• ۱۴۰۳ پنج شنبه ۲۷ ارديبهشت
روزنامه در یک نگاه
امکانات
روزنامه در یک نگاه دریافت همه صفحات
تبلیغات
صفحه ویژه

30 شماره آخر

  • شماره 5675 -
  • ۱۴۰۲ چهارشنبه ۲۰ دي

درنگي در سودمندي تاريخ براساس متون تاريخي مسلمانان

تاريخ‌نگاري و آخرت‌گرايي

و دنيا براي هيچ خرد و كلاني باقي نماند

محسن الويري (1)

تاريخ‌نگاري، مسير بالنده و اميدواركننده‌اي را در كشور ما پيش گرفته است. اين دانش، دست‌كم براي نگاه داشتن به هم‌پيوستگي با ميراث نياكان‌مان و ارايه ضوابط و قواعدي در اين زمينه، نيازمند واكاوي و بازخواني نوشته‌هاي بازمانده از مورخان مسلمان پيشين است. اين امر يكي از بايسته‌هاي بومي شدن پايه‌هاي معرفتي و رويكردها و سوگيري‌هاي دانش تاريخ هم هست. مورخان مسلمان متاثر از قرآن كه روايتِ تاريخ را «ذِكري» (بر وزن پيدا) يعني به خودآورنده و يادآورنده دل‌ها (به عنوان مثال هود، 120 و ق، 37) ناميده است، سودمندي‌هاي تاريخ و آگاهي‌هاي تاريخي را فراتر از قلمرو زيست اين‌جهاني آدمي مي‌انگاشتند و سراي زيست جاودانه انسان را هم بهره‌مند از آن مي‌شمردند. اين نگاه كه از ديدگاه تاريخ‌پژوهاني مانند دكتر زرين‌كوب، تاريخ را تا مرز همسايگي با تجربه‌هاي اخلاقي و حتي عرفاني مي‌كشاند، مي‌تواند همه فرآيند تاريخ‌پردازي يعني گردآوري اطلاعات، سنجش و پردازش آنها و سرانجام و به‌ويژه نگارش متن تاريخي را از خود متاثر كند و بر همين اساس مي‌توان از آن به عنوان يك معيار براي ارزيابي نوشته‌هاي تاريخي بهره جست. اين نوشتار كوشيده است با مروري بر مقدمه چند متن برگزيده تاريخي تا پيش از قرن دهم هجري، آخرت‌گرايي از مسير پرداختن به تاريخ را به عنوان يكي از انگيزه‌ها و پيامدهاي تاريخ‌نگاري در دوره اسلامي بر رسد.

مقدمه و بيان مساله

درباره وضعيت كنوني تاريخ‌نگاري در كشورمان و بيم‌ها و اميدهاي آن نگاه‌هايي متفاوت و ناسازگار باهم وجود دارد. به نظر مي‌رسد با وجود انبوهي از كاستي‌ها و آشفتگي‌هايي كه نمي‌توان بر آن چشم بست، در يك ارزيابي منصفانه كلي و با در نظر گرفتن رشد مراكز آموزشي، تنوع نگاشته‌ها و جايگاه يافتن رشته‌هاي جديد و افزايش نسبي حضور دانش‌آموختگان رشته تاريخ در مسووليت‌هاي علمي، وضعيت علمي و اجتماعي كنوني دانش تاريخ را بالنده و اميدواركننده ‌شمرد. پرسش از رسالت مورخان و كاركردهاي مورد انتظار از يك متن تاريخي در چنين فضايي رخ مي‌نمايد. اگر يكي از بركات و آورده‌هاي تاريخ حفظ به‌هم‌پيوستگي با گذشته انسان‌ها و انسان‌هاي گذشته است، مورخان و تاريخ‌پژوهان كنوني كشور ما هم وظيفه دارند دست‌كم براي نگاه‌داشتن به‌هم‌پيوستگي با ميراث نياكان، واكاوي و بازخواني نوشته‌هاي بازمانده از مورخان مسلمان پيشين را فرو ننهند. اين امر يكي از بايسته‌هاي بومي شدن پايه‌هاي معرفتي و رويكردها و سوگيري‌هاي دانش تاريخ هم به شمار مي‌رود. مورخان مسلمان آثار خود را اغلب متاثر از آموزه‌هاي اسلامي نگاشته‌اند. اندازه و گستره اين تاثيرپذيري سخني است درازدامن و پرداختن به آن نيازمند فرصتي ديگر است. آنچه به تناسب موضوع بحث در اين‌جا مي‌توان اشاره‌اي به آن كرد، ردپايي هرچند كمرنگ و غيرگسترده از نگاه قرآن به رويدادهاي تاريخي مسلمانان است.

