• ۱۴۰۳ دوشنبه ۳۱ ارديبهشت
روزنامه در یک نگاه
امکانات
روزنامه در یک نگاه دریافت همه صفحات
تبلیغات
صفحه ویژه

30 شماره آخر

  • شماره 21 -
  • ۱۴۰۲ سه شنبه ۳ مرداد

روايت زندگي ستاره فوتبال زنان ايران:

با اسم پسر رفتم تست دادم و قبول شدم!

زندگي‌ام فوتبال و ديگر هيچ است!

علی ولی‌اللهی

روزنامه نگار

فوتبال زنان ايران مسير پر پيچ‌وخمي را طي كرده تا به اينجا رسيده است. در اين بين چهره‌هاي زيادي زحمت كشيده‌اند تا اين رشته زنده بماند و پيشرفت كند. مديران، مربيان و بازيكنان به اضافه رسانه‌ها. با اين حال همانطور كه هميشه در هر رشته‌اي ستاره‌ها تاثير قابل‌توجهي در تثبيت جايگاه يك رشته ورزشي ايفا مي‌كنند، در فوتبال زنان نيز برخي ستاره‌ها باعث توجه بيشتر رسانه‌ها و مردم شده‌اند. يكي از اين چهره‌ها زهرا قنبري بازيكن تيم ملي فوتبال زنان ايران و باشگاه خاتون بم است كه عناوين فردي و تيمي زيادي در ليگ به دست آورده است. زهرا قنبري كه در بين اهالي فوتبال به «ماشين گلزني» معروف شده امسال هم يكي از ستاره‌هاي فوتبال زنان بوده است و تا لحظه انجام اين مصاحبه عنوان بهترين گلزن سال را در اختيار داشته است. او همچنين با خاتون بم قهرمان ليگ برتر زنان را هم در سال ۱۴۰۱ به دست آورده است. درخشش زهرا قنبري به سال‌هاي خيلي دور برمي‌گردد اما نام او زماني در رسانه‌ها بيشتر شنيده شد كه برنامه ۹۰ در سال ۹۷ گل او را در كنار گل‌هاي گلچين شده فوتبال آقايان به عنوان يكي از نامزدهاي بهترين گل ماه قرار داد. با خانم زهرا قنبري گپ‌وگفت نسبتا مفصلي داشتيم تا شايد بتوانيم روايتي از زندگي اين فوق ستاره فوتبال زنان ايران ارايه دهيم. اين سرگذشت دختري است كه يك روز مجبور شد با ظاهري پسرانه و با نام مستعار علي براي تست دادن به يك باشگاه فوتبال مراجعه كند!

 

فوتبال را از كجا شروع كرديد؟

من از بچگي فوتبال بازي مي‌كردم. آن موقع شرايط فعلي مهيا نبود و امكاناتي هم نبود. در واقع من بازي كردنم را از فوتبال مدارس شروع كردم. از طريق مدارس به مسابقات استاني رفتم و از استاني به كشوري. اين مال سال 82-83 است. به صورت حرفه‌اي از سال 85، 86 به ليگ برتر و تيم ملي آمدم. آن موقع شرايط به اين صورت بود كه بازيكناني مثل ما كه سن كمي داشتيم به خاطر اينكه بازيكن خوبي بوديم بلافاصله به تيم رسيديم و بعد تيم ملي. تا سال 88 من هم فوتبال بازي مي‌كردم هم فوتسال. يعني در تيم‌هاي دانشگاه آزاد و پيكان بودم. تيم‌مان هم فوتسال داشت و هم فوتبال. اولين تيم من اسلامشهر بود و خانم حسن‌زاده اولين مربي‌ام بود. همين‌طور خانم فدايي و بعد اميرشقاقي. من با مربيان بزرگي كار كردم كه همين الان در ليگ برتر مشغولند.

وقتي فوتبال را شروع كرديد خانواده مشكلي نداشت؟ معمولا خانواده‌ها در آن سال‌ها خيلي با فوتبال بازي كردن دختران ميانه‌اي نداشتند.

من خدا را شكر اصلا چنين مشكلي نداشتم و تا همين الان هم كه به اينجا رسيدم به خاطر حمايت خانواده و مخصوصا پدر و مادرم بوده است. واقعا در هر شرايطي پشت من بودند. در آن زماني كه خيلي شرايط سخت بود و كسي اصلا فوتبال زنان را نمي‌شناخت خانواده‌ام حسابي از من حمايت كردند و كمك كردند پيشرفت كنم.

