‌هاي‌مان را به چند زبان آشنا كنيم، هر زباني كه شما بلد باشيد يك دريچه جديد علم و دانش و فهم جهاني و شناخت به روي شما باز مي‌شود. ترجمه هيچ‌وقت كار آن زبان را نمي‌تواند انجام بدهد. آن كسي كه به زبان عربي آشنا هست و زبان عربي را بلد است، از خواندن قرآن لذت ديگري مي‌برد و درك ديگري دارد تا آن كسي كه قرآن مي‌خواند، پاي آن آيات ترجمه را هم به زبان فارسي مي‌خواند.  ما امروز اگر بخواهيم به علم جهاني دسترسي داشته باشيم چگونه مي‌توانيم دسترسي داشته باشيم؟ البته اينكه چه زبان خارجي بياموزيم، چند زبان خارجي بياموزيم هم به امكانات ما ارتباط دارد. هم به تعداد معلمين آشناي ما به زبان خارجي ارتباط دارد و هم به خواست مردم ارتباط دارد. مردم خودشان بايد بخواهند. دانش‌آموز خودش بايد بخواهد بين پنج تا زبان شش تا زبان 10 تا زبان بايد بتواند انتخاب كند. خب طبيعي است در يك مدرسه اگر 98درصد دانش‌آموزان يك زبان خارجي را انتخاب كردند، دو درصد زبان ديگر را، براي آن دو درصد كه ما نمي‌توانيم معلم بگذاريم. با امكاناتي كه ما داريم هرچه بتوانيم چند زبان مهم خارجي ر ا به دانش‌آموز ياد بدهيم به نفع زندگي آن دانش‌آموز كار كرده‌ايم. امروز شما الان ببينيد در شبه قاره هند كه بيش از 5/1 تا دو ميليارد جمعيت آنجاست. از خود كشور هندوستان گرفته، پاكستان، بنگلادش و ديگران، همه اين شبه قاره به خاطر اينكه اين جمعيت عظيم به زبان انگليسي مسلط هست تقريبا، دانش‌آموختگان‌‌شان كه حتما مسلط هستند، مردم عادي‌شان هم تقريبا بلد هستند. شما ببينيد در IT دارند چه كار مي‌كنند؛ چه شغل بزرگي را شبه قاره هند به دست آورده، چون شب و روز هم متفاوت است. در كشورهاي غربي در حيني كه شب است و آنها خواب هستند اينها در زمينه IT دارند كار مي‌كنند. او كه صبح بيدار مي‌شود محصول كار را مي‌بيند. ما زباني را بايد ياد بدهيم كه در كنارش علم راحت‌تر به دست بيايد. زباني را بايد بياموزيم كه شغل بيشتر براي نسل جوان آينده ما وجود بياورد. ارتباط اقتصادي ما را با دنيا تسهيل كند. البته ما امروز به حمدالله سطح روابط‌مان با دنيا وسيع است. ما امروز يك كشور بزرگ و پيشرفته‌اي هستيم. چين با يك جمعيت بزرگ، البته يك مقداري ياد گرفتن آن زبان سخت ولي بالاخره امكان‌پذير است. اگر ما بتوانيم در اين زمينه تلاش كنيم راه علمي و راه اشتغال آينده را ما فراهم كرديم. آموزش و پرورش پايه‌هاي اوليه رشد و توسعه جامعه ماست. مگر مي‌توانيم بدون داشتن معلم خوب مهارت‌ديده عالم باانگيزه؛ دانش‌آموز خوب تربيت كنيم. اگر دانش‌آموز خوب نداشتيم چطور مي‌توانيم در صحنه علمي، در صنعت در حل معضلات جامعه، نوجوان ما و جوان ما بتواند حلال مشكلات   باشد؟
پايه تعليم و تربيت معلم است. اينكه من در اين جمع امروز جوانان زيادي را مي‌بينم از پسران و دختران. اينهايي كه يا معلم هستند يا دانشجو هستند كه خودشان را براي تعليم آماده مي‌كنند. بسيار جاي سرور و خوشحالي است. ما البته مي‌دانيم اگر در جامعه توسعه بخواهيم، بايد نسل جوان انتخابگر ما، اين جوان با استعداد، خودش آمده و شعل معلمي را برمي‌گزيند و انتخاب مي‌كند، اين انتخاب مهم است. همه شما يك روزي دانش‌آموز بوديد، همه ما هم يك روزي دانش‌آموز بوديم. من كاملا به ياد دارم در دوره دبستان معلميني كه مي‌آمدند تدريس مي‌كردند براي اينكه ساعت‌شان را پر كنند، اول مي‌آمد از دانش‌آموز سوال مي‌كرد و خودش گوش نمي‌داد، بعد هم يك درس مختصري مي‌داد و بعد هم منتظر بود زنگ زده بشود كلاس تعطيل بشود. هم خودش خلاص بشود و دانش‌آموزان هم مي‌خواستند خلاص بشوند از دست او. اين