داستانگويي فارغ از ايسمها
علي مسعودينيا
در ميان نويسندگان سنت رئاليسم سوسياليستي ادبيات شوروي، نه فقط نزد ما ايرانيان، كه براي تمام جهانيان ميخاييل شولوخف يكي از مهمترينها وشنـاختهشــدهتـرينهاست. نويسندهاي كه اگر بخواهيم به موجزترين شكل ممكن هنرش را توصيف كنيم، شايد بتوانيم به چنين عبارتي برسيم: «استاد خلق كاراكترهاي قهرمان از ميان مردم رنجكشيده معمولي طبقه فرودست اجتماع.» اگر اشتباه نكنم بيش از همه شناختن شولوخف را مديون م. بهآذين هستيم كه زماني هم «دنآرام» را ترجمه كرد و هم رمان دوجلدي «زمين نوآباد» را و چند داستان كوتاه اين نويسنده برنده جايزه نوبل را به ما معرفي و عرضه كرد. شولوخف يك تاريخينويس ماهر بود كه البته ماجراهاي مبتني بر واقعيت خود را طبق مقتضيات سبك رئاليسم با جزييات و تفاصيل بسيار مينوشت. چنين است كه شايد امروزه خواندن آثارش حتي به مدد ترجمه خوشايند احمد شاملو از «دن آرام» حوصله و اشتياق مضاعفي ميخواهد. در پرداختن به جزييات و وسواسش در گزارش مستند تمام وقايع در يك بازه زماني گسترده، گاه سبكش به نويسندگان ناتوراليستي چون زولا پهلو ميزند. اما وقتي قلق و مكانيسم زيباييشناسانه قلمش را درمييابي همهچيز برايت آسان ميشود: اقليم داستان را به عينه ميبيني، شخصيتها را با تمام وجودت باور ميكني و با سرنوشتشان همراه ميشوي و در طول خواندن آثارش، فارغ از هر منش ايدئولوژيكي كه داري، خير و شر داستانهايش بدل به خير و شر تو ميشوند. به نظر من بزرگترين شاخصه شولوخف همين است: برخلاف بسياري از نويسندگان ايدئولوژيزده رئاليسم سوسياليستي و رئاليسم انتقادي كه يا مشغول پيچيدن نسخههاي مبارزاتي تحريفشده هستند يا انتقادشان بدل به غرولندي ملالآور و بيتاثير ميشود، شولوخف هرگز داستانگويي را فداي شعار و آرمان و سياست نميكند. انديشه انتقادي و آرماني حاكم بر آثار او، بيش از آنكه سياسي و تحت سيطره ايسم خاصي باشند، بهشدت انساندوستانه، صلحخواهانه و شريف هستند. تعريف رنج در كار او به يك مفهوم تعميمپذير منجر ميشود كه بسيار فراتر از بحثهاي ارباب و رعيتي و بلشويكي و منشويكي است. آدمهاي او در يك بستر تاريخي بحراني كار ميكنند، مبارزه ميكنند، عاشق ميشوند، انتقام ميگيرند و نهايتا كورسوي رستگاري را در سرنوشت خود رصد ميكنند. او به عنوان يكي از اعضاي ارتش سرخ در نبرد عليه ارتش سفيد جنگ را به معناي واقعي تجربه كرد و هم زشتيهاي آن و هم روح حماسي آن را به درستي در نوشتههايش بازتاب داد. اگر دنبال يك اثر حماسي درجه يك هستيد، هنوز هم «دن آرام» انتخاب مطمئن و درخشاني است. او در داستانهاي كوتاهش هم تقريبا همين منطق و روند رماننويسي را دنبال ميكند و حتي موضوع بسياري از داستانهاي كوتاهش نيز بر جنگهاي داخلي روسيه و جنگ جهاني اول تمركز دارد. نميدانم در اين روزگار آيا نسل جوان دل و دماغ خواندن آثارش را دارند يا نه، اما روزگاري را به ياد دارم كه نميشد شولوخف نخواند و ادعاي باسوادي كرد!