با منصور برزگر پير كشتي ايران كه مرشد چند نسل از قهرمانان و خاك تشك خوردههاي كشورمان بوده گفتوگويي بلند بالا داشتهايم كه هر روز بخشي از آن را ميتوانيد در همين ستون بخوانيد. برزگر اينبار از استادش حاج عبدالحسين فعلي ميگويد و از رقباي گوناگونش كه برخي به شهرت رسيدند و برخي گمنام ماندند؛ و نيز از فن ابداعي خودش كه بعدها در جهان كشتي رايج شد.
شما كشتي را زيرنظر منصور اينانلو شروع كرديد؟
باشگاه البرز يك ساعت پياده تا خانه ما فاصله داشت و نزديكترين باشگاه به ما بود. من ابتدا به اين باشگاه كه در آن اينانلو تمرين ميداد، رفتم. بعد رفتم پيش منصور تبريزي. تبريزي كلاس كشتي و روحيه و جنگندگي من را ارتقا داد. بعد او كه كارمند تربيتبدني بود، شد رييس هيات كشتي اصفهان. در آنجا مربيگري هم ميكرد و افرادي چون شيراني، قنبري و... را تبريزي تربيت كرد. بعد من آمدم زيرنظر عبدالحسين فعلي. مرحوم كه به حاجي فيلي معروف بود، طرز كشتي گرفتن من را عوض كرد.
اينكه ميگويند حاجي فيلي آدم خيلي شوخي بود درست است؟
انسان خيلي مومن و معتقدي بود؛ اما خب آدم خيلي شوخي هم بود و هميشه و همه جا در هر شرايطي شوخي ميكرد و ميگفت و ميخنديد. ياد دارم پسرش را كه اعدام كرده بودند، همه ناراحت بوديم و به خانهشان رفته بوديم. چند دقيقه نگذشته بود كه حاجي شروع كرد به شوخي كردن و همه باز مثل هميشه خنديديم يا وقتي كه در بيمارستان بستري شده و در سي سي يو بود كه با آقاي دقتپور به ملاقاتش رفتيم. در سيسييو آنقدر با هم شوخي كرديم و خنديديم كه پرستارها آمدند و ما را از بيمارستان بيرون كردند. خيلي هم دستِ خير داشت. ميگفتند دست روي سر هركس بگذارد محبوب ميشود. شاگردان زيادي داشت كه به موفقيتهاي زيادي رسيدند. ميگفت «سعديان اولين شاگردم بود، بعدي تختي و اينها بودند و آخري هم من.»
در دوران نوجواني، جواني با كدام كشتيگيران كشتي گرفتيد كه در ادامه معروف و صاحب مدال شدند؟
با محمد نوايي كشتي گرفتم كه در وزن 62 كيلوگرم من را برد. محمود دهدشت خدابيامرز كه در همين وزن من را شكست داد. آن اوايل خيليها بودند كه من را شكست دادند؛ اما اينكه من را شكست دهند بعدها بيايند صاحب مدال و عنوان شوند نه، افراد زيادي نبودند.
فريدون عزيزي هم آن زمان براي خود برو بيايي داشت و شما را شكست داده بود.
بله، من تازه به وزن 68 كيلوگرم آمده بودم و به عزيزي باختم، البته در همان مسابقات من دوم شدم و او چهارم. ياد دارم حميد پرچخ را بردم و فريدون عزيزي به عليرضا زيبا باخت. البته خب اينها در ادامه چهره نشدند. احمد خوييني يك بار من را شكست داد. يك بار به حسين معاونيان باختم. عليرضا زيبا يك بار من را برد. حالا با اينكه در ادامه چند دفعه به من باختند كاري ندارم. يك بار مهدي رحماني من را برد، باز من دوم شدم و او چهارم.
حالا كه به گذشته نگاه ميكنيد، منصور برزگر كشتيگيري قدرتي بود يا فني؟
من تكنيكهاي زيادي داشتم و البته بيشتر ميگفتند كشتيگير قدرتي هستم؛ اما حالا كه توجه ميكنم متوجه ميشوم كه اگر تنها يك كشتيگير قدرتي بودم نميتوانستم با عليرضا سليماني يا با تمام 90 كيلوگرميها مثل آقاي علي دقتپور، زينلزاده و ... كه قدرتشان از من بيشتر بود، تمرين كنم. حالا كه دقت ميكنم، ميبينم من قدرت و تكنيك را با هم داشتم كه ميتوانستم با اين افراد تمرين كنم. مثلا وقتي حريف به پاهايم ميرسيد خوب حركت ميكردم و تكنيكهاي زيادي داشتم. زيرگير خوبي بودم. يك زير يك خم دو خم داشتم كه به بهترين شكل ممكن انجام ميدادم. ياد دارم وقتي بوايسار سايتيف تازه گل كرده بود يك روز دكتر توكل آمد پيش من و گفت «منصور روسها يك كشتيگير با خود آوردهاند كه مثل تو كشتي ميگيرد.» خب سايتيف يك كشتي گير تكنيكي بود كه حركات زيادي به كشتي آورد. ياد دارم در همان مسابقات، سايتيف يك پيشانداز را به اجرا گذاشت كه مورد توجه قرار گرفت. وقتي به كلاس تيم ملي آمديم من به بچهها گفتم اين حركت را چطور انجام داد كه كسي نتوانست به درستي پاسخ دهد، بعد گفتم بگذاريد توضيح بدهم و وقتي برايشان گفتم همه تاييد كردند كه من درست ميگويم. براي همين خودم فكر ميكنم كشتيگيري تكنيكي بودم؛ چراكه در زمان كشتي گرفتن وقتي به مانعي برخورد ميكردم مسير حركتم را تغيير ميدادم و حركت روي حركت ميآوردم و اجرا ميكرد. به نظرم بيشتر از اينكه قدرتي باشم، محكم بودم.
