سخن گفتن با مديران به شيوه دوره استبداد شاهي
نيوشا طبيبي
حسرت خوردن بر دموكراسيهاي اسكانديناوي به دليل رفتار مردمي و بدون تشريفات و عادي مديران و مسوولان دولتي آنها اين ايام بين ما ايرانيان سخت رايج است. شايد يكي از پايههاي انقلاب بر آرزوي مردمي بودن حاكمان استوار بود. ايرانيان خسته از قرنها استبداد شاهي و تفاخر خاندانهاي سلطنتي و اشراف و درباريان بر مردم عادي، حكومتي را آرزو داشتند كه مديران آن همچون دستگاه حكومتي حضرت علي بن ابي طالب عليه السلام، مثل مردم عادي زندگي كنند. اين امر تا حدودي در دهه اول پس از انقلاب حاصل شد.
مقام اداري دولتي كه از بيت المال و بودجه ملي دستمزد دريافت ميكند، خانه و خودروي سازماني در اختيار دارد تا به مردم «خدمت» كند، «موظف» و «مكلف» است كه پاسخگوي مردم باشد، بداند كه نصب او در مقامي اداري به معناي فضيلت او بر ديگر مردمان نيست. رفتار متكبرانه اين مديران با مردم اصلا پذيرفته نيست و با اصول ديني و مباني دموكراسي واقعي فرسنگها فاصله دارد.
برخي از مديران دولتي، چنان خود را آراسته به فضائل مختلف ميدانند كه براي خود شأن ارشادي قائل هستند و در هر فرصتي به مردم اصول اخلاقي درس ميدهند! حتي گاه معمول است كه امامت را در نمازهاي جماعت اداره بر عهده ميگيرند و كارمندان پشت سر مدير نماز ميخوانند و به او اقتدا ميكنند چرا كه او مدير است و لابد فاضلتر و پاكتر و عادلتر از مامومين است.
دبير كارگروه توانيابان شوراي شهر تهران در جلسهاي در حضور توانيابان محترم به جاي ارايه طرح و برنامه و شنيدن مشكلات عديده معلولان در شهر تهران، به سخنراني ارشادي - اعتقادي ميپردازد و به معلولان نويد ميدهد كه به دليل معلوليت حساب و كتابي آسان در آخرت دارند. آيا ايراد اين سخنراني وظيفه ايشان است؟ ايشان چه قدر و مرتبهاي براي خود قائل هستند كه در اموري چنين مداخله ميكنند؟ آيا مديران دولتي قصد دارند به حوزه تخصصي روحانيت هم وارد شوند؟ چطور است حوزههاي علميه و مراكز تخصصي ديني تعطيل شوند و كار يكسره به اين نخبگان بيبديل كه لابد فره ايزدي بر سر و ژن مرغوب دارند، سپرده شود تا همان طور كه با مديريت درخشان خود همهچيز را بسامان كردهاند، آخرت مردم را هم آباد كنند؟
شايد مسووليت خودبزرگ بيني مديران تنها بر عهده آنها نباشد. ما عادت كردهايم كه با ادبيات مانده از دوران استبداد شاهي با آنان سخن بگوييم. هنوز از «مقام منيع وزارت» استدعا ميكنيم تا به امري رسيدگي كنند! گويي ايشان بايد در آرامش و خوشي روزگار بگذرانند و اگر شخصي از مردم «عادي» جرات كرد و آرامش و آسايش او را به تظلمي و درخواستي بر هم زد بايد با هزار كلام لطيف و ترحمبرانگيز نظر مقام منيع را جلب كند!
ما نبايد با مديران منصوب و منتخب خويش كه از محل ماليات و ثروتهاي ملي دستمزد دريافت ميكنند به زباني تملق آميز سخن بگوييم. مردم به تعبير بنيانگذار جمهوري اسلامي و مقام معظم رهبري، ولي نعمت مديران هستند. بر ماست كه با ادبياتي محترمانه اما منتقدانه و ريزبين از آنها بخواهيم «فقط» به مسووليتهاي محوله خويش بپردازند، پاكدست و پاكچشم باشند و ارشاد و نصيحت مردمان را به ناصحين واگذارند و اگر نصيحتي بلد هستند در زندگي خود به كار ببندند تا به سراشيبي آلودگي نيفتند. بايد به آنها يادآوري كنيم كه سمت اداري آنها به دور از تقدس است و اگر آن سمت و ميز ارزشي دارد به ميزان خدمتِ صاحب سمت به مردم و كشور بسته است.
عمل به وظايف شهروندي و در مقابل آن مطالبه دقيق حقوق مصرح در قوانين و تغيير در شيوه گفتوگو با مديران سبب خواهد شد تا دولت و مديران اجرايي و اجزاي آنها و تمام كساني كه از بيتالمال حقوق ميگيرند تا خدمت كنند از ياد نبرند كه گماشتگان ملت و در پيشگاه خدا و مردم مسوول هستند.