روزي كه مديرعامل خانه هنرمندان ايران تصميم گرفت سالن نمايش «استاد ناظرزاده كرماني» تماشاخانه ايرانشهر را براي به «نمايش» گذاشتن «فرش» اجاره دهد، گويي تمام جهان نمايش پيش چشمهايم به چالش كه نه، به آتش كشيده شد. از آن تاريخ به بعد كاملا روشن بود جريان نمايش در اين سالن روز به روز سير نزولي طي خواهد كرد و اين سالن ديگر رونق گذشته را به خود نخواهد ديد. اما بيان صريح اين نظر به گذر زمان نياز داشت تا به امروز برسيم كه تمامي خبرنگاران تئاتر نسبت به مديريت مجموعه انتقادهاي جدي مطرح ميكنند و آمارها و مشاهدات عيني نيز از افت كيفي آثار و كاهش محسوس تماشاگران تئاتر در اين مجموعه حكايت دارد. مجيد رجبيمعمار در نهايت افت مجموعه در تمام زمينهها را نپذيرفت گرچه اظهارات صريح هنرمندان تئاتر در گفتوگو با خبرنگاران دقيقا خلاف آمار و اطلاعات او را نشان ميدهد.
اين مدير فرهنگي روز يكشنبه در غيبت معنادار حسين پارسايي، مسوول اصلي تماشاخانه ايرانشهر با برگزاري نشست رسانهاي، بعد از مدتها تصميم گرفت به پرسشهاي خبرنگاران (عمدتا تئاتر) پاسخ دهد. اما جلسه مذكور نه تنها به عرصه پاسخگويي بدل نشد، بلكه مديرعامل «خانه» گام در مسير حاشيهسازي و متهم كردن رسانهها گذاشت. استراتژي رجبي معمار در اين نشست در يك جمله به «متهم كردن روابط عمومي و شوراي سياستگذاري تماشاخانه ايرانشهر» خلاصه شد. مجموع فرآيند رخ داده در جريان اين نشست رسانهاي از يك منظر اهميت زيادي داشت كه با بيان تاريخچهاي كوتاه از فعاليت مديران اين مركز مهم فرهنگي به آن خواهيم پرداخت.
دوران درخشان
خانه هنرمندان ايران و مجموعه تماشاخانه ايرانشهر از بدو تاسيس تا امروز، چهار دوره مديريتي را پشت سر گذاشته است. مجموعهاي كه بهواسطه رويكرد فرهنگي دولت اصلاحات و شهرداري وقت تهران در سال ۱۳۷۷ با مديريت بهروز غريبپور و پس از بازسازي بنايي باقيمانده از دوره پهلوي اول كه مدتي پادگان بود تاسيس شد. مقطعي كه دوره نخست حيات هنري اين مجموعه شكل گرفت و اگر با اهل فرهنگ به گپ و گفت بنشينيد، قطعا از آن مقطع با تعبير «دوران درخشان» ياد ميكنند. نظم، استراتژي مدون هنري و رويكرد سازنده فرهنگي با اهالي هنر و انديشه در كنار روابط حرفهاي بينالمللي، شاخصههاي جدي سالهايي است كه مديريت مجموعه را بهروز غريبپور برعهده داشته است.
اما با گذشت چند سال حبوبغضها جاي ارايه مشورت و نقدهاي سازنده مطبوعاتي را گرفت و رسانههاي جريان موسوم به اصولگرا هر روز نوك پيكان انتقادهاي خود را عليه مديريت مجموعه و رفت و آمد انديشمندان و هنرمندان در اين مكان فرهنگي تيز و تيزتر كردند. چنانكه روزنامه «كيهان» به تاريخ 7 مرداد 1386 در صفحه 3 خود مينويسد: «سرانجام ظهر روز چهارشنبه (3 مردادماه) بهروز غريبپور «مجبور» به ترك اتاق مديريت عامل «خانه هنرمندان ايران» شد. در پي افشاگريهاي مستند و مستمر روزنامه كيهان از پنجم خردادماه 1386، نخستينبار در حركتي نمايشي، غريبپور در مجمع عمومي سالانه «خانه» استعفاي خود را به شوراي عالي «خانه هنرمندان ايران» تسليم كرد، اما حمايت خانه هنرمندان از تروريستهاي گروهك كومهله! و جاسوسان! دستگير شده نظير رامين جهانبگلو و كيان تاجبخش سبب تسريع كنارهگيري وي از مديريت عامل اين مجموعه گشت.»