توي كوچه هم فوتبال بازي مي‌كرديد؟

بله توي كوچه با پسر بچه‌ها فوتبال بازي مي‌كردم. من كوچولو بودم و سنم كم بود. توي كوچه كه بازي مي‌كرديم همه مي‌دانستند من دخترم ولي چون فوتبالم خوب بود هميشه هر روز مي‌آمدند جلوي در خانه ما كه بيا بازي كنيم. من هم كه عاشق فوتبال بودم و هميشه مي‌رفتم. خيلي‌ها حتي الان كه مي‌بينم‌شان، از دوستان و همسايه‌ها مي‌گويند آن اراده‌اي كه از تو مي‌ديديم به ما ثابت مي‌كرد كه تو يك روز فوتباليست مي‌شوي. من واقعا خيلي علاقه داشتم و سر همين علاقه بارها در بچگي دستم شكست يا زخمي شدم. چون واقعا دوست داشتم فوتبال بازي كنم.

يعني به همان شكل كلاسيك با توپ پلاستيكي و...

بله. من روي آسفالت و زمين خاكي بازي مي‌كردم. توپ چهل تيكه تك و توك داشتيم. تمامش با توپ پلاستيكي بود. خاطرات جالبي هم از آن زمان دارم.

مي‌شود تعريف كنيد؟

بله! من هيچ‌وقت آقاي نكونام را از نزديك نديدم. اما خانه ما سمتي بود كه آن زمان يك باشگاه داشت كه از بچه‌ها تست مي‌گرفتند. يك روز من رفتم تست دادم. يك باشگاه سمت فتح بود. خدابيامرز آقاي ابوطالب آنجا بود. ايشان مي‌گفت بعضي وقت‌ها آقاي نكونام هم مي‌آيد. خلاصه تست گذاشتند من با اسم پسرانه رفتم آنجا و تست دادم و بازي كردم و تنها كسي كه قبول شد من بودم. انتخاب شدم ولي آخر سر از من شناسنامه خواستند و آنجا ديگر نشد كاريش كنم. (با خنده) غول مرحله آخر را نتوانستم رد كنم.

چه اسمي را انتخاب كرده بوديد؟

اسمم را گذاشته بودم علي (با خنده) . مي‌خواهم بگويم واقعا سختي كشيديم تا به اينجا رسيديم. از كوچه و خيابان و ... شروع كرديم و به اينجا رسيديم.

آن زمان كه شما شروع كرديد ما ساختار و تشكيلات درستي در حوزه فوتبال زنان نداشتيم. شما با چه ذهنيتي بازي مي‌كرديد و فكر مي‌كرديد تهش چه مي‌شود؟

آن موقع من آنقدر به فوتبال علاقه داشتم كه به آخرش فكر نمي‌كردم. واقعا هم تا 3، 4 سال گذشته قراردادي نمي‌بستيم كه بتوانيم روي آن حساب كنيم. قرارداد مالي فعلي‌مان هم هنوز آنقدر نيست كه بتوانيم به‌طور كامل روي آن حساب كنيم. ولي خب به خاطر عشق و علاقه به فوتبال فقط دوست داشتيم بازي كنيم. اينكه پولي بدهند يا ندهند تاثيري روي بازي و علاقه ما نداشت. در همه شرايط سخت و روزهايي سخت فقط علاقه خودم و حمايت خانواده كمكم كرد. الان كمتر از 5 سال است كه پول به فوتبال زنان تزريق شده. آن هم به شكلي است كه خيلي با آقايان فاصله داريم.

در زمان بچگي فوتبال نگاه مي‌كرديد؟

بله من مدام فوتبال مي‌ديدم

طرفدار كدام تيم بوديد؟

بچگي طرفدار استقلال بودم. ولي در حال حاضر با وجود اينكه همه جا مطرح شده من استقلالي‌ هستم ولي واقعيتش اين است كه من احترام زيادي براي استقلال و پرسپوليس قائلم و بالاخره در بچگي يك علاقه‌اي به يك تيم داشتم.

استاديوم هم مي‌رفتيد؟

چرا يك بار بازي تيم ملي ايران و عراق را با پدرم رفتم ديدم زماني كه بچه بودم. ديگر نرفتم تا زمان بازي ايران و كامبوج در فروردين 1399.

كدام بازي ايران و عراق؟

يادم نيست فقط مي‌دانم برديم. خيلي بچه بودم و با پدرم رفتم.

داشتيد مي‌گفتيد. سال 85-‌86 وارد فوتبال حرفه‌اي شديد.

