بحران جدي در تئاتر
بابك اح مدي
بحث تئاتر خصوصي در دولتهاي نهم و دهم از سوي بعضي مسوولان با پيشگامي جمعي از فعالان تئاتري پيش كشيده شد. دليل كاملا روشن بود؛ ذخاير ارزي در نتيجه تحريمهاي كمرشكن كاهش يافت و دولت ناچار از اينكه برخلاف ميل باطني برطبل خودگرداني اقتصادي گروههاي نمايشي بكوبد. برنامهاي كه در دولتهاي بعد نيز ادامه پيدا كرد اما حالا رفته رفته آثارش نمايان شده است. از اين منظر اجراي نمايش «عاشقانههاي ناآرام» در تالار وحدت كه به كارگرداني يك چهره ناشناخته و فقط به صرف دعوت از حضور چهرههاي سينمايي و پرداخت مبالغ هنگفت ميسر شد فرازي جدي به نظر ميرسيد. نشانه و نمادي از موريانهاي كه آرام آرام پيكر تئاتر را ميتراشد و پس از حاكم كردن سرمايه، پيكري فربه و انديشهاي نحيف بر جاي ميگذارد.
اجراي «عاشقانههاي ناآرام» در تالار وحدت بيشباهت به رونمايي از خودرو در اين مجموعه نبود. طبق اظهارات مديرعامل بنياد جز حضور بازيگران چهره و پرداخت اجارهبها هيچ ملاك ديگري وجود نداشت. آنهم از جانب يك سالن معتبر كه نتيجه عملكردش در مواردي بر سالنها و مجموعههاي كوچكتر تاثير مستقيم دارد. گويي مديران هم از گسترش دستورالعمل مورد نظر ابايي نداشتند و اتفاقا در كلامشان جز اين به چشم نميخورد. حالا با تئاتري مواجه شدهايم كه در ماه بيش از 100 خروجي! روي صحنه دارد. امروز به دليل فشار مالي و اجراي سه يا چهار نمايش در سالنها مبحث طراحي صحنه و دكور با بحران جدي مواجه است. از تمرينهاي جدي و بلندمدت خبري نيست، بازيگران سينما و تلويزيون جاي بازيگران جدي تئاتر نشستهاند، نمايشنامهنويسي به انزوا رفته و شبهبازتوليدهاي بيارزش جاي بازخواني متناسب با شرايط اجتماعي را گرفتهاند. عدهاي معتقدند كه با توجه به وضعيت فعلي نميتوان مدعي شد تئاتر امروز در جامعه و گرفتاريهايش ريشه دارد. بله، درست كه تئاتر امروز ما بازتابدهنده رنج نيست اما سرريز سكهها و دلارهاي مفقودي به اينجا هم رسيده است.