• ۱۴۰۳ جمعه ۳۱ فروردين
روزنامه در یک نگاه
امکانات
روزنامه در یک نگاه دریافت همه صفحات
تبلیغات
صفحه ویژه

30 شماره آخر

  • شماره 3517 -
  • ۱۳۹۵ دوشنبه ۱۳ ارديبهشت

چرا ايده‌هاي كانت در حيات اجتماعي ما حضور ندارد؟

فلسفه‌خوانده‌هاي سياست‌پيشه

براي رومن زايدل (Roman Seidel) پژوهشگر آلماني دانشگاه آزاد برلين عجيب بود وقتي شنيد دو رييس مجلس شوراي اسلامي هر دو متخصص فلسفه كانت هستند. غلامعلي حداد عادل نماينده فعلي مجلس شوراي اسلامي و رييس هفتمين دوره اين مجلس و علي اردشير لاريجاني رييس دوره‌هاي هشتم و نهم مجلس هر دو فارغ‌التحصيل فلسفه هستند. حداد عادل در سال 1364 در دانشگاه تهران از پايان‌نامه دكتراي خود با عنوان «نظر كانت درباره مابعدالطبيعه» دفاع كرد، او همچنين يكي از آثار مهم كانت يعني تمهيدات را با ترجمه‌اي قابل قبول به فارسي ترجمه كرده است، ضمن آنكه آثاري چون نظريه معرفت در فلسفه كانت (نوشته يوستوس هارتناك) و مقالات كانتي را در شرح انديشه‌هاي اين فيلسوف تاليف و ترجمه كرده است. علي لاريجاني نيز در دانشگاه تهران رساله دكترايش در رشته فلسفه را زيرنظر دكتر كريم مجتهدي با موضوع «شهود رياضيات در كانت» نوشت، لاريجاني نيز غير از سال‌ها تدريس فلسفه كانت در دانشگاه آثاري درباره كانت نوشت كه روش رياضي در فلسفه كانت، متافيزيك و علوم دقيقه در فلسفه كانت و شهود و قضاياي تاليفي ماتقدم در فلسفه كانت از آن ميان است. پرداختن به كانت و فلسفه او به اين دو سياستمدار ختم نمي‌شود. در واقع سابقه آشنايي ايرانيان با كانت به مدت‌ها پيش از دوران معاصر باز مي‌گردد و در ميان فهرست بلند بالاي كساني كه به كانت و انديشه‌هاي وي مي‌پردازند، به سياستمداراني چون محمدعلي فروغي و حسن وثوق برمي‌خوريم. اما پرسش كليدي‌تري كه پژوهشگر آلماني را واداشت تا رساله دكترايي با عنوان «كانت در تهران: خاستگاه‌ها، رهيافت‌ها و بسترهاي دريافت ماركس در ايران» را بنويسد اين بود كه به راستي ايده‌ها و انديشه‌هاي اين فيلسوف جديد كه در چنين سطحي از سوي سياستمداران ايراني خوانده شده، چه تاثيري در سياست و جامعه ايراني داشته است؟ كانت فيلسوف مدرنيته است، از مدافعان اصلي انديشه آزادي است، از كرامت انساني و حقوق او سخن مي‌گويد، روشنگري را تكيه بر خرد و بلوغ فكري انسان مي‌خواند و در مهم‌ترين آثار فلسفي‌اش مي‌كوشد محدوديت‌هاي خرد انساني را نشان دهد و با اين كار تكليف گزاره‌هاي غيرقابل اثبات و نفي در متافيزيك را روشن مي‌كند. او از جنبه سياسي نيز مدافع ايده‌هاي عصر روشنگري و انقلاب فرانسه است: برابري، برادري و آزادي. مشهور است كه بر ديوار اتاق او در شهر كوچك كونيگسبرگ تصويري از ژان ژاك روسو معمار فكري انقلاب بورژوايي فرانسه آويخته بود. آرمان كانت در عرصه بين‌الملل دست يافتن به صلح جهاني پايدار است و معتقد است در جهاني كه خرد و منطق بر آن حكمفرما باشد، جنگ و ستيز جايي ندارد، ايده‌آلي كه دست‌كم وضعيت كنوني جهان چندان نويدبخش آن نيست. اما آيا به راستي سياستمداراني كه متخصص فلسفه كانت هستند، به تمام لوازم انديشه‌هاي او پايبند هستند؟ كانت انديشمندي چند سويه بود و در آثار متعددش سويه‌هاي متكثري قابل تمييز است: فلسفه نظري، فلسفه اخلاق، فلسفه هنر و زيبايي‌شناسي، فلسفه سياسي، فلسفه تاريخ، فلسفه دين، فلسفه علوم تربيتي و... البته كه ترديدي نيست كه كانت متفكري نظام‌ساز است و بخش‌هاي متنوع آثار او نظامي هماهنگ و منسجم (coherence) را برمي‌سازد اما دست‌كم سياست‌ورزان ما نشان داده‌اند كه در عمل توانسته‌اند ميان اين سويه‌هاي متكثر كه در يك نظام هماهنگ معنادار مي‌شوند، تفكيك قايل شوند. تا جايي كه به دو سياستمدار ايراني مذكور بازمي‌گردد، توجه به نوع علاقه‌مندي اين دو به فلسفه كانت و بستري كه در آن به انديشه‌هاي او پرداخته‌اند مهم است. چنان كه ذكر شد، هر دوي ايشان عمدتا به فلسفه نظري كانت توجه كرده‌اند و كمتر جنبه‌هاي سياسي و اجتماعي و فرهنگي و روشنفكري فلسفه او را مد نظر قرار داده‌اند، ضمن آنكه بستر تاريخي توجه هر دو جنبه‌اي متكلمانه داشته است. علي لاريجاني شاگرد درس فلسفه شهيد مطهري به توصيه استاد از رشته علوم كامپيوتر تغيير رشته داد و فلسفه كانت خواند. حداد عادل نيز در فلسفه شاگرد سيد حسين نصر سنت‌گرا است و طبيعي است كه از اين منظر چندان نمي‌تواند به لوازم انديشه او در حوزه‌هاي سياسي و اجتماعي او ملتزم باشد. گو اينكه آنها كه با فضاي آكادميك فلسفه ايران آشنا هستند، مي‌دانند كه در گروه‌هاي فلسفي اگرچه واحدهاي درسي زيادي به فلسفه كانت اختصاص داده شده است، اما در آنها عمدتا فلسفه نظري او (و در بعضي موارد فلسفه اخلاق او) تدريس مي‌شود و به ندرت استادي ساير وجوه كار او را نيز مد نظر قرار مي‌دهد.
تا پيش از اين نيز البته فلسفه سياسي و اجتماعي كانت چندان مورد توجه نبوده است. در واقع نخستين نشانه حضور كانت در ايران به تقريبا 50 سال پس از مرگ او در 1804 باز مي‌گردد، زماني كه كنت دو گوبينو مستشرق مشهور در نامه‌اي مي‌گويد «ايرانيان از كانت و اسپينوزا صحبت مي‌كنند». بدايع الحكم نوشته آقا علي مدرس طهراني (1889-1818) نيز نخستين كتاب فلسفي در ايران است كه در آن نام كانت آمده است، كتابي كه اين حكيم ايراني آن را در پاسخ به پرسش‌هاي بديع‌الملك ميرزا عمادالدوله از نوادگان فتحعليشاه قاجار (1250-1313 ه. ق.) ارايه مي‌كند. بديع‌الملك ميرزا نخستين ايراني است كه تا حدودي كانت را مي‌شناخته است، اگرچه حتي از نحوه ضبط نام كانت (كان) در پرسش او مي‌توان فهميد كه شناخت او از اين فيلسوف چندان عميق نبوده و حوزه‌اي كه در آن پرسشگري كرده نيز به همان مباحث فلسفه نظري و مابعدالطبيعه اختصاص دارد. ديگر چهره‌اي كه اشاراتي مختصر به آراي كانت دارد، افضل الملك كرماني است كه در سال 1321 در شرح رساله گفتار در روش دكارت اشاراتي به كانت دارد. بعد از مشروطه با گسترش ارتباطات ايرانيان با غرب توجه به