خبر استعفاي غريبپور در شرايطي به اين شكل بازتاب يافت كه محمود احمدينژاد، شهردار تهران (چهره سياسي مورد حمايت رسانههاي اصولگرا) نيز از بدو كار خود عليه خانه هنرمندان ايران و مديرعاملش رفتار كرد و با جلوگيري از هرگونه حمايت مالي شهرداري از مجموعه به نوعي شمشيرش را از رو بست. بنيانگذار خانه هنرمندان ايران در گفتوگو با نگارنده در سال 93، برخورد شهردار وقت با خود را در يك جمله اينگونه توضيح ميدهد: «احمدينژاد در حكم بازنشستگيام نوشت كارمند متوفي» به اين ترتيب فصلي مهم از حيات خانه هنرمندان ورق خورد تا اين مجموعه به دوران دوم مديريتش وارد شود.
دوران زودگذر گذار
شوراي عالي خانه هنرمندان ايران در سال ۸۶ پس از پذيرش استعفاي بهروز غريبپور، در تاريخ ۲۹ مرداد ۱۳۸۶ مجيد جوزاني را به سمت مديرعامل خانه هنرمندان ايران منصوب كرد. دوراني كه ميتوان با عنوان دوران زودگذرِ گذار ياد و از آن عبور كرد. جوزاني كه تا پيش از مديريت خانه هنرمندان ايران در عرصه مديريت فرهنگي نام و نشاني نداشت بهواسطه ارتباطاتش بر اين مسند تكيه زد. فعاليت هنري خانه در دور دوم به نوعي با رونويسي سرمشقهاي به يادگار مانده از مديريت قبلي پيش رفت، گرچه جوزاني از اين رهگذر سري به عالم سينما زد و بهواسطه دوستي با كارگردان در فيلم «طهران/ تهران» ساخته مهدي كرمپور نيز نقشي كوتاه ايفا كرد.
رونق دوباره
بعد از افزايش انتقادها به شيوه عملكرد جوزاني، او در تاريخ 20 خرداد 1390 جاي خود را به مجيد سرسنگي، مشاور هنري شهردار تهران در دوران محمد باقر قاليباف و از چهرههاي شناختهشده هنرهاي نمايشي داد. عملكرد خانه هنرمندان و تماشاخانه ايرانشهر در اين مقطع گرچه با نقدهايي همراه بود اما سرسنگي بهواسطه شناختي كه از جامعه هنري، بهويژه فعالان تئاتري داشت امور را بهگونهاي نظاممندتر از دوره پيشين سامان داد.
تماشاخانه ايرانشهر در دوره سرسنگي هويت تئاتري جديتري پيدا كرد بهگونهاي كه بسياري از كارگردانان تئاتر سالنهاي اين مجموعه را اولين و آخرين پايگاه فعاليت خود ميدانستند. گرچه مجموعه با عناويني چون تئاتر بورژوايي، تئاتر سرمايهداري، نمايشهاي چهره محور و غيره گره خورد اما آيينهاي افتتاح آثار نمايشي، برگزاري نشستهاي رسانهاي براي نمايشها، رفتوآمد چهرههاي شاخص تئاتر به مجموعه، تلاش براي تبليغ و اطلاعرساني مورد نياز گروهها و... از جمله فعاليتهاي مثمرثمر در اين دوره بودند كه به رونق گرفتن اجراها كمك شاياني كردند. البته كه مزين كردن سالنهاي مجموعه ايرانشهر به نام «حميد سمندريان» و «احمد ناظرزادهكرماني» دو استاد خوشنام عرصه نمايش در ايران نيز بر گرماي روابط هنرمندان و مديريت مجموعه افزود. ارتباط خوب و سازنده اين مدير با هنرمندان تا جايي پيش رفت كه دكتر علي رفيعي بعد از مدتها كشمكش با مديران فرهنگي دولت مهرورز! نمايش «يرما»ي خود را با ايجاد تغييراتي، به جاي تالار وحدت در تماشاخانه ايرانشهر روي صحنه برد.
