ادامه از صفحه اول
دردسرهاي عراقِ بيمار
و جريانات شيعي را اصليترين سرمايه و داشته «جريان مقاومت» بنامند. اما حالا ميبينيم كه چنين نيست و اتفاقا اختلافات داخلي، نابساماني، منفعتطلبي، عدم پايبندي اخلاقي به منشور و اخلاق حزبي و بسياري از رفتارهاي عملگرايانه محض گروه كثيري از سياستمداران شيعه عراقي، آنان را به جرياني تبديل كرده كه خطر آنان براي آينده عراق، بسيار بيشتر از جريانات استقلالطلب كُرد است! چراكه كُردها، در شرايطي هستند كه دستكم با اعمال فشار اقتصادي و ايجاد انشقاق در صفوف مختلفشان، ميتوان به نوعي آنها را كنترل كرد اما احزاب مقتدر شيعي، حالا و با داشتن دنيايي از پول، سلاح، امكانات و حمايتهاي گسترده، به هيچ قدرتي حساب پس نميدهند و براي دستيبابي به قدرت، تشكيل كابينه، كنار زدن رقبا و كسب امتيازات و رانتهاي بزرگ، حاضرند قواعد و اصول اخلاقي را نيز كنار بگذارند. به عنوان مثال، بيش از پنجاه نماينده از احزاب مختلف شيعي، در يك زمان كوتاه و چند ساعت مانده به انتخابات، از حزب خود به حزبي ديگر رفتند و سران جريانات مختلف، با لابيگري و پخش امتياز، به دنبال تشكيل ائتلاف بزرگتر بودند. اين در حالي بود كه به عنوان مثال انتظار ميرفت حزب شبهنظامي نوپايي همچون حشد شعبي كه هويت خود را ذيل مبارزه با ترور و لبيك گفتن به فرمان جهاد مرجعيت تعريف كرده، در مجلس و در تشكيل كابينه، اخلاقمندتر از ديگران عمل كند. اما چنين نشد و همچنان كه ميبينيم، تنها چيزي كه همه گروهها به آن ميانديشند، قدرت است و نه چيزي ديگر؛ قدت بلامنازعي كه با ثروتها و رانتهاي بزرگ نفتي، بحرانهاي اقتصادي و اجتماعي عراق را ژرفتر و پيچيدهتر ميكند و در اين ميان، مردم مظلوم و درمانده عراق، غير از تظاهرات و نفرين كردن، كار ديگري از دستشان برنميآيد.
فعاليتهاي ايران و آينده عراق
بدون ترديد ميتوان در مورد كارنامه فعاليتهاي ايران در عراق، انتقادات مختلفي را بيان كرد و كيفيت حضور ايران و چند و چون فعاليتهاي مختلف ايران در عراق، خالي از نقض و خطا نيست. اما در شرايط كنوني و در نگاهي منصفانه، بايد به اين واقعيت پرداخت كه قرار نيست همه مشكلات و ابهامات سياسي عراق، به پاي ايران و حتي امريكا نوشته شود. بايد خودِ اين پديده، يعني خود خود؟؟؟؟ عراق را به خوبي ديد و تحليل كرد، تناقضها و بيماريهاي آن را ديد و فارغ از هر تعلق خاطر ديني، ايدئولوژيك و قومي، اين حقيقت را پذيرفت كه با اين حجم از فساد مالي و آن منش و مسلك سياسي و حزبي كه هم اكنون در بسياري از احزاب و سياستمداران عراق ميبينيم، نميتوان آينده روشني در مورد اين كشور تصور كرد. شايد وقت آن فرا رسيده كه بپذيريم 15 سال براي ساخت يك نظام سياسي و قدم برداشتن در مسير خدمت به مردم و رونق دادن به اقتصاد يك كشور، مدت زمان كوتاهي نيست و فساد، بيماري و ناكارآمدي موجود را نميتوان صرفا با جنايات دوران صدام حسين، حملات داعش و يا مداخلات امريكا و اين و آن، توجيه كرد. بنابراين راه معقول و منطقي براي مسير آينده فعاليتهاي ايران در عراق، اين است كه جريانات شكستخورده، نابسامان و بيتعهد را بهمثابه مارك و برند و گروههاي سياسي موردپسند و مورد حمايت ايران معرفي نكند. نبايد كاري كرد كه نوري المالكي، حيدر العبادي، هادي العامري و بسياري از افراد ديگر، به عنوان رهبراني معرفي شوند كه همه اقدامات آنان با تهران هماهنگ شده و ايران را در هزينه و گناه بسياري از سوتيها، وسوسههاي فساد مالي و خطاهاي آنان شريك كرد.