من ليگ برتر بازي مي‌كردم و در آن سال تيم ملي فوتبال زنان تشكيل شد كه دو رده داشت. بزرگسال و جوانان. ما جوانان بوديم. بازي با آلمان داشتيم و بعد از آن ديگر تيم فوتبال راه‌اندازي شد.

دعوت به تيم ملي براي هر ورزشكاري لحظه خاص است. آن موقعي كه فهمیديد براي اولين‌بار به تيم ملي دعوت شديد چه حسي داشتيد؟

لباس تيم ملي را هر كس مي‌پوشد برايش باعث افتخار است. در آن لحظه نه تنها براي من كه براي هر كس كه آنجا بود واقعا لحظه فوق‌العاده‌اي بود.

چطور اطلاع دادند؟

تماس گرفتند. من هم فوتبال و هم فوتسال بازي مي‌كردم و در آن مقطع براي يك مسابقه رفته بوديم گرمسار و وقتي برگشتيم دعوت شديم به تيم ملي و بازي با آلمان. از آنجا من و فرشته كريمي دعوت شديم تيم بزرگسالان. خانم مظفر ما را دعوت كرد. اين خيلي براي ما لذت‌بخش بود. آنقدر خوشحال بوديم كه هرجا مي‌گفتند برويد بازي كنيم مي‌رفتيم. اينكه شناخته شويم يا بازي‌مان پخش شود براي ما مهم نبود. فقط بازي و پوشيدن پيراهن تيم ملي اهميت داشت. بعد از آن دنياي ما كاملا عوض شد. خيلي بزرگ‌تر شد. دوست‌ داشتيم به جاهاي بزرگ‌تر برسيم.

اولين مسابقه برون مرزي‌تان را به ياد مي‌آوريد؟

من به مسابقات غرب آسيا دعوت شدم و اگر اشتباه نكنم نايب قهرمان شديم. فكر كنم با لبنان بازي كرديم. آن موقع بازيكنان بزرگ زياد بودند و من كوچك‌ترين عضو تيم ملي بودم.

شما از اول مهاجم بوديد؟

نه من پست تخصصي خودم هافبك وسط است

پس چرا انقدر گل مي‌زنيد؟

(با خنده) 5 سال است كه فوروارد هستم. آن هم با توجه به نياز تيم. ولي در كل پست تخصصي من هافبك وسط است. من در خيلي از بازي‌ها مي‌آيم عقب بازي‌سازي مي‌كنم. در همين بازي‌هاي آخر پشت فوروارد بازي كردم. بسته به نياز تيم در جاهاي مختلف بازي مي‌كنم. يادم هست يك بار مربي به من گفت مي‌خواهم فوروارد بازي كني و من بازي كردم و به قول فوتبالي‌ها خوب جواب دادم و ماندم.

اولين مسابقه برون مرزي كه رفتيد و نايب قهرمان شديد چه سالي بود؟

فكر كنم 86 بود.

بعد چي شد؟

بعد از آن مسابقات آمديم و مسابقات جوانان بود. آن سال ما مسابقات زيادي مي‌رفتيم. بزرگسالان و جوانان. بعد مي‌آمدم در ليگ فوتسال و همزمان فوتبال. در اين ميان بود كه يك آسيب ديدگي جدي داشتم و رباط مينيسك پايم پاره شد و سال 88 يك سال بازي نكردم. سال 89 بعد از دوران مصدوميتم دوباره برگشتم. آنجا اردوهاي تيم ملي جوانان دوباره برگزار شد و رفتيم بنگلادش. اولين تيم جوانان ملي بوديم كه به دور دوم صعود كرديم. بعد ديگر چسبيدم به فوتبال به صورت حرفه‌اي. ديگر فوتسال بازي نكردم.

دوران مصدوميت را چطور گذرانديد؟

من خيلي دوران سختي را گذراندم. سال 88 آن موقع محصل بودم. خيلي سخت گذشت. مصدوميت براي هر بازيكن خيلي سخت است. مخصوصا براي ما كه واقعا فوتبال را دوست داشتيم. اينكه يك دوره مي‌بايست از فوتبال دور مي‌بودم خيلي سخت بود. ولي با توجه به شرايطي كه داشتم و محصل بودم تصميم گرفتم كلا يك سال بازي نكنم كه هم خوب برگردم هم درسم تمام شود كه با خيال راحت بتوانم فوتبال را ادامه دهم. واقعا در آن مدت اذيت شدم. ولي به لطف خدا و كمك پدر و مادرم و دوستانم دوباره توانستم برگردم.