سودمندي و اهميت تاريخ در قرآن

قرآن تعابير گوناگوني براي برشمردن اهميت تاريخ به كار برده است؛ از جمله روايت تاريخ را «ذِكري» (بر وزن پيدا) يعني به خودآورنده و يادآور دل‌ها (براي مثال هود، 120 و ق، 37) ناميده است:

«و كُلاًّ نقُصُّ عليْك مِنْ أنْباءِ الرُّسُلِ ما نُثبِّتُ بِهِ فُوادك و جاءك في‏ هذِهِ الْحقُّ و موْعِظه و ذِكْرى‏ لِلْمُومِنين»؛ (2)

و همه آنچه از اخبار پيامبران براي تو حكايت مي‌كنيم چيزي است كه به وسيله آن دل تو را استوار مي‌گردانيم و در اين اخبار حق و اندرز و يادآوري براي باورمندان است. (3)

«و كمْ أهْلكْنا قبْلهُمْ مِنْ قرْنٍ هُمْ أشدُّ مِنْهُمْ بطْشاً فنقّبُوا فِي الْبِلادِ هلْ مِنْ محيصٍإِنّ في‏ ذلِك لذِكْرى‏ لِمنْ كان لهُ قلْبٌ أوْ ألْقى السّمْع و هُو شهيدٌ»؛ (4)

و چه بسيار نسل‌هايي پيش از آنها را نابود كرديم كه توانمندتر از آنها بودند و با تكيه بر همين توان به شهرها راه يافته بودند، آيا راه گريزي هست؟ در اين امر براي هر كه دلي دارد يا در حالي گوش فرا مي‌دهد كه دلش گواهي مي‌دهد يادآوري وجود دارد.

سودمندي و اهميت تاريخ از ديدگاه برخي از مورخان

اين يادآوري به هر معنا كه باشد و هر چه را كه به ياد مومنان آورد، كم و بيش مورخان مسلمان را هم به اين انديشه واداشت كه نگاشته‌هاي تاريخي خود را «ذِكري» بخوانند؛ براي نمونه ابن‌عماد حنبلي (1089ق.) در مقدمه كتاب شذرات الذهب في اخبار من ذهب، اثر خود را اينگونه معرفي مي‌كند:

و بعد: فهذه نبذه جمعتها، تذكره لي و لمن تذكّر و عبره لمن تأمّل فيها و تبصّر، من أخبار من تقدّم من الأماثل و غبر و صار لمن بعده مثلا سائرا و حديثا يذكر؛ (ابن‌العماد حنبلي، 1406 ق، ج 1، ص 111)

اين كتاب گزيده‌اي است كه از اين‌سو و آن‌سو گرد آورده‌ام، مايه يادآوري براي من و هر كه بخواهد يادآور شود و عبرت‌آموز براي هر كه در آن درنگي داشته باشد و ژرف بنگرد، از اخبار نيكان روزگار كه پيش از ما بودند و گذشتند و الگويي براي پسينيان شدند و موضوع سخني شايسته يادكرد.

