12 سكاندار قطار آموزش و پرورش ايران
از همان روزي كه بوي پيروزي انقلاب اسلامي ميآمد، كاملا مشخص بود كه كارگزاران انقلاب پيش از آنكه چارهاي براي رتق و فتق امورات ديگر وزارتخانهها بيابند در انديشه آن بودند تا هر چه سريعتر موج انقلاب كمي و كيفي را به بزرگترين سازمان دولتي در حوزه آموزش و پرورش برسانند. هرچند مبارزان انقلابي پيش از شخم شورهزار سلطنت، به چهرههايي همچون محمد جواد باهنر ماموريت داده بودند تا به درخواست همكاري آموزش و پرورش رژيم پهلوي براي تدوين كتب درسي، «نه» نگويد. اين همان چيزي است كه حتي فرخ رو پارسا وزير آموزش و پرورش دولت هويدا در دفاع از خود در اتهامات وارده در شعبه اول دادگاه انقلاب اسلامي به آن اشاره كرد. فرخ رو پارسا كه به گزارش روزنامه كيهان در تاريخ 28 بهمن 1358توسط پاسداران كميته منطقه ۴ مسجد قبا به همراه همسرش دستگير شده بود در دفاع از خود به شرح مفاد بخشنامههايي كه براي تدريس تعليمات ديني و قرآن به تمام ادارات و موسسات تابعه وزارت آموزش و پرورش صادر كرده بود اشاره كرده و در قسمتي از دفاعيات خود گفته بود: «در آن زمان از كساني امثال دكتر محمدجواد باهنر و آيتالله برقعي دعوت به عمل آمد كه در تهيه و ترجمه دروس تعليمات ديني و قرآن با اين وزارتخانه همكاري به عمل آورند و كتابهاي لازم را تهيه كنند.» البته همكاري محمد جواد باهنر و آيتالله برقعي با وزارت آموزش و پرورش هويدا و فرخ رو پارسا و وزير اين وزارتخانه، نتوانست او را نجات دهد و سه ماه بعد و در روز ۱۸ ارديبهشت ۱۳۵۹ به حكم دادگاه انقلاب اعدام شد. همزمان با برگزاري دادگاه اتهامات دست اندركاران رژيم پهلوي از سوي دادگاه انقلاب، دولت موقت تشكيل شد. از همان روز بنيانگذار انقلاب نگاه و مطالبهاي خاص به وزارت آموزش و پرورش داشتند. چه آنكه وزارت آموزش و پرورش بر اساس بينش كارگزاران انقلابي وظيفه خطير تربيت نيروي انساني مورد نياز جامعه انقلابي و اسلامي را بر عهده داشت. امام خميني و فقهاي انقلابي معتقد بودند كه از درون مدرسه است كه ميتوان دانشآموزان را معتقد به فرهنگ ايراني و اسلامي تربيت كرد. با همين چشمانداز بود كه پس از انقلاب، ساختار اين وزارتخانه كاملا دگرگون شد تا در عصر پسا انقلابي، آموزش و پرورش الگوي اسلامي به خود گيرد. چنين بود كه بلافاصله در تشكيلات اداري وزارت آموزش و پرورش تغييراتي بهعمل آمد؛ از تعداد معاونان وزير كاسته شد، بعضي از دفاتر و ادارات كل ستادي درهم ادغام و بعضي ديگر حذف شدند و در شرح وظايف تعدادي از دفاتر نيز تجديدنظر بهعمل آمد. در نخستين ساختار وزارت آموزش و پرورش پس از انقلاب، براي وزير پنج معاون با عنوانهاي معاون پژوهش و برنامهريزي، معاون امور آموزشي، معاون آموزش فني و حرفهاي، معاون امور اجتماعي و پرورشي و معاون