خيلي از فوتباليست‌هاي آقا كه چنين مصدوميت‌هايي را تجربه مي‌كنند اصلا برنمي‌گردند. ولي شما خدا را شكر به خوبي بازگشتيد.‌ آيا خدمات در‌ماني خوبي دريافت كرديد؟

خدمات پزشكي را خودم پيگيري كردم. خدا دوست داشت من زود برگردم. خيلي‌ها اين حرف را مي‌زدند كه شايد فوتبالت تمام شود يا آن كيفيت سابق را ديگر نداشته باشي. ولي خدا را شكر اين اتفاق نيفتاد. آن زمان با خدابيامرز دكتر طباطبايي كار كردم. خيلي مرد شريفي بود و براي من خيلي زحمت كشيد. بچه‌هاي تيم ملي آقايان مي‌آمدند آنجا و تنها خانمي كه ايشان با او كار مي‌كرد من بودم. براي بازتواني پيش او رفتم. خدا را شكر همه‌چيز خوب بود. هم دكتر جراحم هم دكتر بازتواني‌ام. يك چيزهايي هم به خود آدم بستگي دارد. اينكه آدم آن علاقه و آن تلاش و اراده را داشته باشد. علاقه من به فوتبال باعث شد زود برگردم. من همين امروز همان ذوق و شوق بچگي را دارم. من دوست داشتم زود برگردم كه بتوانم فقط بازي كنم.

مصدوميت شما تمام شد و فوتسال را كنار گذاشتيد و حرفه‌اي وارد فوتبال شديد كه مي‌شودسال 89. بعد چه شد؟ به كدام تيم پيوستيد؟

بعد از مصدوميتم رفتم اسپاد شيراز. بعد همان سال تيم ملي جوانان بودم. سال بعدش آمدم اوج نصر.

پولي هم بود؟

خيلي كم بود. در اين حد كه پول اياب و ذهاب در مي‌آمد. اينكه بخواهيم پس‌اندازي كنيم يا برنامه‌اي برايش بچينيم نه. خيلي پول كم بود در فوتبال زنان.

ورزش قهرماني به هر حال هزينه بالايي دارد. چطور سر مي‌كرديد؟ خانواده كمك مي‌كرد؟

بله. خانواده‌ام با اينكه پولدار نيستند و من مقدار كمي مي‌گرفتم آنها كمك مي‌كردند. حتي موقع مصدوميتم خيلي از جيب خودم هزينه كردم. اين طور نبود كه بگوييم باشگاه حرفه‌اي بود و امكانات مي‌داد يا كلينيك داشت. اصلا چنين چيزي نبود. خيلي فوتبال زنان آن موقع شرايط سختي داشت. خيلي امكانات كمي داشت. ولي خب بچه‌هاي بااستعداد و با پتانسيل زياد داشتيم.

سال 90 اولين دوره فوتبال حرفه‌اي را گذرانديد. در ادامه وضعيت چطور پيش رفت؟

من به تيم اوج نصر شيراز رفتم. آنجا يك نيم فصل بازي كردم. يك مصدوميت جزيي داشتم و چند بازي نبودم ولي شرايط خوبي داشتم. بعد به بم آمدم و همين‌طور ماندم و ماندم و سال 93 فكر كنم از بم بيرون آمدم و رفتم بوشهر و سال 94 برگشتم بم. آن سال بهترين بازيكن ايران شدم. ديگر 95 و 96 خانم گل ليگ شدم. سال 97 باز همين‌طور. ديگر همين‌طور توي بم ماندم و توانستم عناوين فردي در كنار نتايج تيمي به دست بياورم.

رشد كيفي و فني شما با رشد مالي شما متناسب بود؟ به عنوان خانم گل و تاثيرگذارترين ليگ آيا به همان ميزان جهش مالي هم داشتيد؟

