بالاخره آقاي دكتر سيف، كنار رفتند و رياست كل بانك مركزي را به آقاي دكتر همتي سپردند. نگارنده ضمن احترام به ايشان، خوشبختانه هيچ ارتباطي با هر دو عزيز ندارد، اما اين جابهجايي را فرصت بسيار مغتنمي براي پرداختن به مهمترين مساله جامعه ميدانم. مسالهاي كه به لاينحل شدن مشكلات اصلي منجر شده است و آن را «مساله عدم تمركز جامعه» مينامم.
1- روشن است كه در جامعه مان مشكلات بسياري داريم و احساس ميكنيم؛ منتها آنچه مهم است اينكه بايد در شناخت علل و علتالعلل مشكلات، بتوانيم يك سلسله مراتب از ريشهها و شاخهها داشته باشيم يعني بفهميم كدام عامل اصلي است و كدام فرعي و چه تغييري كليدي است و چه تغييري كليدي نيست وگرنه با همين وضعي كه در شبكههاي اجتماعي هست مواجه ميشويم هر كس دست روي علتي و راهحلي ميگذارد و جنگلي از علتشناسيهاي خطا و فرعي و راهحلهاي بيحاصل نتيجه ميشود و معمولا افراد مشغول شاخههاي فرعي و تغييرات بيفايده ميشوند و ريشه و علت اصلي را فراموش ميكنند.
2- بر اين اساس بايد علت و ريشه اصلي مشكلات را بشناسيم، ريشههايي كه اگر درست شوند، دستاورد (Gain) و بهبود و پيشرفتي كه براي كشور ايجاد ميكنند، بسيار زياد و قابل توجه است و از اتلاف وقت و تمركز روي موضوعات و تغييراتي كه دستاوردي ندارد يا دستاورد جزيي خواهد داشت، بپرهيزيم.
3- در اواخر دي سال گذشته كه با گمانه زني در مورد تحريم مجدد ايران، بازار ارز تازه ملتهب شده بود (6 ماه پيش- دلار حدود 4000 تومان بود) از سرويس اقتصادي روزنامه اعتماد به نگارنده زنگ زدند كه چه كاري از بانك مركزي ساخته است؟
خلاصه مضمون پاسخ نگارنده كه در شماره 2 بهمن كمابيش چاپ شده و قابل ملاحظه است، اين بود:
الف- عملا كاري ساخته نيست، واقعيت افق ريسك ارزي، اثرش را روي نرخ خواهد گذاشت، اما اگر بانك مركزي كاري نكند بعدا متهم ميشود كه در لحظه مقتضي، اقدام مناسبي نداشته است و دست روي دست گذاشته است و اگر دست به هر كاري- مثلا تلاش براي كنترل نرخ ارز با عرضه بيشتر- بزند بعدا متهم ميشود كه اقداماتش بيفايده بوده است و ذخاير ارز و طلا را هدر داده است.
ب- آقاي سيف رييس كل بانك مركزي حقوق ميگيرد تا نقش مقصر را بازي كند.
ج- مديريت بانك مركزي دير يا زود در اين سناريو تبديل به سپر بلا و قرباني براي تسلي افكار عمومي خواهد شد.
4- اگر كسي ضعف بانك مركزي را عامل اصلي افت ريال و تورم بالا ميداند، اكنون بايد متوجه باشد كه مديران بانك مركزي ايران در 6 ماه گذشته، همانهايي بودند كه طي 4.5 سال (54 ماه) قبل آن توانسته بودند نرخ برابري ريال را با ارزهاي معتبر، نسبتا با ثبات نگه داشته و تورم را به سمت تك رقمي پيش ببرند. نه فقط در ايران بلكه اگر بانك مركزي فيالمثل ژاپن با تحريم اقتصادي در صادرات اصلياش (كالاهاي مصرفي) و واردات كليدياش مثل نفت و همچنين تحريم مبادلات مالي و بانكي مواجه شود، بلاترديد با توجه به درهمتنيدگي اقتصاد ژاپن با اقتصاد جهاني، شدت بيارزش شدن ين به مراتب شديدتر از تضعيف ريال خواهد بود. امروز نقطه قوت ژاپن، توان صادراتي بالا و كالاي با كيفيت است و فرداي تحريم همين نقاط قوت و مزيتها، به مهمترين ضعف بدل خواهد شد. همچنان كه روابط بينالمللي، عامل رشد و پيشرفت است، در شرايط تحريمي، همان باعث پسرفت خواهد شد.