افول و سقوط آزاد
مجيد رجبي معمار 4 سال بعد و در تاريخ 17/8/94 به عنوان مديرعامل خانه هنرمندان ايران معرفي شد و مجيد سرسنگي در مراسمي دراماتيك! (پس از اظهارات محمد هادي ايازي مشاور شهردار تهران) در حالي كه انتظار داشت در مقام مدير تماشاخانه ايرانشهر به فعاليت ادامه دهد، همزمان از مديريت خانه هنرمندان و تماشاخانه خداحافظي كرد.
روزي كه نام مجيد رجبيمعمار (مدير اسبق شبكه چهارم سيما و مدير روابط عمومي وزارت نيرو!) به عنوان جانشين مجيد سرسنگي در خانه هنرمندان ايران و تماشاخانه ايرانشهر مطرح شد، اغلب اهالي رسانه بهويژه خبرنگاران و روزنامهنگاران در حيرت فرو رفتند چراكه انتظار ميرفت فردي آشناتر به امور، بر صندلي مدير كاركشته و تحصيلكردهاي همچون مجيد سرسنگي تكيه زند. گرچه اين مدير بهواسطه عدم شناخت، اختيارات خود در حوزه نمايش را به حسين پارسايي از مديران تئاتري دولتهاي نهم و دهم و دبير سابق جشنواره تئاتر مقاومت تفويض كرد. بد نيست حالا به همان نكته مهم در نشست رسانهاي رجبي معمار باز گرديم.
با بررسي چهار دوره مديريت در مجموعه خانه هنرمندان ايران و تماشاخانه ايرانشهر، تنها ميتوان از دو مقطع به عنوان سالهاي بسامان و پررونق اين مركز هنري ياد كرد. دوراني كه افرادي آگاه و آشنا به عرصه «مديريت فرهنگي» زمام امور را به دست گرفتند. مجيد رجبيمعمار در نشست رسانهاي خود تاكيد ميكند از حوزه تئاتر شناختي ندارد و به همين دليل شوراي سياستگذاري تعيين كرده است اما جمع اظهارات اين مدير در اين نشست رسانهاي نشان ميدهد تمام امور برعهده حسين پارسايي و اعضاي شوراي سياستگذاري بوده است و او اطلاع دقيقي از جزييات برنامهها نداشته و ندارد. اگر مسووليت برعهده افراد ديگري بوده چرا رجبي معمار تنها در اين نشست حضور يافت و حسين پارسايي از شركت در همنشيني با خبرنگاران سر باز زد؟
بديهي است وضعيت امروز «خانه هنرمندان» و تماشاخانه «ايرانشهر» چنان بغرنج شده است كه حتي مديرانش از پاسخگويي سر باز ميزنند اما به نظر ميرسد مساله جدي، فقدان استفاده از نيروهاي آشنا به «مديريت فرهنگي» باشد. مديراني كه با برنامهريزي دقيق و مدون و نيز رويكردي فرهنگي ميتوانند بستر مناسبي را براي رونق فعاليت فرهنگي اهالي تئاتر فراهم كنند. هرچند امكانات خانه هنرمندان فقط نبايد معطوف به يك هنر و آن هم تئاتر باشد. خانه هنرمندان چنان كه از نامش پيداست، خانه همه هنرمندان (در همه رشتهها از جمله موسيقي) است و خودي و غيرخودي ندارد.