يك‌جور معلم بود، يك معلم‌هايي هم بودند عاشقانه. از لحظه‌اي كه وارد كلاس مي‌شدند با شوق، با ذوق براي اداي وظيفه. ما بايد دانش‌آموزان را فرزندان خودمان بدانيم. به غير از اين نمي‌توانيم در جامعه توسعه بدهيم. هر معلمي بايد دانش‌آموزان كلاس خودش را فرزندان خود بداند و بداند اگر اينها را درست تربيت كرد بچه‌هاي خودش متنعم مي‌شوند. خانواده خودش متنعم مي‌شوند. كل كشور ايران در مسير پيشرفت قرار مي‌گيرد. پس راه توسعه كشور از طريق معلمين فرهيخته و با انگيزه است و آنهايي كه عاشق كشور و آينده كشور هستند. امروز فضا براي پيشرفت كشور پس از برجام آماده شده اما از اين فضا  شما بايد  بهترين استفاده را بكنيد. شما هستيد كه بايد به دانش‌آموز اميد بدهيد. هيچ چيزي براي آينده كشور ما بالاتر از اميد نيست. اميد به آينده. اگر خداي ناكرده در اميد نسل جوان ما خللي ايجاد شد ما نمي‌توانيم به توسعه برسيم. ما نمي‌توانيم به پيشرفت برسيم. برجام يكي از آثار مهمش توسعه اميد در نسل جوان ما در كشور ايران است. اگر اين اميد افزايش پيدا كرد ما بر مشكلات غلبه مي‌كنيم. از مشكلات عبور مي‌كنيم. مي‌توانيم فضا را آماده كنيم. اين همه زحمت، اين همه تلاش، اين كار بزرگ براي اين نبود كه وقتي بر جام به فرجام رسيد تازه دو مرتبه بنشينيم دعوا را شروع بكنيم. همه اين كارها براي اين بود كه فضا آماده بشود براي پيشرفت كشور، براي وحدت جامعه، براي انسجام جامعه. يكي از بزرگ‌ترين وظايف معلمين ايجاد وحدت ملي است، انسجام ملي است. خدا نكند معلمي دو جور شاگرد خودش را ببيند و دسته‌بندي بكند. بگويد اين 10 نفر از يك خانواده‌هايي هستند با يك تفكري هم خط من هستند. آن پنج تا دانش‌آموز از خط مقابل هستند. نگاه ما به دانش‌آموز كاملا بايد يكسان باشد. از هر قوميتي مي‌خواهد باشد. داراي هر مذهبي مي‌خواهد باشد، داراي هر تفكر سياسي مي‌خواهد باشد. وابسته به هر جناح و حزبي مي‌خواهد باشد. نگاه يكسان به تمام دانش‌آموزان.
ما بايد به همه آنها انرژي مثبت بدهيم. ما در تعليم همه آنها بايد كوشش بكنيم. بايد از كلاس، پايان سال تحصيلي، اميد بيشتر، وحدت بيشتر، اعتدال بيشتر، بايد جامعه ما باشد و نكته آخر اينكه فرهنگ اگر در جامعه ما مي‌خواهيم رشد بكند بايد سرمايه‌گذاري ما در آموزش و پرورش باشد. امروز ده‌ها نهاد در اين كشور تحت عنوان دغدغه فرهنگي از دولت پول مي‌گيرند. عمدتا براي جذب پول از بودجه عمومي است. اما ظاهرا سخن شان دغدغه براي فرهنگ جامعه است. فرهنگ مهم‌ترين مساله است. من قبول دارم بالاترين هدف ماست، ما اگر مي‌خواهيم فرهنگ جامعه ما رشد كند، آن بودجه را بايد در آموزش و پرورش خرج كنيم. ما نمي‌خواهيم در كشور تعليمات موازي درست كنيم. خوب اين بچه‌هايي كه در دبستان هستند. در دبيرستان هستند، هرچه مي‌خواهيم آنجا پول خرج كنيم فرهنگ آنجا ساخته مي‌شود، شما مي‌خواهيد در سن بزرگسالي، مرتب هم فشار مي‌آوريد به دولت، پول از بودجه عمومي بگيريد، با تابلوهاي مختلف، نهادهاي مختلف، تشكيلات مختلف. خدا شاهد است اگر يك سوم آن پول، يك پنجم آن بودجه را در داخل آموزش هزينه بكنيم، تعالي فرهنگي نسل نوجوان و جوان ما چند برابر خواهد شد. آقاي دكتر فاني شاهدند من در شوراي عالي انقلاب فرهنگي، هم در شوراي اجتماعي هر وقت بحث مي‌شود مي‌گويم فلان مساله فرهنگي را ما بايد حل و فصل كنيم. من مداوم در اين دو سال و نيم در اين دولت يازدهم تكرار كردم، گفتم اگر مي‌خواهيم راهش از طريق آموزش و پرورش است، راه ديگر ندارد. اگر مي‌خواهيم آسيب‌هاي اجتماعي را حل كنيم، به فكر درمان نباشيم، به فكر بهداشت   باشيم.