اما حتما قدرتتان زياد بود كه وزن كم نميكرديد و باز رقباي خود را شكست ميداديد؟
بله، من وزن كم نميكردم . 71 كيلوگرم وزن داشتم اما به خاطر موحد در وزن 74 كيلوگرم كشتي ميگرفتم. در وزن 74 كيلوگرم هم تنها دو بار شكست خوردم. يك بار به مهدي رحماني و يك بار هم احمد خويينيها كنده من را كشيد و پيروز شد؛ اما من بعد با اختلاف زياد شكستش دادم وگرنه ديگر هيچوقت نباختم و در بدترين حالت مساوي ميشدم. يك بار با علي محمد مومني مساوي شديم، فرهنگدوست با من كشتي نگرفت اول شد و من دوم. بعد من سه بار با خدابيامرز محمد فرهنگدوست كشتي گرفتم كه هر سه بار در حالي كه كشتي به سمت من بود مساوي شديم. بعد براي انتخابي ما را فرستادند مسابقات روماني.
آنجا بود كه مصدوميت گردن فرهنگدوست تشديد شد و تصميم به خداحافظي از كشتي گرفت؟
فرهنگدوست قبلتر مصدوم شده بود و براي همين من را به المپيك اعزام كردند كه البته گردن من هم شكست و 45 روز در گچ بود. بعد براي انتخابي جهاني تهران با اينكه من اول شده بودم، ما را فرستادند روماني. ايشان با دو تا از رومانياييها كشتي گرفت و با يكي از آنها هر دو سه اخطاره شدند و با آن يكي فرهنگدوست سه اخطاره شد؛ اما من هر دوي آنها را با اختلاف بالا شكست دادم. بعد يك روز موقع ناهار مرحوم فرهنگدوست بلند شد و گفت «من ديگر كشتي نميگيرم و خوشحالم كه يك نفر جايگزين من شده كه از من هم بهتر است» و رفيقانه رفت.
برايمان در مورد زيرگيرياي كه به نام منصور برزگر ثبت شده و با نام شما آن را ميشناسند بگوييد. زير سرتويي كه در ادامه تبديل به دو خم ميشود.
من اين فن را براي مقابله با فرهنگدوست كه كشتيگير بسيار خوبي بود و كلاس كشتي بالايي داشت و دو بار مدال نقره دنيا را به سينه زده بود، درست كردم چراكه وقتي از فرهنگدوست زير يكخم سر تو ميگرفتم به خاطر اينكه گاردش مخالف بود و خودش را به جلو ميانداخت در نتيجه نميشد فن «ميانكوب» را روي او اجرا كرد. از همين رو براي اينكه به امتياز برسم، تصميم گرفتم حركت ديگري به اين زيرگيري اضافه كنم. فكر كردم، اگر دستم را اهرم كنم و شانهام زير حريف قرار بگيرد او از طرف ديگر و در حالتي مشابه دوخم به زمين ميافتد. اين فن را براي مبارزه با فرهنگدوست درست كردم كه البته ديگر به او برخورد نكردم اما در رقابت با ديگر رقبا استفاده كردم. جالب اينكه چندي پيش فيلمي براي من ارسال كردند كه در آن يك مربي امريكايي در حال آموزش فن به شاگردان خود است و دارد حركتي را كه من ابداع كردم، آموزش ميدهد و ميگويد كه اين فن در دنيا به نام منصوربرزگر-كه قهرمان دنيا شد- است. همانطور كه قبلتر گفتم در اجراي اين فن ابتدا شما زير سرتو را از حريف ميگيريد و اقدام به اجراي فن ميانكوب ميكنيد، با واكنش و دفاع حريف شانه خود را زير بدن او قرار داده و يك خم را تبديل به دوخم ميكنيد و حريف را روي پل ميبريد.
ادامه دارد