پيرامون اتفاقات چند وقت اخير در استاديومها
فوتبال ايران يك پنكه خاموش است
داروين صبوري
براي پرداختن به وقايعي مثل خشونت در بازي استقلال خوزستان و پرسپوليس، بايد مختصاتي را در ذهنمان بسازيم از وضعيت ميادين اجتماعي ايران. اتفاقاتي را كه در سالهاي اخير در حوزه اجتماعي ايران رخ داده ميتوان به نوعي دستكاريهاي حوزه سياست در ميادين اجتماعي ايران نام برد. حوزه اجتماعي در ايران دستكاري شده و به همين دليل شما به عنوان يك خبرنگار و من به عنوان يك پژوهشگر و جامعهشناس، اگر بخواهيم به يك شناخت و تحليل درست از چرايي زيست امروزي برسيم، بايد به اين وضعيت آگاه باشيم. شبيه به يك شيء است كه از بيرون مدام دستكاري ميشود و اين دستها، دستهايي ناپيدا هستند. ميدان ورزش هم به همين شكل است. ورزش آنقدر دستكاري شده كه براي تحليل آن نيازمند آگاهي كامل از شرايط اقتصادي، سياسي، اجتماعي و حتي تاريخي هستيم تا كمي به درك واقعيت آن نزديك شويم. اتفاقي كه پنجشنبه شب رخ داد، وقتي در حوزههاي رسمي تاييد ميشود، يك نگراني بهوجود ميآورد. آگانبر معتقد است وضعيتي
به نام وضعيت استثنايي داريم كه سياسيون خيلي از آن استقبال ميكنند. او ميگويد خشونتي كه در اروپا به نام داعش و تروريستهاي بنيادگرا ترويج ميشود، بسيار موردپسند سياستمداران است و اين باعث شده تا حكومتها وضعيت استثنايي وضع كنند و چيزي كه اين وضعيت
به بار ميآورد، «انسان قرباني» است. در شرايط استثنايي، قانون وجود ندارد و دولتها ميتوانند فراتر از قانون عمل كنند. حادثهاي كه ديروز اتفاق افتاد، يك نمايش وضعيت استثنايي در ايران بود.
نظر من اين است كه ما به واسطه فوتبال در حال تجربه يك وضعيت استثنايي هستيم. ميدان ورزش تبديل به جايي شده كه كاركردهاي مختلفي براي ديگران دارد و از آن سوءاستفاده ميشود. ميدان ورزش اينقدر خشن شده كه انگار مسوولان فقط با اعمال خشونت ميتوانند آن را كنترل كنند.از طرفي نوعي نگاه بدبينانه هم به كانونهاي هواداران دو باشگاه بزرگ وجود دارد. بهخصوص در مورد اخير پرسپوليس، بازيكنان و مديران هم اعتراض داشتند. كسي كه فرمان كانون هواداران پرسپوليس را به دست گرفته، فردي است كه نگاه خوبي به او در جامعه وجود ندارد. پژوهشگري مثل من ميتواند به اين نتيجه برسد يا حداقل فكر كند كه اين فرد از جاهايي خط ميگيرد تا تفرقهافكني كند. اين شعارها و صحبتها، چيزي فراتر از لجبازيهاي عادي فوتبالي است. تحليل چنين اتفاقاتي، چيزي بيش از تحليلهاي ورزشي نياز دارد؛ چراكه فرم طبيعي خودش را از دست داده و همان چيزي كه قبلا ميشناختيم، نيست. به همين دليل ما به خبرگان حوزه سياست، حوزه دين، نظريهپردازان مديريت و... نياز داريم كه از اين شكل معيوب، اصل جنس را خارج كنند وگرنه من فكر ميكنم هر قدر اين موضوع ادامه پيدا كند، به ضرر ماست.
برخي ميگويند اين مساله طبيعي است و همه جاي دنيا رخ ميدهد. مثلا در اسپانيا، كاتالانها عليه مادريديها اقداماتي انجام ميدهند. يا در آلمان نئونازيستها به شكلي بد با هواداران ديگر برخورد ميكنند. اما واقعيت اينجاست كه ما آنها را در صحنه جامعه ميبينيم. ايران كشوري نيست كه شما ببينيد دو نفر در خيابان به دليل «نژاد و قوميت» با هم درگير شدهاند. شايد مشكل اينجاست كه مدتهاست هيچ تحقيق جامعهشناسانهاي ثابت نكرده مردم ايران با هم مشكل قوميتي دارند يا ندارند. تنها تحقيق جامع در اين مورد، در دهه 80 توسط دكتر فربد انجام شد و نشان داد بالاي 92درصد مردم ايران هيچ مشكلي با قوميت ديگران ندارند. اين تحقيق نشان داد كه مردم به ايراني بودنشان بيش از قوميتشان افتخار ميكنند.
استاديومها در ايران آينه جامعه نيستند. من معتقدم از همه اقشار و همه طيفها مردم در استاديوم حاضر نميشوند. بنابراين نميتوان گفت كه در استاديومها، مردم شعارهايي را ميدهند كه برخي احزاب غيرقانوني به آنها علاقه دارند. اين گروهها اصلا در حدي پشتوانه ندارند كه بتوانند محلي در حد استاديوم را جولانگاه خود كنند. اما وقتي از بيرون نظم طبيعي يك ميدان بر هم ميخورد، حرفهايي زده ميشود و شعارهايي داده ميشود كه افراد شايد هيچ اعتقادي هم به آن نداشته باشند تا فقط لج حريف را دربياورند. اما مشكل اينجاست كه اين اتفاق تكرار ميشود و خودش را بازتوليد ميكند و درنهايت شكاف زياد ميشود.
تاثير اين اتفاقات بعيد است فراتر از استاديوم باشد. اما بايد در نظر بگيريم كه در شرايط خاصي بهسر ميبريم. استاديوم نماينده كلي جامعه نيست. مهمترين تاثيرش اين است كه ميدان سياست ميتواند از آن وضعيت استثنايي بسازد. شايد اگر اين اتفاقات چند سال پيش ميافتاد، حرفهاي من نوع ديگري بود.
يك موضوع ديگر هم ميخواهم براي اولينبار مطرح كنم. ما در ورزش چهار ستون اصلي داريم؛ مديا، مديران، ورزشكاران و مخاطبان. يك پنكه را تصور كنيد. زماني كه شروع به چرخيدن ميكند، تمام پرهايش يك پر ديده ميشود و يك دايره واحد را ميسازند. يك ميدان ورزش سالم، بايد به همين شكل باشد. رفت و آمدها بايد اينقدر سريع و هماهنگ باشد كه فاصله حفظ شود و مثل يك شيء واحد ديده شود. اما در ورزش ايران. حوزه مخاطبان كاملا جداست با مديران. بازيكنان معلوم نيست حرفهاي هستند يا نه. مديا هم كه وضعيت خاص خودش را دارد. وقتي هيچ قرابتي بين اين چهار ركن وجود نداشته باشد، وضعيت شبيه به يك پنكه خاموش است؛ پنكهاي كه هيچ كارايي درستي ندارد.