خطر رواج آگاهيهاي كاذب
در بين نوجوانان
علياحمد رفيعيراد
در سالهاي اخير گزارشهايي در خصوص رواج برخي رفتارهاي پرخطر مانند سيگار كشيدن، مصرف مواد مخدر و انواع قرصهاي مخدر و محرك و پايين آمدن سن ارتكاب به آنها در بين نوجوانان مطرح شده است. تحقيقات يكي از دلايل گرايش افراد به ويژه نوجوانان به ارتكاب چنين رفتارهايي را داشتن آگاهيهاي كاذب بيان كرده است. آگاهي كاذب نوعي وارونهسازي واقعيت است كه در آن ابعادي از موضوع عامدانه ناديده گرفته شده و به برجستهسازي جنبههايي واقعي يا خيالي از موضوع يا پديده پرداخته ميشود. در مورد رفتارهاي پرخطر مصرف مواد مخدر، سيگار، الكل، قرص و نظاير آن، آگاهي كاذب با وارونهسازي واقعيات اعتيادآور بودن و وابستگي، تخريبي و توهمزايي آنها را جذاب، حيرت انگيز، پرورنده تخيل و سرگرمكننده معرفي ميكند. مواردي كه ممكن است براي يك نوجوان اسير هيجانات كه مهارتهاي زندگي را دروني نكرده است، بسيار جذاب و فريبنده باشد. براي نوجوان، هنوز يك الگوي مطلوب رفتار مناسب تعريف نشده و از اينرو به سبك سنگين كردن رفتارها، آزمايش نقشها، ابراز تمايز از بزرگسالان و در برخي موارد ناديده گرفتن قواعد دست ميزند. متاثر از چنين شرايطي است كه اكثر معتادان به مواد مخدر، اولين رفتارهاي پرخطر خود را تحت تاثير باورهاي نادرست و آگاهيهاي كاذب از دوره نوجواني آغاز ميكنند.
آگاهي كاذب پيرامون مواد دخاني، مخدر و محرك قدرت توهمي و سرخوشكننده اوليه اين مواد را به عنوان خصلتي پايدار معرفي كرده و از بيخطر بودن و قدرت جادويي آنها براي فكر كردن، سرخوشي و زدودن اندوه صحبت ميكند. به طور مثال درباره قليان گفته ميشود كه گذشتن دود آن از داخل آب آن را بيضرر يا كمضرر ميكند. در مورد برخي قرصها مانند ريتالين و اكس گفته ميشود كه ذهن را باز كرده، باعث افزايش يادگيري ميشوند و به اصطلاح آدم را به فضا ميبرند. يا اينكه مواد مخدر سنتي چون ريشه گياهي دارند اگر به درستي! مصرف شوند، نه تنها بد نيستند بلكه داروي خوبي براي بسياري از امراض و ناتوانيها هستند. موارد مذكور از جمله گويههاي مقياسي هستند كه در سالهاي گذشته در چندين تحقيق در ايران مورد آزمون قرار گرفته و متاسفانه درصد قابل توجهي از آزمودنيها چنين موارد كاذبي را به عنوان گزارههاي واقعي دانستهاند. باورمندي به اين گزارههاي كاذب در ميان نوجوانان نشان ميدهد كه مجاري تعبيه شده براي آگاهي بخشي چندان كارآمد نبودهاند. آگاهيهاي كاذب از اين دست موضوعاتي سيال و وابسته به زمان و مكان هستند كه در اجتماعات شبكهاي جديد به سرعت گسترش و تحول مييابند و ممكن است در هر جامعهاي رواج يابند. در اين ميان آنچه باعث نگراني بيشتر ميشود، شيوع گسترده چنين باورهايي در جامعه يا زيرگروههاي جمعيتي خاص است كه ميتواند بيانگر ضعف در فرآيند جامعهپذيري يا نشانههايي از يك مشكل ساختاري باشد. مرتبط با موضوع ساختاري ميتوان گفت؛ وقتي اهداف مشروع جامعه و وسايل دستيابي به آنها مورد قبول و ممكن براي افراد نباشد، گرايش افراد به ناهمنوايي با ارزشها و هنجارها جامعه زياد ميشود. در چنين شرايطي آگاهيهاي كاذب به عنوان ماشه چكان ارتكاب رفتارهاي پرخطر عمل ميكنند. ضمن اينكه در شرايط دشوار و نامناسب اقتصادي كنوني بيم آن ميرود، خانوادهها در فرآيند تلاش بيشتر براي تامين معاش از اختصاص زمان و هزينه كافي به نوجوانان بازمانند و آنها را در معرض آگاهي كاذب قرار دهند. به همين ترتيب ميتوان تصور كرد كه كودكان بيشتري به كار گرفته شوند كه احتمال پيشگفته به نوع ديگري در مورد آنها نيز صادق است.
آگاهيهاي كاذب يكي از دلايل اصلي ارتكاب رفتارهاي پرخطر هستند كه با سايه انداختن بر دامنه انتخاب نوجوانان مانع دستيابي آنها به اهداف و موقعيتهاي مناسب زندگي ميشوند. براي مواجهه درست با اين موضوع اولا بايد وجود چنين مسالهاي به رسميت شناخته شود و دستگاههاي متولي و خانوادهها از آن آگاهي يابند، ثانيا نهادهاي متولي قبل از فراگير شدن به رصد آگاهيهاي كاذب پرداخته و آگاهيهاي بديل صحيح را آموزش دهند. ضمن اينكه با توجه به سرعت تغييرات در زمانه كنوني و انبوه آگاهيهاي كاذب، خانوادهها بايد فرض را بر امكان خارج ماندن فرزند آنها از دايره پوشش نهادهاي رسمي براي جامعهپذيري مطلوب بگذارند و از اينرو در كنار نقش حمايتي، نقش نظارتي خود را تشديد كنند. بدون شك عدم وقت و هزينه جامعه و خانوادهها براي آگاهي بخشي به نوجوانان و نظارت بر آنها باعث پرداخت هزينههاي بيشتر و وارد آمدن لطمههاي شديد و غير قابل جبران در آينده خواهد شد.