نگاهي به نمايشنامه «پس از باران»
گفتوگو در طبقه 49
ساره بهروزي
«چي؟ اومديم اينجا كه سيگار بكشيم به علاوه من سيگار نميكشم. ايشون هم همين طور، فقط تويي كه هنجارها را زير پا ميذاري. من صدام در نمياد، واسه اينكه باهم دوستيم. تو اين رو خوب ميدوني، نيومديم اين بالا خوشگذروني كنيم كه...»اين بخش كوتاه اما جالب از كتاب نمايشنامه «پس از باران» نوشته سرژي ِبلبِل، نويسنده معروف اسپانيايي است. نمايشنامه پس از باران در 12 صحنه برخاسته از سطح جامعه با نگاهي ويژه محسوب ميشود. نمايشنامه كمدي، به هنجارشكني در يك جامعه كوچك مانند موسسهاي معتبر كه شامل چند شركت است، نگاهي دقيق مياندازد. افرادي كه بدون آسانسور تا طبقه 49 ميروند كه مخفيانه سيگار بكشند و با هم گفتوگو كنند. كارمندان را ميتوان در دو بخش طبقهبندي كرد. منشيهاي خانم كه چهار نفر هستند به علاوه پيك شركت كه يك نفر و مرد است در يك گروه. مدير و مهندس شركت سه نفري در گروهي ديگر. هر دو گروه مجبور به مخفيكاري و كتمان سيگار كشيدن هستند. جالب است كه هم مديران، هم منشيها، طاقت قانون حاكم بر موسسه را ندارند. در شركت اين افراد سيگار كشيدن يعني اخراج. اما هيچيك نميتوانند تابع مقررات شركت باشند. مخفيكاري و انكار سيگار كشيدن از هردو گروه ديده ميشود كه ناشي از ترس و اخراج است. به نظرم اين نمايشنامه رويكردي بزرگتر و وسيعتري از جامعه اسپانيا دارد. ميتواند با هر جامعه ديگري هم مطابقت داده شود. هنجار جامعهاي كه در محيطي كوچكتر ناهنجار شناخته ميشود اينطور اغراق آميز جلوه ميكند تا در ذهن مخاطبين ثبت شود. اين محفل مخفي كارمندان سبب ميشود ما كمي درباره شخصيتها و زندگي و افكارشان بدانيم. اين دانستن اگرچه در همان نگاههاي اوليه به عوام باقي ميماند ولي نشان از نارضايتي هر شخصيت تا حدودي آشكار ميشود. ديگر اينكه اسامي و نام اشخاص در ميان نيست. همه شخصيتها تنها با نقش شغلي ناميده ميشوند. مانند منشي موخرمايي، پيك، مهندس كامپيوتر و... در واقع نويسنده ارتباط نقشها و نوع نگرش اين افراد به شغلي كه دارند را مورد بررسي قرار داده است. «مديراداري: از كارتون راضي هستين؟ منشي: نه./ مدير اداري: خب پس چي؟خانم مدير: گوشكنيد، گوشكنيد. ما، ما يه چيز جديد ميخوايم كه مال خودمون باشه، يه چيز كوچيك و آزاد و مستقل و خلاقانه؛ اينجا همهچيز پرطمطراق و خشك و كسلكننده و يكنواخته. ما دلمون ماجراجويي ميخواد، ريسك شور و هيجان شما اينطور فكر نميكنيد؟... » (صفحه 83) همچنين نمايشنامه نشان ميدهد كه محدوديت بيش از حد و خارج از توان كارمندان موسسه نه تنها منجر به مخفيكاري و هنجارشكني است بلكه شروعي براي يك رقابت با شركت هم هست. خانم مدير كه در پي تدارك يك شركت كوچك و آزاد است ميخواهد افراد شركتش را از بين همكاران ناراضي انتخاب كند. در جامعهشناسي، روابط افراد با يكديگر هميشه شبكهاي از نقشها را ميسازد. به نظر ميرسد افراد هنگامي به فشار نقش دچار ميشوند كه در انجام كار شغلي داراي مشكل هستند. اين مشكلات به دليل وظايف متناقض يا انتظارات ناممكن به وجود ميآيد. در اين كتاب سيگار در محيط كار نقش يك ناقض قانون را دارد. اما افراد ناقض اين قانون با دورهمي در مكاني دور از چشم ديگران ما را براي ورود به روابط كارمندان بين يكديگر آشنا ميسازند. اما يك اتفاق خانم مدير را شوكه ميكند. يكي از منشيهاي شركت، در ميان ناباوري خانم مدير، معاون مديركل موسسه ميشود. «خانم مدير... تو اين شهر لعنتي تو اين كشور تو اين دنياي لعنتي يه منشي درب وداغون يه روزه ميتونه معاون مديركل يكي از كارآمدترين موسسههاي مالي شهر، منطقه، كشور، قاره، جهان بشه؟» شايد بتوان گفت بعضي از نقشها در مشاغل تابع تعبير و تفسير نيست، در هر گوشه دنيا امكان ظهور يكباره و شوكهكننده دارد. بدون اينكه دليل يا توضيحي براي نقش قبلي و جديد شغلي باشد، به وجود ميآيد. درست مانند اين صحنه در نمايشنامه. نمايشنامه كمدي پس از باران كه در هواي ابري آغاز ميشود و با باريدن باران پايان ميپذيرد، در سال ۱۹۹۹ برنده جايزه مولير يعني معتبرترين جايزه ملي تئاتر فرانسه شده است. بِلبِل علاوه بر نويسندگي مترجم و كارگردان تئاتر نيز هست و در انجمن تئاتر بارسلونا تدريس ميكند. از مهمترين آثار اين نويسنده ميتوان به السا اشنايدر، تخت خواب عروسي، نوازش و مردن اشاره كرد. پس از باران، نخستين ترجمه فارسي از نمايشنامهنويس معاصر اسپانيايي است.