زنگ اول
حسن لطفي
فيلم آن سوي ابرها ساخته مجيد مجيدي احتمالا گزينه خوبي براي افتتاحيه سي و ششمين جشنواره جهاني فيلم فجر است. اگر نبود رضا ميركريمي و يارانش، زنگ اول جشنواره را به آن اختصاص نميدادند. زنگي كه قرار است ما را وارد جشنوارهاي كند كه در كنارِ نمايش فيلم، برگزاري كارگاههاي تخصصي، استعداديابي، گپهاي سرپايي درباره سينما، برخورد با علاقهمندان سينماي جهان و... فرصت ديدار با تعدادي از چهرههاي مطرح سينمايي جهان را در پرديس سينمايي چارسو فراهم سازد. اتفاقي كه شايد براي عدهاي جذابترين بخش جشنواره باشد. منظورم افرادي است كه ديدار دستاندركاران سينما، خاطرات فيلمهايي كه ديدهاند را برايشان زنده ميكند و به آنها حس خوبي ميدهد. حس خوبي كه در كشورمان و پرديس سينمايي چارسو تازگي ندارد چرا كه در سالهاي پيش از انقلاب در نيمه اول دهه 50 جشنواره معتبر بينالمللي فيلم تهران پاي كارگردانان، بازيگران و فيلمبرداران معروفي همچون آنتونيوني، وايلر، يانچو، پونته كورو، ركس هريسون، گابريل فيگه روآ و... را به ايران باز كرد. در سالهاي پس از انقلاب نيز جشنواره فيلم فجر در دورههاي مختلفش به طور پراكنده شاهد حضور ميهماناني از كشورهاي ديگر بود. سالهايي كه سرآمدش از اين نظر، سال1378 بود. سالي كه كوستا گاوراس، فرانچسكو رُزي، مصطفي عقاد وكريستف زانوسي ميهمان هجدهمين دوره جشنواره بودند. البته شايد ديگران باور ديگري داشته باشند. ديگراني كه روزهاي هفدهم و هجدهم بهمن آن سال در فرهنگسراي نياوران نبودند. روزي كه گاوراس، رُزي، عقاد، زانوسي، مسعود جعفري جوزاني و خسرو سينايي درباره نقش سينما در گفتوگوي تمدنها گفتند. ازآن روزها خاطرهاي در ذهنم مانده كه شوق و افسوس را با هم دارد. شوقي كه از ديدار فيلمسازاني به وجود آمد كه فيلم هاشان، برايم سالنهاي تاريك سينما را به دنياي زنده و پررمز و رازي تبديل كرده بود. افسوس هم به خاطر ديدن صندليهاي خالي سالني ايجاد شد كه ميزگرد با اين بزرگان سينما در آن برگزار ميشد. البته حضور شنوندگاني همچون مسعود كيميايي و چند فيلمساز ديگر در اين جمع حسرت و حيرت را كنار هم قرار ميداد. وقتي در سي و چهارمين جشنواره جهاني الكساندر سوكوروف، خالق فيلمهاي درخشان كشتي روسي و مادر و پسر در چارسو حاضر شد ماجرا فرق كرده بود و كساني كه پي شنيدن حرفهاي او بودند تعداد قابل توجهي بودند. حالا سالها بعد در جشنوارهاي كه بين ميهمانان خارجي سرشناسش همه جور حرفه سينمايياي دارد، بايد منتظر ماند كه شوق، حسرت و افسوس كجاي ذهن ما و برنامهريزان جشنواره جهاني تهران قرار ميگيرد.