5- دانش اقتصاد به ما ميآموزد كه يك اقتصاد سالم و يك بانك مركزي قوي و يك تيم اقتصادي موفق، فقط و فقط در بستر «روابط سالم و استوار و وسيع و عزتمند بينالمللي» ممكن است غير از دلايل نظري، حتي يك شاهد تجربي از موفقيت اقتصادي كشوري در غياب روابط استوار بينالمللي وجود ندارد.
6- نتيجه اينكه انتقاد از به اصطلاح تيم اقتصادي، باعث تاخير در توجه به علت اصلي و درمان اصلي خواهد شد. بلاترديد جانشينان آقاي دكتر سيف هم متاسفانه در بستر موجود و در صورت تشديد شرايط تحريمي، موفق نميشوند اما انتقاد از ايشان به هر حال، بيفايده و حتي غير شرعي و غير اخلاقي است چون علت اصلي مشكلات و راهحل اصلي نيازمند تمركز كامل: «روابط بينالمللي قوي» را مغفول نگه ميدارد و طبعا درمان علت اصلي با مشغول شدن به فرعيات به تعويق ميافتد. روشن است كه ابدا مراد از توجه به علت اصلي و راهحل اصلي، تسليم شدن ساده در مقابل اين يا آن مقام كذايي خارجي نيست. بلكه به معناي نرفتن به دنبال راهحلهاي سرابي و استراتژيهاي بازنده و بيحاصل است و همزمان توجه و تمركز به راه اصلي و البته تمهيدات عزت مندانه، حساب شده، دقيق و فني و مانورها و ابتكارات لازم در جهت شكستن ائتلاف ناهمگون مقابل و...، اما همگي معطوف به موفقيت در چارچوب استراتژي «روابط بينالمللي قوي» است.
7- اگر كسي آنچه ما علت اصلي و راهحل اصلي ناميديم را علت و راهحل اصلي نداند، جاي گفتوگوي دقيق و فني به جاي خود باقي است، اما كسي ترديدي ندارد كه بايد جامعه را از شر مشغول شدن به جنگل علتشناسيهاي خطا و فرعي و راهحلهاي بيحاصل و پراكنده نجات دهيم. انسان وقتي به صحنه مينگرد، احساس ميكند كه گويي خود نخبگان و مسوولان چه در مجموعه نظام و چه نخبگان در رسانهها و دانشگاهها و برگزيدگان هنري و اجتماعي، گويي اجتماع كردهاند و عمدا ميخواهند خود را و ديگران را فريب دهند و لذا به جاي تمركز بر علت اصلي و ريشهاي يعني «ظهور مجدد تحريمها»، و جستوجوي راهحلي واقعي و فني و طبعا پيچيده براي حذف اين علتالعلل، به شاخهها و فرعياتي ساده و بيحاصل يا سرابهايي تبليغاتي مشغولند. البته قابل فهم است كه هر قسمت از مجموعه نظام ديواني، و نخبگان اجتماعي متاسفانه ميخواهند مسووليت را بر گردن رقبا بيندازند. برخي عوام فريبها شايد گمان ميكنند جامعه خشمگين است و دنبال هر سيبلي براي خالي كردن خشم خود ميگردد، كاري كه ما بايد بكنيم علم كردن يك سيبل براي مردم است. اما آيا اين سبك رفتار به لحاظ اخلاقي و شرعي، شايسته مسوولان در نظام و نخبگان اجتماعي و بايسته رفتار با مردم به عنوان صاحبان كشور و نعمت است؟ و صرف نظر از آن، آيا اين روش، مشكلات را لاينحل نميگذارد كه خود ما و فرزندان مان بار آن را همين امروز و فرداها به دوش خواهيم كشيد؟
شناخت ريشه و علت اصلي يا اصليترين ريشههاي نهايي مشكلات اقتصادي و تمركز روي آن به جاي فرعيات فراوان، راه حقيقي شكوفايي جامعه است به لطف الهي.