امور اداري و مالي پيشبيني شد. از سال ۱۳۵۸ بهبعد نيز در تشكيلات اداري اين وزارتخانه تغييرات بسياري رخ داد. تعداد معاونان وزير و سازمانهاي وابسته و ادارات كل ستادي افزايش يافته و براي هماهنگي در امور استانها، امور تربيتي، تامين و تربيت نيروي انساني و معاونت امور جنگ در تشكيلات اين وزارتخانه درنظر گرفته شد. همچنين تعداد مناطق آموزشي افزايش يافته و تشكيلات اداري در سطح استانها، شهرستانها و بخشها گستردهتر شده است. بهعلاوه در وظايف وزارت آموزش و پرورش تجديدنظرهايي صورت گرفته و قانوني با نام قانون «اهداف و وظايف آموزش و پرورش» به تصويب مجلس شوراي اسلامي رسيد. ساختار وزارت آموزش و پرورش از آن روزي كه غلامحسين شكوهي در دولت موقت به عنوان نخستين وزير اين وزارتخانه انتخاب شد تا امروز كه علياصغر فاني، سكان هدايت آموزش و پرورش را بر عهده دارد بارها دچار تحولاتي كمي و كيفي شده. تحولاتي كه همواره منطبق با پايان كار يك دولت و شروع به كار دولتي ديگر بوده است. از اين رو ميشود با نيم نگاهي به كارنامه همه وزراي آموزش و پرورش در دوران پس از پيروزي انقلاب اسلامي فهميد، قطار آموزش و پرورش كشور چند بار و چگونه تغيير ريل داده است.
1- غلامحسين شكوهي
نخستين وزير آموزش و پرورش كشور در سالهاي پس از انقلاب غلامحسين شكوهي بود كه در 52 سالگي وارد كابينه دولت موقت شد و از آبان 1357 تا بهمن1358 وزير آموزش و پرورش ايران بود. شكوهي داراي مدرك دكتراي علوم تربيتي بوده و به موجب سابقه ۶۰ ساله در تعليم و تربيت و امور پژوهشي، لقب پدر علم تعليم و تربيت ايران را به خود اختصاص داد. وي در سال ۱۳۷۲ به علت ناراحتي ريوي و آلودگي هواي تهران، به زادگاه خويش بازگشت و با درجه استادي در دانشگاه بيرجند به فعاليت آموزشي و پژوهشي خويش ادامه داده و پس از ۵۷ سال تدريس، در سال ۱۳۷۹با رتبه ۲۶استادي بازنشسته شد ولي تدريس را رها نكرد و در دانشگاههاي بيرجند و تربيت مدرس تهران به تدريس ادامه داد.
2- محمد علي رجايي
با كنارهگيري شكوهي از وزارت آموزش و پرورش، محمد علي رجايي از سال 1358 به عنوان وزير اين وزارتخانه مشغول به فعاليت شد و نقش بنياني در تحقق انقلاب فرهنگي و به ثمر رسيدن اهداف آموزش و پرورش نظام جمهوري اسلامي داشت. نخستين اقدام او در رأس وزارت آموزش و پرورش، دولتي كردن مدارس ملي و يك شكل كردن آموزش و پرورش بود. اما مهمترين اقدامات شهيد رجايي در دوران خدمت در آموزش و پرورش را ميتوان به يك نواخت كردن تمام مدارس و رفع تبعيض از آنها، تغيير نظام آموزشي، تغيير محتواي كتابهاي درسي، تغير روابط دانشآموز و معلم، تعميم امكانات و تجهيزات آموزشي براي تمام اقشار جامعه، توجه به عشق و علاقه به شغل معلمي به جاي استفاده از دانشجويان بورسيه در انتخاب معلمان اشاره كرد.
