گروه سياسي
واكنش اصولگرايان و اصلاحطلبان در مواجهه با مشكلات فعلي كشور متفاوت است؛ يكي معترض است اما راهكار و راهحلي ارايه نميدهد. ديگري اما در مجموعه دولت نقش ويژهاي ندارد اما خودش را در روي كار آمدن روحاني سهيم ميداند. اين سهم داشتن باعث ميشود بيش از گروه اول به فكر برونرفت از وضعيت موجود باشد تا شعارها و اعتراضات فروكش كند و التهابات كمتر شود؛ التهاباتي كه نميشود و نبايد ناديده گرفته شوند. اصلاحطلبان علاوه بر نقد كردن به بيان راهكار هم ميپردازند و حداقل با صدور بيانيه يك گام به جلو برداشتهاند. اما سوال مهم اين است كه آيا در همين بيانيههاي يكي پس از ديگري و راهكارهايي با آوايي مشابه پيشنهادهايي عملياتي وجود دارد؟ ميان راهكارهاي 15گانه با دو بيانيه منتشر شده چقدر تفاوت وجود دارد كه عدهاي را براي نگارش متني ديگر ترغيب كرده است؟ در گزارش امروز پيش از آنكه محتواي بيانيههاي اخير اصلاحطلبان را با هم مقايسه كنيم از فعالان سياسي متعدد پرسيديم آيا اين بياينهها را خواندهاند يا خير؟ پاسخهاي آنها را در جدول ذيل بخوانيد.
آغاز ماجرا؛ راهكارهاي 15گانه سيد اصلاحات
آغازگر اين ماجرا هم سيد اصلاحات بود. سيدمحمد خاتمي پانزدهم مرداد در ديدار با نمايندگان ادوار مجلس بود كه در اين ديدار 15 راهكار براي برونرفت از شرايط امروز را پيشنهاد داد. آنچه در راهكارهاي پانزدهگانه رهبري اصلاحات به چشم ميخورد بيش از هر چيز سياسي و اجتماعي بود. همبستگي و وحدت ملي، تغيير نگاه رسانههاي ملي، فضاي باز و امن سياسي، محدود كردن دايره غيرخودي، برداشتن حصر، آزادي زندانيان سياسي كه دستشان به خون آلوده نيست، اعلام عفو عمومي، رفع محدوديتهاي بيجا و انتخابات آزاد، پايان دادن به افراط و تفريط، كارآمدي سه قوه و ساير نهادهاي حاكميتي، شنيدن اعتراضات مردم، پاسخگويي دولت، زنده نگهداشتن اعتماد مردم به مجلس و تشكيل هيات منصفه مردمي راهكارهاي پيشنهادي سيدمحمد خاتمي بود.
بيانيهاي بر پايه سياست خارجي
به فاصله يك روز بعد جمعي از اصلاحطلبان در بيانيهاي تاكيد كردند كه ايران امروز با مشكلات و بحرانهاي متعددي در عرصههاي مختلف داخلي و خارجي و در دهههاي گذشته دست به گريبان بوده است اما حجم و ژرفاي مشكلات سياسي، اجتماعي، فرهنگي و اقتصادي و نيز مشكلات سياست خارجي از يك سو و همزماني و همافزايي آنها از سويي ديگر وضعيت نگرانكنندهاي را ايجاد كرده كه كاملا متمايز با دورههاي گذشته است.
جمعي همچون مصطفي تاجزاده، بهزاد نبوي، عبدالله ناصري، جواد امام، فيضالله عربسرخي، محمد كيانوشراد، محمد سلامتي و... پس از انتشار راهكارهاي پانزدهگانه با انتشار بيانيهاي راهكارهايي را پيشنهاد دادند؛ راهكارهايي كه به بيان عبدالواحد موسويلاري، وزير دولت اصلاحات در تشريح و توضيح راهكارهاي خاتمي است و البته تاكيد داشت «راهكار داريم و اختيار نه» و غلامحسين كرباسچي هم در سرمقاله «اعتماد» طبعا برنامه و راهكار عملي در هر شرايطي بايد از سوي دستگاه اجرايي و قوه مقننه ارايه شود. چهرههاي اصلاحطلب بحثهاي خوب و دلسوزانهاي را بيان كردهاند كه جمعبندي همه مباحثي است كه تاكنون بارها مورد تاكيد اصلاحطلبان قرار گرفته است. و همچنين در پايان بيان كرد «بخشهاي ديگر اين بيانيه نيز سوالهاي زيادي را به ذهن ميآورد اما به هر صورت چنين بيانيههايي از طرف سياسيون دلسوز و صادق گرچه تحليلي از وضعيت و بيان آرزوهاست ولي پرسش اصلي را جواب نميدهد كه واقعا ميتوان به اين آرزوها دست پيدا كرد؟ چگونه؟»
اما چه چيزي باعث شد بخشي از اصلاحطلبان در بيانيهاي پيشنهادات خود را بيان كنند و به بياني ديگر اين بيانيه چه چيزي افزون بر راهكارهاي پانزدهگانه داشت كه منتشر شد؟ شايد تفاوت چنداني نتوان ميان اين دو متن جستوجو كرد اما نبايد ناديده گرفت كه در بيانيه اول بر دو موضوع سياست خارجي و توسعه سرمايهگذاري و همچنين تعيين استراتژي اقتصادي ويژه شرايط كنوني تاكيد شده بود. در واقع اين چهرههاي اصلاحطلب بر موضوع سياست خارجي نگاه ويژهتري انداختند و به رسميت شناختن صلاحيتها و اختيارات دستگاه ديپلماسي كشور از مهمترين پيشنهادات مطرح شده در اين بيانيه بود كه به زعم اين فعالان سياسي دوگانگي و چندگانگي كانونهاي تصميمگيري ايجاد كرده و از يك سو سياست خارجي ايران را نامنسجم و پرهزينه و كشورهاي خارجي را نسبت به مواضع رسمي نظام مردد ميسازد و از سويي امكان نظارت و پيگيري مراجع ناظر بر عملكرد اين نهاد را در برخي موارد ناممكن ميكند.