اگر مي‌خواهيم آسيب‌هاي اجتماعي ما كاهش يابد راهش سرمايه‌گذاري در آموزش و پرورش است.
خداوند يك نعمت بزرگ به ما داده به نام كلاس درس، آموزش و پرورش، معلمان عزيز چرا از اين ظرفيت قدرداني نمي‌كنيم، چرا مي‌خواهيم ظرفيت‌هاي موازي ايجاد كنيم كه آنها نه تخصص دارند در آموزش، نه تخصص دارند در پرورش، فقط يك تابلوهايي را ايجاد كردند، ‌مداوم هم به سازمان مديريت و به دولت فشار مي‌آورند، به فكر اهداف بلندمان در كشور عزيزمان باشيم و بدانيم هر مقدار در آموزش و پرورش سرمايه‌گذاري كنيم ضرر نخواهيم كرد، هر مقدار كه باشد. من ضمن اينكه قبول دارم دولت در فرصت‌هاي آينده بايد تلاش بيشتر براي آموزش و پرورش انجام بدهد اما از سازمان مديريت خواستم كه من به طور منظم مي‌خواهم آخرين آمار را به من بدهند راجع به آموزش و پرورش. اين نوشته سازمان مديريت است. اعتبارات ادارات كل آموزش و پرورش استان‌ها در سال 92 (سال آغاز اين دولت) چهارده هزار و هفتصد ميليارد تومان بوده و امسال يعني در سال 95 به بيست و هفت هزار و چهارصد ميليارد تومان يعني به دو برار حدودا افزايش پيدا مي‌كند، يعني دولت در اين دو سال و نيم اين اعتبارات را به حدود دو برابر افزايش داده است. بعد مي‌گويند بودجه ما براي تخصيص، آنچه تصويب مي‌شود همه‌اش داده نمي‌شود 100 درصد در دستگاه‌هاي مختلف. در تخصيص با اينكه اكثر دستگاه‌هاي كشور تخصيص آنها زير 100 درصد است اما در آموزش و پرورش اين تخصيص ما در سه سال گذشته 4/123درصد در سال بعد 60/108 درصد و در سال گذشته 4/108درصد بوده يعني هر سال آنچه تخصيص يافته بيش از 100 درصد اعتبارات مصوب بوده است. اعتبارات مربوط به حقوق و مزاياي فرهنگيان محترم طي سال‌هاي 92 تا 95 به طور متوسط 7/20درصد افزايش يافته به طوري كه ميانگين حقوق و مزاياي معلمان عزيز دراين مدت از يك ميليون و دويست و هشتاد هزار تومان به دو ميليون و سيصد و سي هزار تومان تا پايان سال افزايش   مي‌يابد. ان‌شاءالله همه اين مواردي كه سازمان مديريت نوشته، دولت به حول و قوه الهي اجرايي خواهد كرد. اين به آن معنا نيست كه همه مشكلات معلمان پايان يافته. اين به آن معناست كه دولت در حد امكانات و تواني كه در اختيار داشته همواره معلمين عزيز را به عنوان فرهيختگان جامعه‌اي كه فرداي جامعه و نسل فرداي ما را مي‌سازند مورد توجه قرار داده است. خداوند يار و نگهدار شما باشد.
والسلام عليكم و رحمه‌ا... بركاته

ارسال دیدگاه شما

ورود به حساب کاربری
ایجاد حساب کاربری
عنوان صفحه‌ها