نه واقعا. اصلا اين‌جوري نيست. من هميشه مي‌گويم هيچ‌وقت آدم نبايد خودش را با كسي مقايسه كند. حتي الان هم مي‌گويم نبايد خودمان را از لحاظ مالي با كسي مقايسه كنيم. ولي مي‌توانيم فاصله را كم كنيم. در آقايان يك بازيكني كه متوسط است حداقل 15 ميليارد مي‌گيرد. ولي فوتبال زنان كمتر از يك ميليارد. اين خيلي اختلاف دارد. در حالي كه مصدوميت ما همان مصدوميت است. ابعاد زمين‌مان همان است. تايم بازي ما همان است. فشار واقعا روي ما زياد است. تمرينات و پيش فصل و بدنسازي ما مثل آقايان است. ما بايد به همان اندازه تلاش كنیم ولي واقعا از لحاظ مالي رشد نكرديم. ولي از لحاظ فني و بازي خيلي فوتبال ما تغيير كرده. خود من همين‌طور. من خيلي بهتر از قبل شدم و شرايط متفاوت‌تري دارم. اگر واقعا مي‌خواستيم به فوتبال به عنوان يك شرايط مالي نگاه كنيم بايد خيلي سال‌هاي پيش فوتبال را مي‌گذاشتيم كنار. همانطور كه خيلي از بچه‌ها اين كار را كردند. ديدند فوتبال درآمدي ندارد. ديدند بعد از مصدوميت‌ها چيزي عايدشان نشده. براي همين فوتبال را كنار گذاشتند با اينكه بازيكنان خوبي بودند. من ولي هميشه با روزهاي سخت، گرم و سرد روزگار و شرايط بحراني ساختم و به اينجا رسيدم. حتي الان هم امكانات‌مان در تيم ملي و باشگاهي در حد آقايان نيست. با اينكه شرايط باشگاه ما خيلي بهتر از باقي باشگاه‌هاست.

در سال 94 كه بهترين بازيكن شديد از خانم معاون رييس‌جمهور جايزه گرفتيد؟

بله درست است.

در مورد آن مراسم بگوييد.

اولين‌باري بود كه چنين مراسمي براي بانوان مي‌گرفتند. خيلي ذوق و شوق داشتم. خيلي خوشحال بودم و خيلي از دوستانم به من تبريك گفتند. آن شب واقعا فوق‌العاده بود براي من. چون در سال‌هاي گذشته اصلا چنين مراسم‌هايي براي ما نگرفته بودند. بعد از آن اين اتفاقات رخ داد. احساس مي‌كردم در اين مدتي كه زحمت كشيدم و تلاش كردم خدا مزد زحماتم را داد. شايد از لحاظ مالي اصلا براي من خيلي پايين بود ولي بعد معنوي‌اش را كه نگاه مي‌كردم خيلي خوشحال بودم از اين بابت. از اينكه چقدر آدم مي‌تواند خوشحال شود كه بعد از اين همه سختي به جايي مي‌رسد.

از كي احساس كرديد يك چهره شناخته شده در فوتبال ايران هستيد؟

بعد از آن مراسم خيلي براي من همه‌چيز تغيير كرد. فوتبال بانوان و چهره ما به نسبت بقيه شناخته‌تر شد. ولي باز هم با اين حال ما چهره شناخته شده‌اي نيستيم. اگر بخواهيم مقايسه كنيم با آقايان خيلي فرق مي‌كند. ولي حمايت رسانه‌ها و دوستان و پخش شدن عكس‌هامان و فيلم‌هامان تاثير گذاشت در شناخته شدن ما.

اينكه برنامه 90 گل شما را به عنوان نامزد بهترين گل پخش كرد هم بي‌تاثير نبود. درست است؟

بله، مي‌خواستم همان را بگويم. گل من رفت در برنامه 90. ايستگاهي كه به ويتنام زدم. سال 97 بود.

هماهنگ كرده بودند با خودتان؟

آن گل من خيلي بولد شد. آقاي عادل فردوسي‌پور هم آن گل را ديده بود و دوست داشت در برنامه‌اش باشد. پيگير شدند و من گل را به دست‌شان را رساندم. همان روز همين اتفاق افتاد. شبش آن گل پخش شد. آنجا بود كه خيلي‌ها هم فوتبال زنان را شناختند هم با من آشنا شدند. در سال‌هاي بعد كه خانم گل شدم و گل‌هايي كه زدم و عناويني كه كسب كردم باعث شد من بيشتر شناخته شدم.

در سال 98 پنجاه و يك گل زديد!

بله 51 گل زدم و ركورد زدم.

بعضي‌ها مي‌گويند اين ركورد در فوتبال زنان بوده و خيلي سخت نبوده. از زبان شما بشنویم زدن 51 گل در يك فصل چطوري بود؟

من ركورد زدم و خيلي فصل خوبي را پشت سرگذاشتم. فصل فوق‌العاده‌اي بود. من شايد در يك بازي سه تا موقعيت داشتم و هر سه تا را گل مي‌كردم. 5 تا موقعيت داشتم و 5 تایش گل مي‌شد. اينجوري نبود كه فكر كنيد من فقط جلوي تيم‌هاي ضعيف گل زدم. من حتي به تيم‌هاي سخت هم دو تا سه تا زدم. ميانگين گل من را حساب كرده بودند كه بالغ بر سه الي چهار گل در هر بازي بود. من در آن فصل رفت و برگشت به همه تيم‌ها گل زدم. بعضي وقت‌ها مي‌گويند اين تعداد گل خيلي زياد است. مگر مي‌شود اين همه گل؟ حتما جلوي تيم‌هاي آسان بوده. ولي اين شكلي نبود. آن فصل رويايي بود براي من. خيلي آماده بودم. شرايطم اوكي بود. هر موقعيت كوچكي كه گيرم مي‌آمد تبديل به گل مي‌شد.