براي آگاهي از برداشت‌هاي گوناگون از مفهوم ذكري بايد به تفاسير مراجعه كرد، ولي ترديدي نيست كه اين يادآوري در پيوند با ياد خدا و توجه به ماورا و سنت‌هاي الهي و رستاخيز و زندگي آن‌جهاني است. ذكري بودن تاريخ به هر معنايي كه باشد، موجب رونق سودمندي‌هاي اين شاخه معرفتي و فراخي گستره آن مي‌شود، زيرا مرزهايي فراتر از قلمرو زيست اين‌جهاني آدمي براي بهره‌گيري از ثمرات در برابر آن مي‌گشايد. تاريخ اگر «ذِكري» شد، انسان در سراي زيست جاودانه خود هم ـ افزون بر زندگي زودگذر اين‌جهاني ـ از آن بهره‌مند خواهد بود.

وجه اخلاقي و آخرت‌گرايانه تاريخ‌نگاري در دوره اسلامي كه تقريبا از سوي عموم پژوهشگران تاريخ‌نگاري دوره اسلامي مورد غفلت قرار گرفته است، شايسته پژوهشي گسترده است. فرانتس روزنتال در كتاب «تاريخ تاريخ‌نگاري در اسلام» هيچ فصل يا مبحثي را به اين موضوع اختصاص نداده است و حتي در صفحات پاياني كتاب و در پاراگراف ويژه نقش‌هاي تاريخ‌نگاري در دوره اسلامي اشاره‌اي به اين موضوع ندارد. (روزنتال، 1365 ش، ص 220) رابينسون هم كه نوآوري‌هاي قابل توجهي در كتاب تاريخ‌نگاري اسلامي دارد حتي در فصل هفتم كتاب كه «خدا و الگوهاي تاريخ» (رابينسون، 1392 ش، صص 226 ـ 256) نام دارد، هيچ اشاره‌اي به اين بعد از تاريخ‌نگاري در آثار مسلمانان ندارد. اين غفلت يا بي‌توجهي حتي در آثار تاريخ‌پژوهي نويسندگان مسلمان مانند كتاب «المسلمون و كتابه التاريخ؛ دراسه في التأصيل الأسلامي لعلم التاريخ» هم به چشم مي‌خورد. (خضر، 1414ق، المسلمون و كتابه التاريخ)

مروري بر مقدمه متون تاريخي در گستره تمدن اسلامي اهتمام گسترده مورخان را به ابعاد و دستاوردهاي اخلاقي تاريخ نشان مي‌دهد. آخرت‌گرايي را مي‌توان يكي از جنبه‌هاي اخلاق‌گرايي تاريخ دانست كه برخي مورخان به آن اشارتي داشته‌اند.

ابن اثير (630 ق.) در مقدمه الكامل في التاريخ، پس از نقد كساني كه سودمندي تاريخ را كم مي‌انگارند آنها را به كساني مانند مي‌سازد كه ديده خود را به جاي مغز به پوسته محدود ساخته‌اند و مي‌گويد هركه طبعي سليم دارد و خداوند او را به راه راست هدايت فرموده:

«علم أنّ فوائدها كثيره، و منافعها الدنيويّه و الأخرويّه جمّه غزيره»؛ (ابن اثير، 1385 ق.، ج 1، ص 8 و 9)

... مي‌داند كه آورده‌هاي تاريخ زياد است و سودمندي‌هاي اين‌جهاني و آن‌جهاني آن فراوان و انبوه است.

وي سپس سودمندي‌هاي اخروي تاريخ را اينگونه برمي‌شمرد.