3- محمد جواد باهنر
شهيد رجايي پس از 9 ماه فعاليت در وزارت آموزش و پرورش به نمايندگي مردم تهران در مجلس شوراي اسلامي انتخاب شد و از سال 59 محمد جواد باهنر در وزارت آموزش و پرورش حضور يافت. شهيد باهنر پس از انتخاب به سمت وزارت آموزش و پرورش سياستهاي كلي اين وزارتخانه را چنين اعلام كرد: تعميم امكانات آموزشي كشور به خصوص در روستاها تا اين نابرابري موجود ميان شهر و روستا از بين برود. نحوه توزيع مدارس بايد به طور عادلانه برنامهريزي و عمل شود تا تفاوت بسيار زيادي كه در مدارس جنوب شهر و شمال شهر موجود است مرتفع شود. آموزش و پرورش بايد محتواي فرهنگي و بار ايدئولوژي اسلامي بگيرد و داراي اهداف مشخصي باشد. اهميت تربيت معلم، در اين باره بايد به ايجاد دورههاي غني و پربارتر بپردازيم.
4- علي اكبر پرورش
با فرار ابوالحسن بنيصدر، محمدعلي رجايي و محمد جواد باهنر به عنوان دومين و سومين وزراي آموزش و پرورش ايران به رياستجمهوري و نخستوزيري رسيدند. محمد جواد باهنر بلافاصله علي اكبر پرورش از اعضاي موتلفه اسلامي را به عنوان وزير آموزش و پرورش كابينه انتخاب كرد. پرورش ليسانس ادبيات دانشگاه اصفهان بود كه بعدها مدرك فوق ليسانس خود را در دانشسراي عالي تهران در رشته كارآموزي دبيري دريافت كرد. با انفجار دفتر نخستوزيري و شهادت رجايي و باهنر، آيتالله مهدوي كني در دولت موقت بازهم پرورش را به عنوان وزير آموزش و پرورش نگه داشت. پرورش در دولت آيتالله سيد علي خامنهاي و مير حسين موسوي هم در اين مقام باقي ماند. مشكلات ساختاري آموزش و پرورش و كسري بودجه هميشگي اين وزارتخانه و زمزمههاي مشكلات معيشتي معلمان از جمله مشكلات آموزش و پرورش در اين دوره بود. در اين دوره بود كه جذب معلمان حقالتدريس به خاطر افزايش جمعيت و كمبود معلمان رسمي آغاز شد و شدت گرفت.
5- سيد كاظم اكرمي
علي اكبر پرورش سهم موتلفه در كابينه مهندس مير حسين موسوي بود. پس از بالا گرفتن اختلافات بر سر ابقاي ميرحسين در مقام نخستوزيري در دولت دوم آيتالله خامنهاي و ماجراي 99 نفر، علياكبر پرورش به همراه حبيبالله عسگراولادي و مرتضي نبوي از كابينه جدا شدند تا سيد كاظم اكرمي كه مديركل آموزش و پرورش همدان بود از سال 1363 تا 1368 پنجمين وزير آموزش و پرورش نظام جمهوري اسلامي لقب بگيرد.
6- محمدعلي نجفي
با شروع به كار دولت سازندگي با رياستجمهوري اكبر هاشميرفسنجاني، محمد علي نجفي قباي صدارت آموزش و پرورش ايران را بر تن كرد. نجفي از سال 1368 تا 1376 در اين مقام ماند و طولانيترين دوره وزارت بر آموزش و پرورش از آن محمد علي نجفي است. نجفي هشت سال وزير آموزش و پرورش بود و توانست در طول اين هشت سال برخي تغييرات ساختاري و محتوايي را به بدنه اين وزارتخانه تزريق كند. از طرفي با توجه به اينكه كشور در دوران سازندگي بعد از جنگ بود، نجفي با تغيير الگوي قديمي آموزشي از نظام قديم به نظام جديد تلاش كرد آموزش عمومي و آمادگي براي آموزش عالي را به دو بخش مجزاي از هم تبديل كند. همين است كه تغيير نظام آموزشي به ترمي واحدي، افزايش بيسابقه حقوق معلمان و ايجاد مدارس نمونه دولتي و غيرانتفاعي از مهمترين اقدامات نجفي در هشت سال تصدي وزارت آموزش و پرورش توسط وي بوده است.
