نبايد مايوس شد
محمد واعظ
دليل اينكه اخيرا بعضي از اقتصاددانان به صورت تلويحي سكوت اختيار كردهاند، ميتواند ناشي از دو عامل باشد. اول اينكه برخي اقتصاددانان در شرايط كنوني حاكم بر اقتصاد ايران، اين احساس را ميكنند كه آموختههاي آنها به خوبي قدرت تحليل و ارزيابي لازم جهت ارائه راهحل يا شناخت مسائل اقتصادي به خصوص ساختار پيچيده به وجود آمده اخير اقتصاد ايران را ندارد.
ازطرفي همين اقتصاددانان به ديگر دستگاههاي تحليلي كه بتوانند مشكلات موجود را ارزيابي كنند و براي آن راهحل ارائه دهند، مجهز نيستند در نتيجه سكوت را به صورت تلويحي انتخاب كردهاند. بنابراين ضعف قدرت تحليلي و شناخت پديدههاي اقتصادي از سوي اقتصاددانان يك دليل است. از طرف ديگر بخشي از مديران اقتصادي و اجرايي اصلا تمايلي ندارند پيرامون مسائل و مشكلات موجود با اقتصاددانان وارد بحثهاي چالشي شوند در نتيجه بيشتر تمايل دارند كه تصميمات اقتصادي را از مجاري اداري مربوطه پيگيري كنند و كمتر كارشناسان اقتصادي را در نظر ميگيرند.
نبود يك دستگاه تحليلي قوي از سوي اقتصاددانان و همچنين عدم تمايل نهاد سياستگذار در بهكارگيري توصيههاي اقتصاددانان، دو عاملي است كه ميتواند سكوت برخي اقتصاددانان را توضيح دهد. البته اين به معناي كنارهگيري اقتصاددانان نبايد باشد.
به عبارت ديگر هيچكدام نبايد موجب نوعي يأس روحي در بين جامعه تحصيلكردگان رشته اقتصاد بشود. يك اقتصاددان حرفهاي كسي است كه ضعف قدرت تحليلي خود را دستمايه ارتقاي توانمنديهاي اطلاعاتي خودش قرار بدهد. از طرف ديگر نبود تعامل گسترده با دستگاههاي اجرايي باز بايد يك اقتصاددان متعهد را برانگيزاند، اينكه چگونه ميتواند ارتباط خود با نهاد سياستگذار را ايجاد كند. اين ارتباطسازي براي ايجاد مجاري تاثيرگذار يك كار حرفهاي است كه اقتصادداني با شناخت اجتماعي امكان اين كار حرفهاي را پيدا خواهد كرد.