و أمّا الفوائد الأخرويّه فمنها أن العاقل اللبيب إذا تفكّر فيها و رأی تقلّب الدنيا بأهلها و تتابع نكباتها إلی أعيان قاطنيها و أنّها سلبت نفوسهم و ذخائرهم و أعدمت أصاغرهم و أكابرهم، فلم تبق علی جليل و لا حقير و لم يسلم من نكدها غنيّ و لا فقير، زهد فيها و أعرض عنها و أقبل علی التزوّد للآخره منها و رغب في ‌دار تنزّهت عن هذه الخصائص و سلم أهلها من هذه النقائص و لعلّ قائلا يقول: ما نری ناظرا فيها زهد في الدنيا و أقبل علی الآخره و رغب في درجاتها العليا، فيا ليت شعري! كم رأی هذا القائل قارئا للقرآن العزيز و هو سيّد المواعظ و أفصح الكلام، يطلب به اليسير من هذا الحطام؟ فإنّ القلوب مولعه بحبّ العاجل. و منها التخلّق بالصبر و التأسّي و هما من محاسن الأخلاق. فإن العاقل إذا رأى أن مصاب «2» الدنيا لم يسلم منه نبي مكرّم، و لا ملك معظّم، بل و لا أحد من البشر، علم أنّه يصيبه ما أصابهم و ينوبه ما نابهم؛ (ابن اثير، 1385 ق. ج ‏1، ص 9)

و اما از جمله سودمندي‌هاي اخروي‌اش اين است كه انسان خردمند فهيم وقتي در تاريخ درنگرد و وارونگي دنيا نسبت به اهل دنيا و به دنبال هم آمدن نگون‌بختي‌ها بزرگان ساكن آن را ببيند كه چگونه جان‌هايشان و اندوخته‌هايشان گرفته شد و كوچك و بزرگشان از ميان برداشته شدند و دنيا براي هيچ خرد و كلاني باقي نماند و از تنگ‌چشمي آن هيچ تهيدست و توانگري امان نيافت، اين انسان خردمند به دنيا زهد مي‌ورزد و از آن روي برمي‌گرداند و به توشه‌اندوزي براي آخرت روي مي‌آورد و به سرايي دل مي‌سپارد كه از اين ويژگي‌ها پيراسته است و اهل آن از اين كاستي‌ها به دورند، چه بسا كسي بگويد ما تاكنون كسي كه اينگونه به تاريخ بنگرد و در پي آن نسبت به دنيا زهد بورزد و به آخرت روي آورد و دل به درجات بالاي آن ببندد سراغ نداريم، ‌اي كاش اين سخن قابل فهم بود! كسي كه چنين بگويد چند قاري قرآن عزيز را كه سرآمد اندرزها و شيواترين بيان‌هاست را ديده است كه از قرآن اندكي اندرز طلب كند؟ دل‌ها، آزمندِ سودهاي زود به دست آمده هستند. سودمندي ديگر تاريخ آراستگي به شكيبايي و آرامش است و اين دو از اخلاق‌هاي نيكوست، وقتي انسان خردمند مي‌بيند كه حتي هيچ پيامبر مكرم و هيچ پادشاه بزرگ و بل هيچ انساني از گزند روزگار رهايي ندارد، پي مي‌برد كه آنچه بر آنان وارد شد بر او هم وارد مي‌شود و هر مصيبتي آنها ديده‌اند او هم مي‌بيند.

ظهيرالدين مرعشي (892 ق.) هم در مقدمه كتاب «تاريخ رويان و مازندران و طبرستان» اينگونه به فايده دارين (دار دنيا و‌ دار آخرت) علم تاريخ اشاره كرده است.

«بدان كه علم تاريخ علمي مشتمل بر شناختن حالات گذشتگان اين جهان كه چون اهل بصيرت به نظر اعتبار بر مصداق فاعتبروا يا اولي الابصار نگاه كنند به دلايل عقلي كه فاعتبرو يا اولي الالباب بدانند كه احوال مردم حال را، مآل كار بر همان منوال خواهد بود و غرض از آن، مجرد قصه‌خواني و خوشامد طبع و هواي نفساني نباشد و غرض كلي و مقصود اصلي بر آن باشد كه از داشتن آن فايده دين و دنيا به حاصل آرد كه اگر مقصود از آن فايده داري نبودي، خداي تعالي عز شأنه در كلام مجيد، ذكر انبياء و اولياء ـ كه پادشاهان دين و دنيا‌يند ـ نكردي و احوال كفره و فجره و فسقه را كه خسر الدنيا و الآخره‌اند هم به استقصاء ياد نفرمودي». (مرعشي گيلاني، 1345 ش، ص 101)