راست پا هستيد يا چپ پا؟

راست پا

با سر هم گل مي‌زنيد؟

من با سر هم زياد گل زدم. من شوت زدم. ايستگاهي زدم. هد زدم. اين شكلي نبوده كه بخواهم بگويم از يك طريق گل زدم.

ركورد 51 گل توي فوتبال روز دنيا در هر رده‌اي يك افتخار خيلي بزرگي است. برد رسانه‌اي خارجي داشت براي شما؟ در ايران چطور؟

واقعيتش خارجي كه نبود. در ايران هم همان مقطع بود. بعد از اينكه ليگ تمام شد و عنوان خانم گلي كه من به دست آوردم اين اتفاق افتاد. خيلي‌ها واقعا اين را داخل ايران رسانه‌اي كردند. ولي در خارج نه كه بخواهد ركوردي چيزي ثبت شود. ولي فكر كنم حتي در بين خانم‌ها هم بخواهيم حساب كنيم كه مثلا كيفيتش پايين است ولي باز هم اين تعداد گل زدن يك استعداد است. نه اينكه در مورد خودم بگويم. هر كس ديگري هم بود اين را مي‌گفتم. ما توي آقايان هم فوتبال را نگاه مي‌كنیم. بازيكن سه‌تا موقعيت دارد، سه تاش گل نمي‌شود يا حداكثر يكيش گل مي‌شود. چون به هر حال ما هم فوتبال را مي‌بينيم و متوجه مي‌شويم. بٌعد خارجي نداشت ولي براي شخص خودم خيلي باارزش بود.

شما نخستين لژيونر فوتبال زنان ايران هم هستيد.

بله من يك سال عراق بازي كردم.

در مورد بازي كردن در تيم كركوك عراق بگوييد.

من از اول که فوتبالم را شروع كردم دقيقا سال 88 بود، در سال 89 ما يك مسابقات مسلمانان داشتيم كه آن زمان علي دايي و علي كريمي و باقي دوستان فوتبالي آمدند در مسابقات ما حضور داشتند و بازي را ديدند. آنجا من از يك تيم خارجي پيشنهاد گرفتم. اين اولين پيشنهاد خارجي من بود. آن موقع كاپيتان تيم ملي جوانان بودم. ولي من خيلي مشتاق نبودم. من خودم به شخصه مي‌گفتم اگر بخواهم خارج از كشور بازي كنم سخت است و دوري از خانواده برايم دشوار بود. آن پيشنهاد را رد كردم. ما يك مربي پرتغالي داشتيم به اسم خانم النا كاستا. آقاي كي‌روش او را معرفي كرده بود. سال 95 يا 96 بود كه ايشان براي من و يكي از دوستانم دعوتنامه فرستاد و گفت يك تيم باشگاهي در ليگ پرتغال ما را مي‌خواهد. آنجا واقعا شرايطم اوكي بود. همه‌چيز مهيا بود ولي باز وابستگي به خانواده و شرايطي كه داشتم نتوانستم آن موقع هم بروم. بهترين گزينه آن زمان براي من بود .

پشيمان نيستيد؟

پشيمان نيستم، ولي خب يك فرصت خوب بود. شايد اگر تجربه مي‌كردم خيلي برايم بهتر بود. ولي اينكه بگويم پشيمان نه. گاه‌گداري فكر مي‌كنم به آن. شرايطم در ايران هم بعد از آن خيلي فوق‌العاده شد. امسال و سال گذشته دو سه تا پيشنهاد از تركيه و پرتغال داشتم ولي من راضي نيستم به هر قيمتي لژيونر شوم. شرايطش براي من مهم است. تيمش براي من مهم است. شرايطي كه من مي‌خواستم را اين تيم‌ها نداشتند.

از كركوك عراق مي‌گفتيد.

بله. عراق هم بازي كردم. آنجا قهرمان شديم. سال 96 بود. من به همراه سه تا از دوستان ديگرم رفتم كركوك عراق. مسابقات ليگ برتر عراق را بازي كرديم. توانستيم آن تيم را قهرمان كنيم. نزديك 3 ماه آنجا بوديم.

