تيكي تاكا در جامهاي جهاني اخير
گوارديولاي قهرمانپرور
مهرا سپينود
حضور تيم ملي انگليس در مرحله نيمهنهايي جام 2018، يعني موفقيت فوتبال ملي انگلستان. انگليسيها تا پيش از اين فقط دو بار به نيمهنهايي جام جهاني رسيده بودند: 1966 و 1990. بار اول قهرمان شدند و بار دوم عنوان چهارمي نصيبشان شد. اينكه آنگلوساكسونها در جامهاي 1998، 2002، 2006 و 2010 نتوانستند به موفقيت كنوني دست يابند، كافي است براي اينكه گرت ساوتگيت و شاگردانش را، حتي اگر به فينال نرسند، تا همين جاي جام 2018 نيز پيروز و كامياب بدانيم. از سال 1998 تا سال 2010 تيم ملي انگليس به مراتب بازيكنان بهتري نسبت به جام جهاني كنوني داشت. از آلن شيرر بزرگ گرفته تا ديويد بكام نابغه و جرارد و لمپارد كوشا و وظيفهشناس و ديويد سيمن مقتدر. اما انگليس در دوران حضور اين ستارهها هيچوقت به جمع چهار تيم نهايي جام جهاني نرسيد. حضور فعلي انگلستان در نيمهنهايي جام 2018، چنان كه رسانهها و كارشناسان گوناگون در روزهاي اخير گفتهاند، تا حد زيادي محصول حضور گوارديولا در ليگ برتر جزيره است. گوارديولا در دو سال گذشته سرمربي منچسترسيتي بوده و همين دو ماه پيش منچسترسيتي را قهرمان ليگ برتر كرد. شيوه بازي مطلوب گوارديولا مثل خون در عروق تاكتيكي منچسترسيتي جاري شد و در دومين سال حضور وي در منسيتي قهرماني مقتدرانه اين تيم در ليگ برتر انگلستان را رقم زد. شايد نه آنقدر كه برخي از كارشناسان تاكيد دارند، ولي به هر حال بازي توام با مالكيت بالاي توپ، كه تاكتيك هميشگي تيمهاي گوارديولا است، در بازي تيم ملي انگليس در اين جام موثر بوده است. در جام جهاني 2014 نيز تاثير سبك بازي مطلوب گوارديولا در شيوه بازي تيم ملي آلمان كاملا مشهود بود. گوارديولا در تابستان 2008 سرمربي بارسلونا شد و تيكي تاكاي او در موفقيت اسپانيا در جام جهاني 2010 نيز نقش چشمگيري داشت. اگرچه عوامل مهم ديگري هم در قهرماني اسپانيا و آلمان در جامهاي 2010 و 2014 موثر بودند ولي سهم تيكي تاكا و بازي مبتني بر مالكيت بالاي توپ و پاسهاي متعدد بين بازيكنان تيم را نميتوان در قهرماني اسپانيا و آلمان در جامهاي جهاني اخير انكار كرد. پس پربيراه نيست اگر بگوييم گوارديولا يا فوتبال گوارديولايي تا به حال در تعيين قهرمان جام جهاني در دو دوره اخير اين تورنمنت مهم نقش قابل توجهي داشته است. با اين حال اين نكته را بايد افزود كه در چند سال اخير آنتيتز تز گوارديولا هم به دنياي فوتبال آمده است و اگر تيمي بر اين شيوه بازي اصرار بورزد، بعيد است كه بتواند دو دوره پشت سر هم به موفقيت چشمگيري برسد. توفيقات اسپانيا در فاصله 2008 تا 2012 تا حد زيادي هم محصول ستارههاي متعدد اسپانيا در آن چهار سال بود. كاسياس و ژاوي و اينيستا و... در آن دوره در اوج قدرت و طراوت خودشان بودند. علاوه بر اين، دنياي فوتبال به تدريج از زمان حضور مورينيو در رئال مادريد (يعني از تابستان 2010) موفق شد فكري به حال تيكي تاكا بكند؛ روندي كه با حضور سيمونه در اتلتيكو مادريد (از 2011 به بعد) شدت گرفت و بالاخره، در كنار افت تدريجي بازيكنان تيم ملي اسپانيا، در سال 2014 جواب داد. اما اگر رقباي اسپانيا در جام جهاني قبلي موفق شدند بازي مالكانه ماتادورها را خنثي كنند، هيچ تيمي نتوانست سد راه آلمان شود. ولي آلمان يواخيم لو نيز، شايد به دليل پايين بودن كيفيت بازيكنانش نسبت به اسپانياي آراگونس و دلبوسكه، زودتر از تيم ملي اسپانيا دستش براي حريفان رو شد. هم از اين رو در يورو 2016 نتوانست قهرماني را از آن خودش كند و در جام جهاني كنوني هم كه بدترين نتيجه تاريخ فوتبال آلمان در جام جهاني نصيبش شد. پس شايد بايد گفت كه تيمهاي گوناگون يك دوره ماه عسل با فوتبال گوارديولايي دارند ولي با اين شيوه نميتوانند مدت مديدي طعم خوشبختي را بچشند. به هر حال انگلستان در اين جام با فوتبال نسبتا گوارديولايي موفق بوده. اگر آنها قهرمان شوند يا حتي به فينال هم برسند، كاري كردهاند كارستان. در اين صورت، اگر انگليسيها در يورو 2020 هم به اين سبك بازي كنند، معلوم خواهد شد كه آيا آنها به سرنوشت آلمان يواخيم لو دچار ميشوند و صرفا ماه عسلي كوتاهمدت را با فوتبال گوارديولايي سپري كردهاند يا اينكه ميتوانند مثل اسپانياي دلبوسكه مدت قابل توجهي را با اين سبك از بازي با موفقيت سر كنند. البته ملاك موفقيت انگليس در يورو 2020 هم رسيدن به نيمهنهايي است نه لزوما قهرماني؛ چراكه انگليسيها آخرين بار در سال 1996 در زمين خودشان موفق شدند به نيمهنهايي يورو برسند. در هر صورت فارغ از مدت موفقيت تيمهاي ملي كشورهاي گوناگون با تكيه بر فوتبال گوارديولايي، انصاف حكم ميكند كه بگوييم نگرش گوارديولا به فوتبال تاكنون دو قهرمان جام جهاني را تحويل جهان فوتبال داده است و چه بسا انگليس گرت ساوتگيت سومين فرزند كامياب فلسفه فوتبال پپ گوارديولا باشد.