با بيطرفي مستندساز مخالفم
از فيلمهاي ايراني چطور؟
ساختار مستند رزمآرا به فيلمهاي پليسي و جنايي نزديك است و راستش در تاريخ سينماي خودمان، نمونه خوب يا شاخصي از فيلم پليسي نداريم.
جناب عمادي برخي از منتقدان معتقد بودند فيلم شما نسبت به بعضي از شخصيتها همچون آيتالله كاشاني و مصدق زاويه دارد موافقيد؟
ميتوانيد مثال و مصداقي از اين حرف بفرماييد؟
بعضي صحنهها كه تصوير آيتالله كاشاني را از نزديك نشان ميدهيد باعث خنده مخاطب ميشود.
همانطور كه گفتم، ما تا حد ممكن در جستوجوي فيلمهاي آرشيوي از چهرههاي حاضر در مستندمان بوديم و خب متاسفانه، دست خيلي بازي هم براي اين كار نداشتيم. مثلا تنها كلوزآپي كه از آيتالله كاشاني پيدا كرديم و براي استفاده در بخش بازجوييها مناسب بود، همين تصويري است كه در فيلم ميبينيد. ضمن اينكه در بخش ديگري از صحبتمان درباره تفاوت گزارش خبري با مستندسازي، به مساله شخصيتپردازي در مستند اشاره كردم كه بخشي از آن در هر فيلم، از طريق تصويري انجام ميشود. احساس ميكنم آيتالله كاشاني در بازجوييهايشان، شخصيت زيرك و بااعتماد بهنفس و باهوشي از خود نشان داده بودند كه سعي كرديم بخشي از آن در فيلم هم منعكس شود. تصويري كه از ايشان در فيلم ميبينيد، كموبيش با اين وجه شخصيت همخواني داشت و به همين خاطر به اين تصميم رسيديم كه آن را در فيلم بگنجانيم.
مگر نه اين است كه مستندساز بايد فرد بيطرفي باشد؟
نه؛ اساسا من با ادعاي بيطرفي مستندساز مخالفم. مستندساز با رعايت جانب انصاف، ميتواند (و حتي بايد) قضاوت شخصي خودش را در فيلم داشته باشد و اتفاقا به نظرم وقتي مستندش قابلاعتنا ميشود كه اين كار را بكند. به نظرم مخاطب هم وقتي قضاوت منصفانه فيلمساز را ميبيند، نگاهش را قبول ميكند يا دستكم جدياش ميگيرد تا به آن بينديشد. البته طبعا فيلم ساختن از روي دوستي يا دشمني با شخصيتي در تاريخ، پذيرفتني نيست. يعني قرار نيست شما در مستندتان، از كسي فرشته يا ديو بسازيد. معتقدم مخاطبي كه توي سالن يا پاي تلويزيون نشسته، بهشدت باهوش است و اگر هم فيلمساز چنين بنايي داشته باشد، به سادگي دستش را خواهد خواند و گول نخواهد خورد. ما در فرآيند پژوهش اين فيلم به دنبال پاسخي براي سوالاتمان بوديم، نه كه از اول جوابي داشته باشيم و براي اثباتش به دنبال شاهد و مدرك بيفتيم. يعني براي رسيدن به جواب خاصي وارد پژوهش نشديم و اين كار را بدون پيشداوري جلو برديم. همين هم باعث شد كه مثلا تصوير كسي را كه براي تدوين 20 جلد كتاب جغرافياي نظامي اين مملكت زحمت كشيده -گرچه خطاها يا حتي خباثتهايي هم در زندگياش داشته- در قالب يك خائن نشان ندهيم.
راجع به چگونگي استفاده از صداي محمد بحراني (جناب خان) هم صحبت كنيم.
محمد از دوستان قديمي من است كه رفاقتي تقريبا 10ساله با هم داريم. براي نريشن فيلم قبلي از صداي او استفاده كرده بودم و با تواناييها و استعدادهاي خاصش كاملا آشنايي داشتم. وقتي براي مستند محاكمه به او پيشنهاد همكاري دادم، بدون مخالفت خاصي پذيرفت. اما براي نريشن رزمآرا، كارمان پيچيدهتر بود. فيلم، نريشن متفاوتي داشت كه اجرايش نريتوري با توان خاص و بالا ميخواست. واقعا نميدانم اگر محمد اين پيشنهاد را قبول نميكرد، بايد چه كار ميكردم!
تكصدايي در صحنههاي بازجويي بر خشك بودن و يكنواختي تاكيد ميكرد.
خيلي با اين انتقاد مخالف نيستم. راستش به خاطر مشكلات مختلف توليد، تا حدي از برنامه زمانيمان عقب افتاده بوديم و بايد فيلم را سريعتر آماده ميكرديم تا به جشنواره سينماحقيقت برسانيم. استفاده از صداهاي متعدد براي بازجوييها، نياز به هماهنگيهاي جداگانه و صرف زمان بيشتري داشت كه عملا امكانش را نداشتيم و درنهايت به گزينه تكصدايي رسيديم. حالا در عين حال كه معتقدم محمد كارش را به بهترين شكل انجام داده و نتيجه تلاشش براي ساختن لحني مجزا براي هر كدام از بازجوييشوندهها رضايتبخش بوده، اما فكر ميكنم استفاده از صداهاي مختلف براي هر بازجويي، انرژي و طراوت بيشتري به كارمان ميداد.