اين دو نمونه، بازتاب‌دهنده نگاه عموم مورخان مسلمان به كاركردهاي اخلاقي و ديني و در نتيجه آن‌جهاني دانش تاريخ است و به استناد آن مي‌توان گفت كه آخرت‌گرايي از مسير پرداختن به تاريخ يكي از انگيزه‌هاي اهتمام مورخان به تاريخ در دوره اسلامي بوده است. وقتي مورخان چنين نگاهي داشته باشند، مي‌توان انتظار داشت تاريخ‌خوانان و مطالعه‌كنندگان آثار تاريخي هم به همين انگيزه به سراغ منابع تاريخي مي‌رفته‌اند تا از آن بهره اخلاقي ببرند و توشه‌اي براي آخرت خود بيندوزند. همين نكته است كه تاريخ را از ديدگاه تاريخ‌پژوهاني مانند دكتر زرين‌كوب تا مرز همسايگي با تجربه‌هاي اخلاقي و حتي عرفاني مي‌كشاند.

در بين فوايد تاريخ آنچه هنوز اهميت خود را از دست نداده است، توجه به جنبه عملي و اخلاقي تجارب تاريخ است كه هر چه بر ميزان اين گنجينه افزوده مي‌شود فوايدي نيز كه از آن حاصل تواند شد، افزوني مي‌گيرد. (زرين‌كوب، 1370 ش، ص 11)

و نيز: در واقع تاريخ نزد زاهدان و واعظان خدمتگزار دين بود و فايده عبرت‌انگيزي آن هم عايد حيات ديني مي‌شد و به همين سبب بود كه ابن اثير اين نكته را از فوايدِ اخروي تاريخ مي‌شمرد. توجه به همين فايده اخروي بود كه تاريخ را از جهت وعظ و عبرت سودمند جلوه مي‌داد. (زرين‌كوب، 1370 ش، ص 11)

از نظر دكتر زرين‌كوب، جنبه اخلاقي تاريخ بدان سبب كه آميخته با نشان‌ دادن نمونه‌هاي عيني و تحقق يافته و خارجي است چه بسا بر ديگر منابع اخلاق‌آموزي برتري يابد و از آنها پيشي گيرد:

آنچه دين يا اخلاق و علم حقوق يا اقتصاد ممكن است به وي تعليم دهند، فقط نظري است، نمونه واقعي عملي را فقط تاريخ به انسان ياد مي‌دهد و تامل در احوال انسان‌هاي گذشته. (زرين‌كوب، 1370 ش، ص 12)

نقطه اوج همساني پيام‌ها و افق‌هاي آخرت‌گرايي به عنوان يكي از مهم‌ترين مولفه‌هاي اخلاق‌گرايي و تاريخ‌نگاري را شايد بتوان در اين جمله مرحوم زرين‌كوب جلوه‌گر يافت: «تجربه قبرستان شايد خالص‌ترين فلسفه‌هاي تاريخ را به انسان ظلوم و جهول تلقين توان كرد». (زرين‌كوب، 1370 ش، ص 21)

