لحظات معنوي افطار، بدون «ربنا» كمرونق است
سال 1358 با توجه به تغييرات سياسي و مذهبي ايران رييس وقت راديو، آقاي وجيهاللهي تصميم گرفت براي دعاي سحر و مناجات سحر كه آن زمان با صداي مرحوم ذبيحي بود جايگزيني پيدا كند. وجيهاللهي از محمدرضا شجريان خواست براي لحظات افطار، مناجات و اذان كاري كند. محمدرضا شجريان دو شاگرد خود را براي اين كار به استوديو راديو ايران آورد و دعايي كه شامل 4 آيه از قرآن بود را خواند تا شاگردان تمرين كنند. «ربنا» ضبط شد. آقاي وجيهاللهي كار استاد را به شاگردان ترجيج داد و برخلاف ميل شجريان اين اثر را پخش كرد و به سرعت مورد استقبال مخاطبان قرار گرفت. ازآنجاييكه اين قطعه صرفا براي تمرين ضبطشده بود و مورد تاييد شجريان نبود تا سالها اسمي از خواننده اين اثر برده نميشد. علاقه و استقبال مردم از اين كار باعث شد كه محمدرضا شجريان اعلام كند كه اين اثر را خوانده است. ربنا پاي ثابت ماه رمضان بود حتي سال 74 محمدرضا شجريان اولين نامه خود را به علي لاريجاني، رييس اسبق تلويزيون نوشت و از او خواست كه از پخش آثارش به دليل عدم رعايت حقوق هنرمندان خودداري كند اما او همان سال اجازه پخش ربنا و ادعيه (مثنوي افشاري) را به دليل علاقه مردم به تلويزيون داد.داستان پخش ربنا در دهمين دوره انتخابات رياستجمهوري ايران سياسي شد. او در دومين نامه اعلام كرد كه پخش سرودهاي ميهني بهويژه سرود «اي ايراناي سراي اميد» متعلق به سالهاي 1357 و 1358 است و هيچ ارتباطي به شرايط كنوني جامعه ندارد. برخلاف اينكه او همان سال در گفتوگويي كه در سايت دلآواز منتشر شد اعلام كرد، «ربنا متعلق به همه مردم است» اما مديران وقت تصميم گرفتند مردم را از عادت 30 ساله شنيدن ربنا محروم كنند. در تابستان ۱۳۸۹ و همزمان با آغاز ماه رمضان، سازمان صداوسيما پخش دعاي ربنا با صداي محمدرضا شجريان را بطور كامل در تمام شبكهها ممنوع كرد. اين سازمان اعلام كرد كه حتي از پخش آگهيهاي بازرگاني كه معمولا در ماه رمضان با نواي اذان يا دعا همراه است درصورتيكه صداي ربنا زير صداي آگهي قرارگرفته باشد ممانعت ميكند؛ امري كه تا به امروز ادامه داشته است. طي اين 8 سال تلويزيون ربناهاي مختلفي با خوانندگان مختلف توليد كرده است، اما مورد استقبال مخاطبان قرار نگرفته است. حميدرضا نوربخش در گفتوگويي با ايلنا درباره ارتباط مردم با ربناي استاد شجريان گفت: «مردم با اين صدا انس گرفتند و همين انس، «ربنا» را جاودانه كرد و جزو لاينفك زندگي مردم روزهدار شد؛ يعني در لحظات افطار، گويا بدون اين «ربنا» روزه افطار نميشود.»مديرعامل خانه موسيقي توضيح داد: «اين لحظات معنوي افطار، بدون «ربنا» كمرونق است و مردم دوست دارند پخش شود ولي متاسفانه كسي گوشش بدهكار نيست.»اين خواننده آواز ايراني با اشاره به ربناهاي متعددي كه بعدازاين اتفاقات توسط سازمان صداوسيما توليد شد، ادامه داد: «يك كار ناشيانه ديگري هم كه سازمان صداوسيما كرد اين بود كه اصلا توجه نكرد كه ربناي استاد يك آهنگسازي رويش انجامشده است و يك ملودي رويش هست كه مال استاد شجريان است. اين خيلي مهم است. اين چهكار ناشيانه و غيراخلاقياي است كه ما اين كار رابرداريم و بدهيم يك نفر ديگر اجرا كند؟! روي ديگرِ ماجرا لحن، نوا و آهنگي است كه هنرمند روي اين آيات پياده كرده است.»نوربخش افزود: «وقتي ملودي متعلق به يك نفر ديگر است و آن آدم نشسته، فكر كرده و ملودي را خلق كرده است با چه استدلالي ميگوييد اين فقط آيات قرآن است و ميشود خواندنش را به هركسي سپرد؟! اگر كسي ميخواهد بخواند هم بايد با يك ملودي ديگر بخواند كه بعضيها هم با يك ملودي ديگر و با يك لحن ديگر خواندند، حالا آن اشكالي ندارد ولي اين نه اين كار خيلي ناآگاهانه و ناشيانهاي است كه اصلا متوجهش نيستند. متوجه نيستند كه اين كار مال آن آدم است. محصول ذوق و احساسش است و خودش به اين شكل رويش ملوديپردازي كرده است!»از سال 1387 ثبت اين اثر در فهرست آثار ملي ايران به گوش رسيد. اين اثر سرانجام در ارديبهشت سال 96 در فهرست ملي ايران ثبت شد.
شجريان در دومين نامهاش اعلام كرد كه پخش سرودهاي ميهني بهويژه سرود «اي ايراناي سراي اميد» متعلق به سالهاي 1357 و 1358 است و هيچ ارتباطي به شرايط كنوني جامعه ندارد. برخلاف اينكه او همان سال در گفتوگويي كه در سايت دلآواز منتشر شد اعلام كرد، «ربنا متعلق به همه مردم است» اما مديران وقت تصميم گرفتند مردم را از عادت 30 ساله شنيدن ربنا محروم كنند.