كانت نيز افزايش مي‌يابد. حسن وثوق‌الدوله سياستمدار مشهور كه نام چندان نيكي در تاريخ از او به جا نمانده از نخستين چهره‌هايي است كه در سال 1315 خطابه‌اي در دانشكده معقول و منقول تحت عنوان «خطابه درباره كانت و عقايد او» ارايه مي‌كند. اما نخستين شرح از كانت كه تا مدت‌ها تنها منبع قابل اعتنا براي فارسي‌زبانان براي رجوع به انديشه‌هاي اين فيلسوف است را سه سال پس از اين خطابه محمدعلي فروغي در سير حكمت در اروپا نگاشت. البته پيش از فروغي در چهره‌هايي چون ميرزاهادي‌خان حائري (1359-1308 ه. ق.) و ابوالحسن شعراني استاد فلسفه اسلامي اشاراتي در آثارشان اشاراتي مختصر به كانت دارند. نخستين مقاله تاليفي در كانت نيز در سال 1328 در مجله ارمغان به قلم فروغي نگاشته شد، اگرچه احمد فرديد در سلسله مقالاتش كه دو شماره از آن در سال 1323 در مجله سخن منتشر شد، چند سطر درباره او نوشت. نخستين كتاب با نام كانت در سال 1328 توسط كاظم عمادي منتشر شد، او بخش كانت از كتاب فلاسفه بزرگ آندره كرسون را در 84 صفحه منتشر كرد. بعد از آن در سال 1336 دكتر عباس زرياب خويي تاريخ فلسفه معروف ويل دورانت را ترجمه كرد كه فصل ششم آن با عنوان «ايمانوئل كانت و مسلك اصالت تصور» در 50 صفحه به فلسفه كانت اختصاص دارد. فصل بيستم تاريخ فلسفه غرب برتراند راسل كه در سال 1340 با ترجمه نجف دريابندي منتشر شد، درباره كانت است. مفصل‌ترين كتاب درباره كانت اما ترجمه بخش كانت از جلد ششم تاريخ فلسفه فردريك كاپلستون بود كه در سال 1360 در 250صفحه منتشر شد. اين تنها در دهه‌هاي 1360 و 1370 بود كه به تدريج با ترجمه آثار اصلي كانت مثل سنجش خرد ناب (توسط ميرشمس‌الدين اديب سلطاني 1362)، بنياد مابعدالطبيعه اخلاق (توسط حميد عنايت به همت علي قيصري 1369)، نقد قوه حكم (توسط عبدالكريم رشيديان، 1377)، درس‌هاي فلسفه اخلاق (توسط منوچهر صانعي دره بيدي، 1378) به فارسي ترجمه شدند. اين ترجمه‌ها و آثار تاليفي و ترجمه‌اي بعدي زمينه‌ساز گسترش انديشه‌هاي كانت در ايران شدند. در اين ميان نبايد از ترجمه‌ها و تاليف‌هايي كه از شروح فلسفه كانت صورت گرفته است غفلت كرد، مثل شرح مهم اشتفان كورنر كه در سال 1367 با عنوان فلسفه كانت توسط عزت‌الله فولادوند ترجمه و منتشر شد يا كتاب سيد علي محمودي درباره فلسفه سياسي كانت. در واقع مي‌توان گفت با وجود سابقه طولاني آشنايي ايرانيان با كانت، تنها در دو دهه اخير است كه وجوه گوناگون نظام فكري او به ايرانيان معرفي شده و خوشبختانه روند كانت‌شناسي در دو- سه دهه اخير روندي تصاعدي داشته است. اين روند فزاينده مي‌تواند اين نويد را به همراه داشته باشد كه برخورد ايرانيان با كانت گزينشي يا صرفا ستيهنده يا حتي متكلمانه نباشد، تنها در پرتو چنين مواجهه‌اي است كه مي‌توان اميدوار بود ايده‌هاي كانت در عرصه عمل نيز نمودي جدي‌تر داشته باشد.

ارسال دیدگاه شما

ورود به حساب کاربری
ایجاد حساب کاربری
عنوان صفحه‌ها
کارتون
کارتون