7- حسين مظفر
با پيروزي سيد محمد خاتمي در انتخابات دوم خرداد 76 و در حالي كه زمزمههاي بسياري درباره حضور مجدد محمدعلي نجفي در وزارت آموزش و پرورش به گوش ميرسيد سيد محمد خاتمي پس از رايزنيهاي بسيار و براي آنكه همه كابينهاش از مجلس پنجم به رياست ناطق نوري راي اعتماد بگيرد حسين مظفر از جناح راست را كه داراي ليسانس فقه و مباني حقوق اسلامي و فوقليسانس مديريت بود به عنوان وزير براي اين وزارتخانه در نظر گرفت. آموزش و پرورش در دوره وي آرام بود و حركتهاي تحولي و نوين در اين دوره به چشم نميخورد.
8- مرتضي حاجي
در دوره دوم دوران رياستجمهوري محمد خاتمي، حاجي به عنوان وزير آموزش و پرورش انتخاب شد. حاجي كه پيش از انتخابات 76 رياست ستاد انتخاباتي سيد محمد خاتمي را بر عهده داشت در دولت اول وي عهدهدار سمت وزارت تعاون بود. انتخاب مديران مدارس توسطه معلمان در اين دوره وحذف معاونت پرورشي از وزارت آموزش و پرورش از مهمترين تحولات وزارت آموزش و پرورش در زمان صدارت مرتضي حاجي بودكه سر و صداي بسياري نيز در سالهاي بعد به پا كرد. وي در تمام سالهايي كه در آموزش و پرورش حضور داشت، آنچنان محكم از اقداماتي كه انجام داده بود، دفاع كرد كه همواره از بحث استيضاح مخالفان در امان ماند.
9- محمود فرشيدي
وقتي محمود احمدينژاد از خيابان بهشت به خيابان پاستور رسيد هيچ كسي گمان نميكرد كه او بخواهد محمود فرشيدي را به عنوان وزير آموزش و پرورش كابينه انتخاب كند، چه آنكه فرشيدي در آن روزها در موسسهاي مطبوعاتي در حال همكاري حقالتحرير با برخي رسانههاي وابسته به جناح راست بود. اما احمدينژاد بيآنكه حتي توجهي به مطالبات اصولگرايان داشته باشد فرشيدي را به عنوان وزير آموزش و پرورش انتخاب كرد تا او از سال 84 تا 86 به عنوان نهمين وزير اين وزارتخانه نام بگيرد. آغاز بحث تحول در آموزش و پرورش و تشكيل كارگروههاي تحول بنيادين در زمان فرشيدي كليد خورد و معاونت پرورشي نيز كه در زمان حاجي حذف شده بود، در زمان فرشيدي احيا شد. هرچند فرشيدي به دلايل اختلافاتي با احمدينژاد در ميانه دولت اول احمدينژاد از كابينه استعفا كرد تا باجناق محمود احمدينژاد به عنوان دهمين وزير آموزش و پرورش انتخاب شود.
10- عليرضا علي احمدي جشفقاني
عليرضا علياحمدي كه آن روزها رييس دانشگاه پيام نور بود پس از چند جلسه نشست با احمدينژاد و كسب راي اعتماد از مجلس راهي وزارت آموزش و پرورش شد. علي احمدي كه مدرك دكتراي خود را در مديريت توليد از دانشگاه تربيت مدرس و مدرك كارشناسي ارشد را در زمينه مهندسي صنايع از دانشگاه تربيت مدرس و همچنين مدرك كارشناسي را در زمينه مهندسي متالورژي از دانشگاه علم و صنعت ايران كسب كرده بود سعي كرد در اين دو سال باقيمانده از دولت اول احمدينژاد همان سياستها و برنامهريزيهاي فرشيدي در حوزه آموزش و پرورش را دنبال كند. هر چند علي احمدي سعي در كوچك كردن ساختار تشكيلاتي در وزارتخانه و سطح مدارس داشت و سند تحول بنيادين آموزش و پرورش را دنبال كرد اما به دليل عدم آشنايي با ساختار آموزش و پرورش نتوانست تحولي در اين وزارتخانه ايجاد كند.