از لحاظ درآمد بين ايران و عراق تفاوت قابل‌توجهي وجود داشت؟

خيلي فاصله نداشتيم. ولي فوتبال ما خيلي قديمي‌تر است نسبت به عراق. آن موقع آنها هم بازيكنان خوبي داشتند. تيم‌هاي ديگر هم بازيكنان ايراني داشتند. ما چهار نفر در تيم كركوك بوديم. خيلي اختلاف نبود ولي فوتبال ما قوي‌تر است.

امكاناتي چطور؟

در مورد زيرساخت آنها خيلي به فكر بودند و داشتند استارت مي‌زدند. شرايط‌شان خيلي خوب بود. براي شروع بد نبود. رسيدگي مي‌كردند. در آن مدتي كه آنجا بوديم واقعا روزهاي خوبي را پشت سر گذاشتيم. هم از لحاظ تفريحي هم از لحاظ ورزشي. دوران كاري فوق‌العاده‌اي بود.

شما اصالتا به منطقه كنگاور تعلق داريد و كرد هستيد. اين مساله روي پيوستن شما به يك تيم منطقه كردستان در عراق تاثير گذاشت؟

مي‌دانستند كرد هستم. ولي من نمي‌توانستم با آنها ارتباط بگيرم چون زبان آنها خيلي با ما تفاوت دارد. من يك ساله كه بودم آمديم تهران ولي همه جا با افتخار گفتم كردم. هميشه گفتم از استان كرمانشاه و شهرستان كنگاور هستم و هيچ‌وقت اصالتم را فراموش نمي‌كنم. ولي اينكه ارتباط زباني برقرار كنم با آنها نمي‌توانستم .

دوره كرونا فعاليت تيم ملي زنان متوقف شد و حتي از رنكينگ هم خارج شديم. از آن برهه و ميزان توجه به تيم ملي زنان بگوييد.

تيم ملي ما واقعا حيف است. ما هميشه يا مسابقاتي داشتيم كه اردو گذاشتند يا به حال خودش رها شده. اگر مي‌خواهيم تيم ملي در رنكينگ باشد و جزو تيم‌هاي خوب آسيا باشيم بايد خيلي تلاش كنيم و امكانات در نظر بگيريم. بايد يك برنامه‌ريزي بلندمدت را براي تيم ملي فراهم كنند. بايد نگاه ويژه‌اي داشته باشند. خيلي مي‌توانيم بهتر از ايني كه هستيم باشيم. هم پتانسيلش را داريم هم بچه‌هاي خوبي داريم. استعدادهاي زيادي در كشور است. ما مي‌توانيم جزو تيم‌هاي خيلي خوب آسيا باشيم. ولي هميشه تيم زنان در يك مقطعي رها مي‌شود و دوباره سر مسابقات اردو مي‌گذارند و ... همين شل‌كن سفت‌كن در كيفيت تيم تاثير مي‌گذارد وجهه خوبي هم ندارد. همين حالا كه در فروردين بازي داريم يك ماه و نيم است اردو نداريم. درست است توي ليگ بوديم ولي مي‌توانستيم با يك برنامه خوب شرايط بهتري را فراهم كنيم. اينكه فقط 10‌روز مانده به بازي بخواهيم برويم فشرده كار كنيم به نتيجه نمي‌رسد. تيم‌هاي بزرگ دنيا هم اين شكلي نتيجه نمي‌گيرند.

بحث تيم ملي شد. شما در جام ملت‌ها نبوديد.

من در دور مقدماتي حضور داشتم و شرايط هم خوب بود اما براي مرحله نهايي شرايطي پيش آمد كه نتوانستم در خدمت تيم ملي باشم. پدرم مقداري كسالت داشت و ترجيح دادم در آن شرايط كنار پدرم باشم.

پس مساله حاشيه‌اي نبود؟ مشكل با خانم ايراندوست و اين جور چيزها.

نه. قبلا من شاگرد خانم ايراندوست بودم. ايشان پيشكسوت ماست و مشكلي با ايشان نداشتم. ولي شرايط طوري پيش رفت كه در آن مقطع تصميم گرفتم بيشتر به پدرم بپردازم.

در فوتبال زنان هم ايجنت‌ها و دلال‌ها فعالند يا بازيكنان مستقيما با باشگاه ارتباط مي‌گيرند؟

بيشتر بازيكنان خودشان ارتباط مي‌گيرند.

پس مثل فوتبال آقايان نيست كه يك نفر بيايد بگويد مي‌برمت فلان تيم و...

