• ۱۴۰۳ يکشنبه ۱۶ ارديبهشت
روزنامه در یک نگاه
امکانات
روزنامه در یک نگاه دریافت همه صفحات
تبلیغات
صفحه ویژه

30 شماره آخر

  • شماره 4102 -
  • ۱۳۹۷ پنج شنبه ۱۰ خرداد

مي‌خواهی چه‌کار؟

سعید بیابانکی

آدمي که کار دارد، کار مي‌خواهد چه‌کار؟

خانه بي بام و در، ديوار مي‌خواهد چه‌کار؟

شاعري که شعر نو مي‌گويد و شعر سپيد،

مثنوي يا مخزن‌الاسرار مي‌خواهد چه‌کار؟

کاغذ او کاغذ سیگار باشد بهتر است

شاعر اصلا کاغذِ آچار می‌خواهد چه‌کار؟

هم سفيد و هم خز است و هم مُد امروز نيست

مانده‌ام اين ريش را «ستّار» مي‌خواهد چه‌کار؟

آن صداي مخملي، بي ساز خيلي بهتر است

من نمي‌فهمم «حسن» گيتار مي‌خواهد چه‌کار؟

حضرت مجنون فقط ليلي به دردش مي‌خورد

در بيابان‌ها، کش شلوار مي‌خواهد چه‌کار؟

سرزمين بي‌حساب و بي‌کتاب از هر نظر

در شگفتم مرکز آمار مي‌خواهد چه‌کار؟

اصفهان خشک و بي‌آب و علف، در حيرتم

زنده‌رودش مرغ ماهي‌خوار مي‌خواهد چه‌کار؟

با دو لنز سبز، وقتي چشم رنگي مي‌شود،

سينماي مملکت «گلزار» مي‌خواهد چه‌کار؟

کارگرداني که سيمرغ بلورين برده است

من نمي‌دانم دگر اسکار مي‌خواهد چه‌کار؟

شاعري که بيت‌بيتِ شعرهايش آبکي‌ست

جمله «تکرار کن، تکرار» مي‌خواهد چه‌کار؟

شوفري که با «يساري» روز و شب سر کرده است

پشت خاور، سي‌دي «عصّار» مي‌خواهد چه‌کار؟

هشت‌تا گُل خورده اين دروازه‌بان تيره‌بخت

من نمي‌فهمم دگر اخطار مي‌خواهد چه‌کار؟

کار بسيار است و بيکاري کم و فرصت زياد

واقعا کشور وزير کار مي‌خواهد چه‌کار؟!

 


مساله‌ای نیست

مصطفی مشایخی

 

دلشوره چرا؟ هیچ‌کجا مساله‌ای نیست

جز عینک بدبینی ما مساله‌ای نیست

از خانه درآییم هوا آفت جان است

در خانه بمانیم هوا مساله‌ای نیست

بیمار که باشیم، گرفتار دواییم

بیمار نباشیم، دوا مساله‌ای نیست

اصلا چه نیازی به مدیریت بحران!

المنـ[ُ للهَ که بلا مساله‌ای نیست

گیریم که در کوچه ما سیل بیاید

عشق است جت‌اسکی و شنا مساله‌ای نیست

ما زنده به آنیم که آرام نگیریم

پس زلزله هم دغدغه یا مساله‌ای نیست

گفتند که آذوقه و ارزاق گران شد

تا باد هوا هست، غذا مساله‌ای نیست

یک طایفه دلواپس آمار طلاق‌اند

روزی صد و هشتاد و سه‌تا مساله‌ای نیست

با اکس یکی رفته اورانوس و عطارد

راحت شده رفتن به فضا، مساله‌ای نیست

فعلا که همه با نت و گوشی سرِ کاریم

بیکاری ما شکر خدا مساله‌ای نیست

آسوده بخوابید که شهر امن و امان است

تردید چرا؟ جان شما مساله‌ای نیست

 


بعضي‌ها

حمید اسماعیلی

 

نوای همدلی را گرچه سردادند بعضی‌ها

ولی با کج‌روی دنبال ایرادند بعضی‌ها

میانِ کوچه‌های شهر هم نامی از آنان نیست

مُصدّق‌وار گویا رفته از یادند بعضی‌ها

اگر ازمن بپرسی بینِ این‌ها فرق بسیار است

پی«داد»ند بعضی‌ها و «بیداد»ند بعضی‌ها

چنان بالای مجلس باد در غبغب می‌اندازند

که انگار از دماغِ فیل افتادند بعضی‌ها

بنا بر مصلحت، تغییرِ موضع‌هایشان عالی‌ست

و در تشخیصِ سمتِ باد، استادند بعضی‌ها

گروهی از فلاکت در «جهنم‌درّه» می‌خوابند

و از فرطِ خوشی در «جنّت‌آباد»ند بعضی‌ها

«بنی آدم» کجا «اعضای» هم هستند... «سعدی»جان؟!

که ما خون می‌خوریم و این‌چنین شادند بعضی‌ها

گمانم از ژنِ خوب است چون در خشکسالی هم

درونِ باغ و بستان شاخِ شمشادند بعضی‌ها

...

خطا کردند بعضی‌ها و فهمیدند خیلی‌ها

گرفتارند خیلی‌ها و آزادند بعضی‌ها

نمی‌دانم خیالات است یا با چشم خود دیدم

که تاوانِ بدی را خوب پس دادند بعضی‌ها

ارسال دیدگاه شما

ورود به حساب کاربری
ایجاد حساب کاربری
عنوان صفحه‌ها
کارتون
کارتون