11- حميدرضا حاجي بابايي
حاجي بابايي، نماينده مردم همدان در مجلس با آغاز به كار دولت دوم محمود احمدينژاد به عنوان وزير آموزش و پرورش به مجلس معرفي شد. حاجي بابايي كه داراي دكتراي الهيات و معارف اسلامي گرايش علوم قرآني و حديث است سوابق همكاري با اين وزارتخانه را داشت تا جايي كه در كارنامه وي ميتوان معاون آموزش و پرورش شهرستان اسدآباد 1360 به مدت 2 ماه، رييس آموزش و پرورش شهرستان اسدآباد به مدت حدود 2 سال 1362 ـ 1360، رييس آموزش و پرورش شهرستان كبودرآهنگ به مدت حدود 2 سال 1364 ـ 1362 و رييس آموزش و پرورش شهرستان همدان 1372ـ 1370 را مشاهده كرد. تصويب سند ملي آموزش و پرورش و سند تحول بنيادين، اجراي نظام «3ـ3ـ6»، پنج روزه شدن روزهاي آموزشي در هفته، هوشمندسازي مدارس و ايجاد مجتمعهاي آموزشي و پرورشي از نمونه اقدامات وي است كه البته برخي از اين اقدامات، انتقادات تند و تيزي را از سوي كارشناسان حوزه آموزش و پرورش به دنبال داشت.
12- علي اصغر فاني
با پيروزي حسن روحاني در انتخابات 92 خيليها منتظر بودند تا دوباره آموزش و پرورش، شاهد حضور چهرهاي كاربلد در وزارتخانه آموزش و پرورش باشد. روحاني هم خوب ميدانست كه از بين همه كساني كه تجربه صدارت اين وزارتخانه را داشتهاند تنها محمدعلي نجفي بود كه دوران باشكوه و باثباتي را براي بزرگترين وزارتخانه كشور رقم زده. از همين رو بود كه حسن روحاني نجفي را به عنوان گزينه نهايي اين وزارتخانه به مجلس نهم معرفي كرد. اما از همان روزي كه اصولگرايان انتخابات را واگذار كرده بودند مشخص بود كه به اين راحتيها نميگذارند يك چهره اصلاحطلب پس از سالها دوري از قدرت روي صندلي صدارت تكيه زند. همين هم شد. مجلس نهم به نجفي راي اعتماد نداد تا حسن روحاني بر اساس اختيارات خود حكم سرپرستي اين وزارتخانه را براي نجفي صادر كند. با پايان مهلت سه ماهه سرپرستي نجفي، رييسجمهور علياصغر فاني، عضو هيات علمي دانشگاه تربيت مدرس را به عنوان وزير آموزش و پرورش به مجلس معرفي كرد كه اصولگرايان به او راي اعتماد دادند تا فاني به عنوان وزير راهي ساختمان مركزي آموزش و پرورش شود. «سياستهاي پنجگانه» راهبرد فاني براي پيشرفت در نظام آموزشي كشور بوده كه موجي از انتقادات را به دنبال داشته است. ارتقاي مديريت آموزشگاهي، توسعه مشاركتها، تمركززدايي، عملياتي كردن بودجه و بهسازي و ساماندهي نيروي انساني در راستاي ارتقاي كيفيت بخشي آموزش وپرورش، پنج اصل سياستهاي آموزش و پرورش در دولت اعتدال را تشكيل ميدهد.