در اين بيانيه موارد ديگري همچون توجه به خواست مردم، همبستگي ملي، احترام به شعور مردم و... تنها بياني ديگر از راهكاري خاتمي بود كه تكرار شده بود.
بيانيه دوم با تغيير لحن
بيانيه دوم روز جمعه از سوي برخي فعالان سياسي منتشر شد كه البته برخي امضاكنندگان همچون مصطفي تاجزاده در هر دو بيانيه به چشم ميخورد. آنچه در بيانيه دوم اصلاحطلبان به صورت ملموسي به چشم ميخورد، لحن آن است.
در ابتداي اين بيانيه 12بندي دو راه پيش پاي كنشگران اجتماعي و سياسي قرار دادهشده است. يك راه آن است كه «هرآنچه هست را يكجا انكار كنيم. هيچ دستاوردي را به رسميت نشناسيم و بار ديگر، خواستار انقطاعي كامل در مسير تاريخي خود شويم. راه ديگر را، ما در تلاش براي بازخواني تاريخ، ريشهيابي نقاط ضعف و البته، پاي گذاشتن بر دوش دستاوردهاي پيشينيان خود ميدانيم.» اين بيانيه كه از عصر مشروطه آغاز كرده است در بند اول به قانون و قانونگرايي اشاره كرده و از بازبيني در قانون اساسي به برگزاري رفراندوم رسيده است. در بند بعدي به بازگشت مجلس به راس امور اشاره كرده، خواستار اصلاح قوه قضاييه شده و تاكيد كرده كه رييسجمهوري بايد ابزار و قدرت كافي براي اعمال اين مسووليت خطير را در اختيار داشتهباشد. نظارت استصوابي، تغيير سبك زندگي شهروندان، آزادي، عدالت و حق اعتراض و البته روابط بينالملل نكات مورد تاكيد اين بيانيه است كه به وضوح لحني تندتر از بيانيه قبلي دارد.
بيانيه و راهكارهاي روي كاغذ
فارغ از اينكه اين دو بيانيه و چند راهكار چقدر با هم متفاوت است سوال ديگري كه بايد مورد توجه قرار بگيرد اين است كه چرا هيچيك از تصميمسازان و كنشگران اصلي كشور از زمان صدور اين بيانيهها در مورد راهكارهاي پيشنهادي يك جريان سياسي واكنشي نشان ندادهاند؟ آيا بيانيه را نديدهاند يا ناديده گرفتهاند؟
آيا يك جريان سياسي كه با تكيه بر بدنه اجتماعي آن انتخابات 70 و چند درصدي رقم خورده است، دولتي را بر سر كار آورده و حالا براي برونرفت از مشكلات و فروكش كردن التهابات پيشنهادهايي ارايه كرده است، اساسا جايي در نظام تصميمگيري كشور دارد كه راهكارهايش اجرايي يا دستكم ديده شود؟
پرسشهاي «اعتماد» از برخي چهرههاي سياسي نشان ميدهد كه اين دو بيانيه ديده نشده است و حتي در ميان اصلاحطلبان هم كساني حضور دارند كه حتي دو بيانيه را نديدهاند.
و البته سوال مهمتر اينكه آيا اين بيانيهها اساسا كاركردي در نظام سياسي دارد يا خير؟ نويسندگان بيانيه دوم در پايان آن نوشتهاند كه باور دارند «هيچ مطالبهاي با درخواست و نامه و تومار محقق نخواهد شد؛ پس دست ياري خود را به سوي شما هموطنان دراز ميكنيم؛ به سوي تمامي ايرانيان آزاده، شريف و دغدغهمند. به سوي هماناني كه هرچند فشار اقتصادي توان از كفشان برده و اميدهايشان را هدف قرار داده، اما قدرت ارادهشان و شوق علاقهشان به اين ميهن، جوانههاي اميد را در دلهاشان زنده نگه داشته است. ما دست ياري خود را به سوي تمامي شما دراز ميكنيم تا فارغ از تمامي جناحبنديهاي سياسي، حول اين مطالبات بديهي گرد آييم و با اراده خود و اقدامي جمعي متحد شويم.» با اين حال دست به قلم شده و همچون بيانيه قبلي بندهايي را مطرح كردهاند كه نهتنها قابليت اجرايي شدن آن اندك است حتي از ميان همجناحيها يا مخالفانشان هم ناديده گرفته شده است.