رفتن صارمي از ارسباران راجدي بگيريم
در نبود مديريت كارآمد
علي مغازهاي
اهل موسيقي، همگي شهرام صارمي را با راستي و پايمردي و عشق و ايثار و جوانمردي ميشناسند. در تمام اين سالهاي تلخ كسي را نديدهايم كه در ميان تمام تلاطمهاي زمانه جز به نيكي و خير از او ياد كند. از ميان تمام كساني كه گذرشان به فرهنگسراي ارسباران خورده باشد، كسي را نميشناسيم كه از عشق و لطف او بهرهاي نبرده و در دل، نشاني از مهر و نيكي صارمي به يادگار نداشته باشد. ديروز دست به قلم شده بودم تا يادداشتي در شان شخصيت نازنين هنري او بنويسم اما در همان زمان پيرامون رفتن و ماندن صارمي در ارسباران بحثهايي در جريان بود كه توان تحليل از من ميربود و بر صبوري تاكيد داشت. تا الان كه دقايقي از سه نيمه شب روز يكشنبه سوم تيرماه گذشته، با خواندن يادداشتي از او در كانال جمعي از هنرمندان و دوستان همهچيز را دريافتم. دردهايي را كه در نوشته صارمي به طور سربسته مطرح شده بود، تا حدودي احساس كردم و فضاي پيرامون آنها را فهميدم. آن دردها نه درد شخص صارمي، كه درد جامعه موسيقي كشور است و مانند كوه يخي است شناور در آب كه ما و هر كسي كه در كنار ايستادهايم، فقط قله آن را ميبينيم.
وقتي مردي كه حدود دو دهه، تمامي ناملايمات را با صبوري و بردباري تحمل كرد و تمام خستگيها و آزردگيها را به جان خريد و دم برنياورد، اينگونه اعلانِ ناراحتي ميكند، سادهلوحي است اگر باور كنيم، موضوع سادهاي در ميان بوده است كه ميشود با ميانجيگري ناراحتي او را برطرف كرد. امشب دانستم، وقتي شهرام صارمي دلير بريده (صارم در لغتنامهها به معاني برنده، شجاع و مرد دلير آمده است)، يعني شرايط خيلي بدتر از آن است كه فكر ميكرديم.
امشب براي موسيقي ايران شب تلخي است كه شايد خيلي مانده تا بتوانيم بر عمق تلخي آن پي ببريم.
بايد به تصميم شهرام صارمي احترام بگذاريم و بر اميدهاي از دست رفته او كه وجودش همواره نقطه ثقلِ اميدواري هنرمندان جوان و استادان موسيقي بوده است، بيشتر بينديشيم. ادامه در صفحه 15