سروده اي از موسوي گرمارودي
علي موسوي گرمارودي، شاعر پرآوازه معاصر در ديدار شب شعر رمضانيه، سرودهاي از شعرهاي تازهاش را به حاضران تقديم كرد: شهيد زندهاي جانباز نستوه/ صلابت در تنت پيچيده چون كوه/ گل خورشيد باغ انقلابي/ معماي شكفتن را جوابي/شبي رفتي و بيپا آمدي روز/ به ما هم رسم اين رفتن بياموز/به جانبازي سند از پيش دادي/ به راه دوست دست خويش دادي/ كدر آيينه چشمان شكستي/چو چشم دل گشادي ديده بستي/ فرو پوشيدهاي از اين جهان چشم/ ز دل بگشودهاي بر آسمان چشم/ چراغ سر تو را گر يافت سرپوش/ دل خورشيديات كي گشت خاموش/ گر اقيانوس آرامي به اندام/دلت درياست كي ميگيرد آرام/ اگر ساكن فتادي صخرهآسا/ زبوني را فلج كردي سراپا/نگاهت برج بيتاب رهايي است/ دلت توفان بحر آشنايي ست/ تويي سرچشمه، نتواني نجوشي / تويي خور، كي تواني رخ بپوشي/ تو سرو باغ جاني، سبز رو باش/ زبان دل تويي، در گفتوگو باش/ بگو! بخروش! بشكف! راهبر شو/برآ! بفشان! بروي و با ثمر شو/ پرند سيمگون بر روي شب كش/ درافكن در دل افسرده آتش/ جهان را سوي رادي رهنمون باش/ چراغ افروز راه عشق و خون باش