شعيبي سينما را ميشناسد
كيوان كثيريان
بهروز شعيبي از جمله دستيار كارگرداناني است كه سالهاي سال در اين حرفه كار كرده و با فيلمهايي كه ساخته، ثابت كرده سينما را خوب ميشناسد. در سالهاي اخير دستيار كارگرداناني كه وارد فيلمسازي شدند خوب كار كردهاند و پلههاي فيلمسازي را به خوبي بالا آمدند. شعيبي هم با ساختههايش ثابت كرده كه كارگردان خوبي است.
استعداد او را به عينه ميتوانيم در فيلم دهليز ببينيم. دهليز جايزه بهترين فيلم اول از جشنواره فيلم فجر را كسب ميكند و رضا عطاران هم در اين فيلم نقش متفاوتي بر عهده دارد و فيلم هم يك ملودرام خوش ساخت با موضوع جذاب و دراماتيك است. شعيبي در فيلم دوم خود «سيانور» مهارت خود را بيشتر نشان داد. قصه فيلم متعلق به چند دهه اخير است و چه به لحاظ ظاهر كار و چه به لحاظ فيلمنامه نياز به تعمق و دقت بيشتري روي جزييات بوده كه فيلم سيانور از اين حيث قابل قبول از آب درآمد. جداي از حرف و حديثهاي محتوايي و انطباق تاريخي كه حول آن وجود داشت اما به لحاظ سينمايي فيلم خوبي بود و اين نويد را داد كه كارگردان خوبي ظهوركرده. فيلم سوم اين كارگردان باز هم در حوزه ملودرام است و گرچه موقعيتش تكراري است اما با خوانش تازهاي روبهروييم .
شعيبي در هر سه فيلم قصه را خوب روايت ميكند اما در داركوب فيلمنامه كمي لكنت دارد. بازيها خوب است، فضا درست ترسيم شده و اين نشان ميدهد پشت كار، كارگردان كار بلدي است كه سينما را ميشناسد. اما داركوب در كارنامه بهروز شعيبي شيب رو به بالا را كمي كند ميكند چراكه قصه در بخشهايي انرژياش را از دست ميدهد. به همين جهت داركوب انتظار بالاي مرا از بهروز شعيبي برآورده نميكند. او از نسل تازه فيلمسازان ما است كه فيلمهايش قابل تامل است اما هنوز فرصت دارد تا جاي خود را در سينما پيدا كند، بايد به تجربههايش اضافه كند. كارنامه او تجربههاي متنوعي لازم دارد و بايد بيشتر فيلم بسازد تا جاي خود را پيدا كند. در سريال گلشيفته به لحاظ كارگرداني پختهتر شده است اما ما با فيلمنامه لاغري مواجه هستيم. گلشيفته لحظات بامزهاي دارد اما هرچه داستان رو به جلو ميرود انرژياش كم ميشود. بهروز شعيبي از جمله فيلمسازاني است كه من فيلمهايش را تعقيب ميكنم و اميدوارم لحظات و موقعيتهاي بزرگتري در سينما برايش پيش بيايد.