• ۱۴۰۳ يکشنبه ۳۰ ارديبهشت
روزنامه در یک نگاه
امکانات
روزنامه در یک نگاه دریافت همه صفحات
تبلیغات
صفحه ویژه

30 شماره آخر

  • شماره 4116 -
  • ۱۳۹۷ شنبه ۲ تير

داشتن اختلال فرار به معناي عدم علاقه به خانواده نيست

ريحانه ظهيري

محمدمعين جعفري يازده ساله و محصل است. او از بدو تولد به اختلالات گوناگوني همچون متابوليك، اتيسم، اختلال فرار و اختلال در سوخت و ساز چربي‌ها كه رژيم غذايي خاص را براي او در پي داشته دچار بوده است. در واقع منظور از اختلال فرار به معناي گريزان بودن از خانه نيست بلكه بچه‌هاي اتيستيكي كه به اين اختلال دچار هستند به دنبال به دست آوردن چيزي هستند كه به آن علاقه دارند و آن را در گذشته نزديك خود در مكاني غير از خانه ديده‌اند كه در آن زمان به هر دليلي از جمله منع والدين و يا... امكان دستيابي به آن وسيله را نداشته‌اند. مادر محمدمعين از چهار ماهگي پسرش متوجه وجود مشكلاتي در او مي‌شود. ايشان در اين رابطه مي‌گويد: «ما در چهارماهگي محمدمعين وقتي او را با كودكان ديگر مقايسه مي‌كرديم متوجه غايب بودن برخي نشانه‌هاي رايج، در پسرمان از جمله ارتباط نگرفتن با من و جيغ كشيدن او شديم. به همين دليل با مراجعه به روانپزشك در شش ماهگي محمدمعين تشخيص اتيسم را گرفتيم و آموزش رسمي كودك من از شش ماهگي شروع شد.»

با پيگيري‌هاي خانواده محمدمعين كارهاي توان‌بخشي روي فرزندشان تاثير مثبتي داشت. اما در سني كه محمدمعين بايد گفتار پيدا مي‌كرد اتفاقي نيفتاد. به گفته مادر، همه كارهاي محمدمعين يا جهشي بود يا با تاخير. مادر محمدمعين در اين باره مي‌گويد: «من هم مثل تمام خانواده‌ها براي كودك سه‌ساله‌ام از كالسكه استفاده مي‌كردم. محمدمعين به دليل هيكل خيلي درشتي كه داشت بي‌شباهت به يك پسر بچه سه ساله بود. همين باعث مي‌شد تا مردم به من زخم زبان بزنند و نحوه تربيتي‌ من را زير سوال ببرند.يك روز كه ما خارج از منزل بوديم محمدمعين براي بيرون آمدن از كالسكه‌اش تقلا مي‌كرد. وقتي از كالسكه پايين آمد شروع كرد به دويدن. من فكر مي‌كردم محمدمعين راه افتاد اما متاسفانه او راه نيفتاده بود بلكه مثل تمام كارهاي ديگرش كه با تاخير يا جهشي اتفاق مي‌افتد راه رفتنش هم به همين منوال بود. در واقع او هرگز مراحل راه رفتن را تجربه نكرد.» با آغاز دويدن‌هاي محمدمعين و عدم گفتارش به خانواده او توصيه شد كه براي فرزندشان از طرحي به نام «PRT» كه يك مداخله درماني رفتاري مبتني بر «ABA» است استفاده كنند. اين بدان معنا است كه در كمتر از زمان پيش‌بيني شده، كودكاني كه تا مدت‌ها بي‌كلام بوده يا كلمات كاربردي و معني‌دار نمي‌گفتند در دوره «PRT» به كلام آمده و از كلمات، به شكل كاربردي استفاده كردند. به عنوان مثال زماني كه محمدمعين براي دستيابي به شيء مورد علاقه‌اش تصميم به دويدن مي‌گرفته مادر از او مي‌پرسيده است: «چه مي‌خواهي؟ كجا مي‌خواهي بروي؟» در واقع با مطرح كردن اين پرسش‌ها او را ترغيب به صحبت مي‌كردند تا گفتارش را به دست بياورد. منظور از ABA تجزيه و تحليل رفتار تمركز بر اصولي است كه نشان مي‌دهد يادگيري به چه صورت انجام مي‌شود. تقويت نكات مثبت فرد يكي از اين اصول است. هنگاهي كه رفتار مثبت با نوعي پاداش دنبال مي‌شود، رفتار بيشتر تكرار مي‌شود. به دليل امكانات محدود بهزيستي تنها ۴-۵ مركز بهزيستي و وابسته به بهزيستي در تهران وجود دارد كه با توجه به بررسي‌هاي انجام شده بيشتر حالت نگهداري از افراد اتيستيك را دارند و آموزشي كه داده مي‌شود بيشتر بر اساس (Applied behavier Analysis ) ABA)
است. مادر محمدمعين درباره حضور بعضي از متخصصين و تاثيراتي كه بر زندگي آنان گذاشته‌اند، مي‌گويد: «ما از كار درمان‌ها و مشاورين زيادي استفاده كرديم. اتفاقا خيلي‌ها ادعا كردند، مي‌توانند مساله ما را حل كنند. پول‌هاي زيادي از ما گرفتند. ظاهرا ما را با چاه نفت اشتباه گرفته و به جاي اينكه به ما كمك كنند تا مشكل‌مان حل شود بيشتر طالب هزينه‌هاي سنگين بودند.» با بزرگ‌تر شدن محمدمعين فرارها شكل متفاوت و بيشتري به خود گرفت. به گفته خانواده به دفعات كلانتري آنان را مورد بازخواست قرار داده است كه چرا بيشتر مواظب كودك خود نبوده‌اند. مادر محمد معين در اين باره مي‌گويد: «محمدمعين در پيدا كردن فلز يا كليد نبوغ خاصي دارد. ما هر دفعه كليد را جاي متفاوتي مخفي مي‌كنيم و او هر دفعه با پيدا كردن آن موفق به فرار مي‌شود. من واقعا به عنوان مادر يك كودك اتيستيك از مسوولان درخواست دارم كه به نهادهاي كمك‌رساني ضروري همچون نيروي انتظامي آموزش‌هاي لازم در رابطه با نحوه برخورد مامورين با افراد استثنايي و خانواده‌هايشان داده شود. البته نمي‌شود منكر اين جريان شد كه با ضعف‌هاي موجود، كلانتري‌ها در پيدا كردن محمدمعين نقش بسزايي دارند.» درباره همكاري مردم در سطح شهر براي پيدا كردن محمدمعين مي‌پرسم كه مادر با ابراز تاسف اشاره به سوءاستفاده‌هايي از جانب برخي افراد سودجو دارد: «بارها شده وقتي در سطح شهر هراسان دنبال بچه‌ام بودم نزديك بود كه دزديده شوم يا زمانيكه شماره تلفن خانه را به گردن پسرم انداختم تا اگر كسي او را يافت با من تماس بگيرد افرادي براي اخاذي با من تماس مي‌گرفتند تا با پرداخت پول او را تحويل من بدهند، اين درحالي بود كه من ساعت‌ها از پسرم خبر نداشتم و جست‌وجوها براي پيدا كردنش بي‌جواب مانده بود.»

ارسال دیدگاه شما

ورود به حساب کاربری
ایجاد حساب کاربری
عنوان صفحه‌ها
کارتون
کارتون