در ليگ نه ولي خارجي بارها شده بعضي‌ها به من زنگ زدند ولي من خب خيلي استقبال نكردم. در ليگ ولي بيشتر بازيكنان با باشگاه‌ ارتباط مي‌گيرند يا باشگاه تماس مي‌گيرد. مثل آقايان نشده هنوز.

در اين سال‌ها حاشيه هم داشتيد؟ كلا بازيكن اذيت‌كننده‌اي در رختكن هستيد؟

نه، من واقعا سعي مي‌كنم تا جايي كه بشود حاشيه نداشته باشم. دنبال حاشيه هم نمي‌روم. آدم هر چه دورتر از حاشيه باشد آرام‌تر است.

مثل باقي ستاره‌ها مخصوصا در فوتبال مردان نيستيد كه مي‌گويند من بزرگ‌تر تيم هستم و رختكن بايد در كنترل من باشد؟

نه بابا! ما از اين اداها نداريم (با خنده) سرمان در كار خودمان است. ما به همه هم‌تيمي‌هامان احترام مي‌گذاريم. يك زمان خودمان كوچك بوديم و به بزرگ‌ترها احترام مي‌گذاشتيم و الان هم كه چند تا از بچه‌ها بزرگ‌تر از ما هستند به آنها احترام مي‌گذاريم. فكر مي‌كنم آدم با هر كس هر طور رفتار كند با خودش آن شكلي رفتار مي‌شود.

شده با مربي به مشكل بخوريد؟

مشكل از لحاظ احترام شايد. ولي از لحاظ فني هرچه بوده احترام گذاشتم. ولي خيلي ركم و اگر با كسي مشكل داشته باشم به خودش مي‌گويم. در مجموع سعي مي‌كنم مدارا كنم. اجازه ندادم حرف و حديث‌ها در كارم تاثير بگذارد. سعي مي‌كنم مديريت كنم.

چند تا گل زديد؟

فكر مي‌كنم بالاي دويست و خرده‌اي. نزديك سيصد هستم. فقط باشگاهي.

آمار گل‌هاي شما را فدراسيون نگه مي‌دارد؟ خودتان چطور؟

از سال 92 به بعد خودم آمارم را دارم دقيق. فدراسيون هم اگر بخواهد مي‌تواند دقيق در بياورد. ولي قبلش يادم نيست و حضور ذهن ندارم. ولي از آن سال به بعد دقيق يادم است و يادداشت كردم. قبلش را نمي‌دانم فدراسيون دارد يا نه.

براي ۱۴۰۲ چه برنامه‌اي داريد؟

الان نمي‌توانم بگويم چه شرايطي دارم ولي اميدوارم سال خوبي باشد نه تنها براي من كه براي همه مردم باشد. هر‌كس هر آرزويي دارد به آن برسد. در اين سال مجدد مي‌رويم براي قهرماني و عنوان‌هاي فردي.

اوقات فراغت شما به عنوان يك ورزشكار حرفه‌اي چطور پر مي‌شود؟

بيشتر وقت‌ها بم هستيم و سر تمرين. در تايم خالي به دوستان و خانواده سر مي‌زنيم. در طول سال مدام درگير تمريناتيم. نمي‌توانيم وقت زيادي براي كارهاي ديگر بگذاريم. تايمي هم كه گير مي‌آيد آنقدر دوستان‌مان را دير مي‌بينيم كه خيلي شاكي هستند. سعي مي‌كنم كنار آنها باشم و خانواده.

كتاب؟ سينما؟

كتاب را هستم، ولي سينما خيلي كم.

آخرين فيلمي كه ديديد را يادتان هست؟

تئاتر رفتم. اسمش يادم نيست ولي رفتم (خنده) واقعيت اين است كه علاقه زيادي ندارم. تئاتر يا سينما هم كه مي‌روم دوستانم به زور مي‌برند ولي اهل كنسرت زياد هستم.

كدام خواننده را بيشتر دوست داريد؟

خواننده‌هاي زيادي را دوست دارم. آخرين كنسرتي كه رفتم كنسرت رضا بهرام بود.

پس بيشتر مي‌توان گفت زندگي شما مصداق بارز فوتبال و ديگر هيچ است. اينطور نيست؟

بله واقعا خيلي درگير فوتبالم. بعضي‌ها مي‌پرسند مگر مي‌شود؟ بله مي‌شود! الان فوتبال براي من نه جزيي كه تمام زندگي من است.

 

ارسال دیدگاه شما

ورود به حساب کاربری
ایجاد حساب کاربری