• ۱۴۰۳ سه شنبه ۱۸ ارديبهشت
روزنامه در یک نگاه
امکانات
روزنامه در یک نگاه دریافت همه صفحات
تبلیغات
صفحه ویژه

30 شماره آخر

  • شماره 4096 -
  • ۱۳۹۷ پنج شنبه ۳ خرداد

دولت چه مي‌تواند بكند

سيد علي ميرفتاح

رييس يكي از پيام‌رسان‌هاي داخلي طلبكارانه و تند و تاحدودي خشن با دولت حرف زده، واضح و از موضع بالا وزير ارتباطات را مخاطب قرار داده كه: «من پهناي باند به چه دردم مي‌خورد؟ اگر راست مي‌گوييد {تلويحا مي‌گويد كه دولت راست نمي‌گويد} بياييد يك كاري كنيد من آن پايگاه كاربري ده ميليوني را كه تلگرام در كشور داشته، داشته باشم.» خيلي هم خوب. واي‌نات؟ اما آيا شما مي‌دانيد منظور اين بزرگوار چيست و دقيقا از دولت و از شخص وزير چه مي‌خواهد؟ اگر هنوز اول انقلاب بود حرف اين مسوول محترم را اين‌طور استنباط مي‌كردم كه «پيام‌رسان ما را هم كوپني كنيد و تنگ مرغ و گوشت و تخم‌مرغ بين خانوارها تقسيم كنيد.» آن ايام هركس جنسي روي دستش مي‌ماند با بقال محل يا تعاوني ادارات تباني مي‌كرد و بنجلش را به اسم سهميه و كوپن به خلق‌الله مي‌انداخت. يك‌بار خودم شاهد بودم كه يكي از اتحاديه‌ها مقدار زيادي كاسه، بشقاب ملامين روي دستش مانده بود. مرغوبيت اين كاسه بشقاب طوري بود كه اگر در ويترين مغازه مي‌گذاشتي كسي محلش نمي‌داد. اما دو سه نفر از رنود به اطراف ورامين و شهرري رفتند و اعلام عمومي كردند كه «فقط با دفترچه بسيج، بيش از يك دست هم نمي‌شود». دو ساعت نشد كه ملت آمدند و ته انبار را جارو زدند و مفلسي را از ورشكستگي نجات دادند. اين عادت را صدا و سيما هم داشت. منتها روشش فرق مي‌كرد. تلويزيون در دهه شصت تعداد اندكي برنامه خوب داشت بعلاوه تعداد زيادي برنامه بي‌تماشاچي. هر بار كه مي‌خواستند فيلم سينمايي نشان بدهند يا سريالي را پخش كنند، قبلش پدر صاحب بچه بيننده‌ها را درمي‌آوردند و آن برنامه‌هاي كذايي را خرج مي‌كردند... اما حالا كه اول انقلاب نيست و مسوولان هم چنين تواني ندارند. راستي اگر دولت بخواهد براي كالاهاي خارجي يا داخلي بازار انحصاري درست كند، مبتلا به فساد نشده است؟ در اين ميان به نظرم يك سوءتفاهم جدي وجود دارد و من اين طرف و آن طرف به وفور از منتقدان دولت مي‌شنوم. آنها فكر مي‌كنند كه دولت بوده است كه بازار انحصاري بالاي چهل ميليون را براي تلگرام فراهم كرده است. اما واقعيت اين است كه آن فيلتر‌هاي معني‌دار مردم را به سمت تلگرام سوق داد. اوايل خاطرتان باشد بيشتر وي‌چت رونق داشت، بعد هم واتس ‌اپ. اما گفت از هر طرف كه رفتم جز وحشتم نيفزود. از هر طرفي رفتيم، بستند تا آخرش رسيديم به تلگرام. مي‌دانم وسط بحث جدي نبايد جوك تعريف كرد اما اين انبوه كاربران تلگرام مرا ياد آن لطيفه معروفي مي‌اندازد كه طرف گفت مي‌خواهم بروم خارج هيچ زبان نمي‌دانم. چه كنم؟ رفيقش گفت ما مي‌گوييم تاكسي، خارجي‌ها هم مي‌گويند تاكسي. بنا بر اين مي‌تواني تاكسي سوار شوي. ما مي‌گوييم هتل، خارجي‌ها هم مي‌گويند هتل. پس مي‌تواني با تاكسي بروي هتل. گفت اگر حوصله‌ام سر رفت چه؟ گفت برو سينما. ما مي‌گوييم سينما خارجي‌ها هم مي‌گويند سينما. طرف چند روزي با تاكسي رفت سينما و برگشت هتل تا اينكه حوصله‌اش سر رفت. زنگ زد به رفيقش گفت جاي ديگر هم مي‌توانم بروم؟ رفيقش گفت پارك. ما مي‌گوييم پارك خارجي‌ها هم مي‌گويند پارك. اين رفيق ما تاكسي گرفت و رفت پارك ديد همه همشهريانش توي پارك نشسته‌اند و جلوتر از آن را بلد نيستند. حالا حكايت ماست با تلگرام. چون ملت جاي ديگري را نمي‌شناختند حدود چهل ميليون نفر در تلگرام، با فيلتر يا بي‌فيلتر جمع شده‌اند. اگر زبان بلد بودند، مطمئن باشيد چنين ازدحام عجيي نمي‌كردند. مثلا اگر وضع و حال رسانه‌ها به خصوص تلويزيون ايني نبود كه الآن هست، حتما تلگرام تبديل به مساله نمي‌شد. اما اشتباه نكنيد دولت بازار تلگرام را داغ نكرد. همين الآن مي‌دانيد چرا پيام‌رسان‌هاي داخلي يخ‌شان نمي‌گيرد؟ براي اينكه مردم فكر مي‌كنند اين وسط يك قضيه‌اي هست، بلكه كاسه‌اي زير نيم‌كاسه هست فلذا از غير تلگرام پروا دارند. باور كنيد اگر بازار مساعد و مساوي براي همه فراهم مي‌كرديد، هيچكدام از اين اتفاقات نمي‌افتاد. اين حرفي را كه رييس‌پيام‌رسان داخلي خطاب به دولت گفته در زمينه‌هاي ديگر هم من از بعضي بزرگواران شنيده‌ام. فكر مي‌كنند اين دولت است كه باعث مي‌شود فيلمي بفروشد يا كتابي ركورد بزند. طرف مي‌گفت همان‌طوري كه دولت كاري كرده كتاب‌هاي جامعه‌شناسي غربي مورد توجه و عنايت دانشجويان قرار گرفته مي‌تواند كاري كند كه كتاب‌هاي ضد غربي ما پرفروش شود... واقعا مي‌تواند؟ آيا درباره فهم‌شان از دولت و درك‌شان از دانشجو به بيراهه نرفته‌اند؟

و اما نكته آخر. خيلي عجيب است كه اصلي‌ترين پيام‌رسان داخلي را به نهادي سپرده‌ايم كه متخصص كساد كردن بازار انحصاري خودش است. تلويزيون يك‌تنه بي‌رقيب بر صدر بود، اما مديران بزرگوارش خاكسترنشينش كردند و در رقابت با جماعتي شاخ‌شكسته قافيه را باختند. يك نگاهي به پشت‌بام‌هاي شهر بيندازيد. آن‌وقت شما پيام‌رسان بي‌مشتري را داده‌ايد به اينها كه رونقش بخشند؟ زهي ذكاوت و هوشياري.

ارسال دیدگاه شما

ورود به حساب کاربری
ایجاد حساب کاربری
عنوان صفحه‌ها
کارتون
کارتون