سخن آخر

در چارچوب چنين دركي از پيوند تاريخ و معادباوري است كه مي‌توان از آخرت‌گرايي به عنوان يك رويكرد بسيار مهم و اثرگذار در بومي‌سازي دانش تاريخ ياد كرد و حتي از آن به عنوان يك معيار براي ارزيابي نوشته‌هاي تاريخي بهره جست، زيرا در چنين نگاهي آخرت‌گرايي تنها يك پاسخ به چرايي تاريخ‌خواني يا توصيه به تاريخ‌خوانان نيست، همانطور كه تنها يك وظيفه براي تاريخ‌نگار هم نيست، بلكه به‌مثابه يك رويكرد مي‌تواند همه فرآيند تاريخ‌پردازي يعني گردآوري اطلاعات، سنجش و پردازش آنها و سرانجام و به ويژه نگارش متن تاريخي را از خود متاثر كند. چگونگي سنجش اين رويكرد در فرآيند تاريخ‌نگاري نيازمند مطالعات، گفت‌وگوها و تاملات بسياري است كه در جايي ديگر بايد پي گرفته شود. اين برداشت از پيوند تاريخ‌نگاري و آخرت‌گرايي كژفهمي‌هاي به هم آميختن صوري و قشري و ناكام و ناكارآمد اخلاق و تاريخ يا دين و تاريخ با چاشني سياست‌زدگي را برنمي‌تابد و از قضا پاره‌اي و چه بسا بسياري از آنها را مصداق تهي شدن يا دور نگاه داشته شدن تاريخ از آموزه‌هاي اخلاقي مي‌شمرد، ولي بر اين نكته پاي مي‌فشرد كه پاره‌اي كژانديشي‌ها نبايد تاريخ‌پژوهان را از اهتمام به يكي از كاركردهاي واقعي، آزموده‌شده و سخت مورد نياز تاريخ و تاريخ‌نگاري يعني اخلاق‌گرايي و آخرت‌گرايي باز دارد.

كتاب‌نامه

قرآن كريم

1- ابن ‌اثير، عزالدين ابوالحسن علي بن ابي‌الكرم، الكامل في التاريخ،‌دار صادر،‌دار بيروت 1385ق/1965م.

2- ابن‌العماد الحنبلي، شهاب‌الدين ابوالفلاح عبدالحي، شذرات الذهب في اخبار من ذهب، تحقيق: عبدالقادر أرناووط و محمود أرناووط، دمشق؛ ‌دار ابن‌كثير، ط 1، بيروت 1406ق/1986م.

3- خضر، عبدالعليم عبدالرحمن، المسلمون و كتابه التاريخ؛ دراسه في التأصيل الإسلامي لعلم التاريخ، المعهد العالمي للفكر الاسلامي، ط 1، ويرجينيا ‌1414 ق/ 1993م.

4- رابينسون، چيس، اف.، تاريخ‌نگاري اسلامي، ترجمه: محسن الويري، سمت، تهران 1392ش.

5- روزنتال، فرانتس، تاريخ تاريخ‌نگاري در اسلام، ترجمه: اسدالله آزاد، موسسه چاپ و انتشارات آستان قدس رضوي، مشهد ‌1365 ش.

6- زرين‌كوب، عبدالحسين، تاريخ در ترازو، اميركبير، چ 3، تهران 1370 ش.

7- مرعشي گيلاني، ظهيرالدين بن نصيرالدين، تاريخ طبرستان و رويان و مازندران، مقدمه: محمدجواد مشكور، به كوشش: محمدحسين تسبيحي، شرق، تهران 1345ش.

پاورقي

1- عضو هیات علمی دانشگاه باقر العلوم(ع).

2- هود، آیه 120.

3- ترجمه این آیه و دیگر آیات و متون عربی از نگارنده است.

4- ق، آیات 36 و 37


از نظر دكتر زرين‌كوب، جنبه اخلاقي تاريخ بدان سبب كه آميخته با نشان‌ دادن نمونه‌هاي عيني و تحقق يافته و خارجي است چه بسا بر ديگر منابع اخلاق‌آموزي برتري يابد و از آنها پيشي گيرد: 
آنچه دين يا اخلاق و علم حقوق يا اقتصاد ممكن است به وي تعليم دهند، فقط نظري است، نمونه واقعي عملي را فقط تاريخ به انسان ياد مي‌دهد و تامل در احوال انسان‌هاي گذشته.

ارسال دیدگاه شما

ورود به حساب کاربری
ایجاد حساب کاربری
عنوان صفحه‌ها
کارتون
کارتون