• ۱۴۰۳ جمعه ۱۴ ارديبهشت
روزنامه در یک نگاه
امکانات
روزنامه در یک نگاه دریافت همه صفحات
تبلیغات
صفحه ویژه

30 شماره آخر

  • شماره 4202 -
  • ۱۳۹۷ دوشنبه ۱۶ مهر

فوتبال ايران در سپهر سپهري

علي كربلايي

 

 

روز گذشته تولد سهراب سپهري بود و به همين مناسبت گشت و‌ گذاري در زندگي او داشتم. به نامه‌اي عجيب برخورد كردم. سهراب سپهري شيفته فوتبال بوده و وقت و انرژي زيادي روي براي آن صرف مي‌كرده. گويا طرفدار عقاب بوده و اكثر بازي‌هايي را كه در امجديه برگزار مي‌شده از نزديك مي‌ديده. او نگاهي پيشرو به مقوله فوتبال داشته و مشخصا فوتبال جهان را هم از نزديك پيگيري مي‌كرده. سهراب در سال 1350 نامه‌اي به كيهان ورزشي نوشته و بخشي از مشكلات فوتبال ايران و مجله كيهان ورزشي را گوشزد كرده است. بخش‌هايي از اين نامه را در ادامه مرور مي‌كنيم و ذيل هر نكته‌اي كه سهراب گوشزد مي‌كند بررسي مي‌كنيم كه اين مشكل امروز چه وضعي دارد.

«صبح شنبه در كيهان ورزشي مي‌خوانيم كه روز پيش تماشاگران امجديه 25 هزار نفر بوده‌اند، عصر در صفحه ورزشي روزنامه كيهان سخن از 20 هزار نفر در ميان است. آيا براي تعيين ارقام درست راهي نيست؟ مگر تعداد بليت‌هاي فروش ‌رفته را نمي‌توان پرسيد؟ قيمت بليت‌هاي امجديه بر چه مبنايي بالا و پايين مي‌رود؟ يك روز پنجشنبه بهاي بليت زير جايگاه 100ريال است و درست فرداي آن روز قيمت آن به 200 ريال مي‌رسد، چه حسابي در كار است؟ اگر اهميت مسابقه مطرح باشد پس با اين همه تيم كه بازي هركدام در سطح خاصي است، قيمت بليت زير جايگاه بايد پنج ريال و 500 ريال نوسان پيدا كند؟ نكند عوامل جوي هم موثر باشد! خودتان مي‌دانيد كه در سرزمين‌هاي ديگر بهاي بليت مسابقات نمي‌تواند چنين نوسان‌هاي تند و نابهنگامي داشته باشد. چه مي‌شد اگر ما بهاي اشتراك بليت‌هاي مسابقات را به فدراسيون يا باشگاه‌ها مي‌پرداختيم و آنها بليت مسابقه را براي ما مي‌فرستادند، چه موانعي بر سر راه موضوع اشتراك هست؟ در كشورهاي پيشرفته چه مي‌كنند؟» اين صحبت‌هاي سهراب همين امشب مي‌تواند موضوع يكي از بحث‌هاي برنامه نود باشد. كما اينكه هفته‌هاي زيادي در سال‌هاي اخير مساله بليت‌فروشي بحث اصلي برنامه بوده. چطور ممكن است بعد از 50 سال همچنان معضل بليت‌فروشي دست نخورده باقي بماند؟ سهراب آن زمان فوتبال ايران را با كشورهاي پيشرفته مقايسه مي‌كرد. امروز در تك تك كشورهاي منطقه هم بليت‌فروشي اصولي انجام مي‌شود. اميدوارم در سالروز صد سالگي اين نامه ديگر مشكل اصلي فوتبال‌دوستان ايران اين موضوع نباشد.

«مفسرين ورزشي كه زير جايگاه مي‌نشينند تا آنجا كه ما ديده‌ايم، كمتر به جريان بازي توجه دارند، حرف مي‌زنند، شوخي مي‌كنند، مي‌خندند. تفسير و گزارش آنان تا چه ميزان مي‌تواند دقيق باشد؟ وقتي تمام دقايق بازي را در مجله‌اي شرح مي‌دهند، جز اينكه فكر كنم از روي نوار مسابقه نوشته‌اند چاره‌اي ندارم. آيا چنين نيست؟ يا اينكه من قادر نبودم در جمع پرهياهوي خبرنگاران، نويسندگان دقيق و تيزبين را هم زيرنظر داشته باشم؟» موضوعي غيرقابل كتمان كه سهراب با ريزبيني و دقت مثال‌زدني‌اش به آن اشاره كرده است. همين امروز هم اگر به جايگاه خبرنگاران استاديوم برويد فرق چنداني نمي‌بينيد و آنها مثل يك اكيپ دوست كه در جايگاهي ويژه نشسته‌اند، رفتار مي‌كنند.

«چرا هيچ ‌وقت كار يك داور را بررسي نمي‌كنيد و همه جنبه‌هاي خوب و بد آن را باز نمي‌نماييد؟ مگر انتقاد درست داوري مجاز نيست؟ چه كس بايد داور را به خوب و بدش آگاه كند؟ اگر باز نمودن لغزش‌هاي يك داور اعتقاد مردم را نسبت به او سست مي‌كند، چه بهتر كه اين اعتقاد سستي گيرد. چرا بايد مردم به داور بد، اعتقاد بي‌جهت داشته باشند؟ اما جنبه مثبت قضيه را هم در نظر بايد گرفت. شايد انتقاد اصولي شما مددكار داور بود و قدرت داوري‌اش را افزوني دهد، هميشه اين تماشاگران نيستند كه در سر راه داوري خوب، سنگ مي‌اندازند. مگر همين داور مسابقه تاج - عقاب (در روز جمعه اول بهمن ماه) اعصاب همه ما را در امجديه به بازي نگرفت؟ از شما مي‌پرسم، اگر همين داور باز هم داوري يك مسابقه را به عهده بگيرد و سطح داوري‌اش همان باشد، واكنش كيهان ورزشي چه خواهد بود؟ تعبير «داوري ضعيف» يا «داوري پر‌سوت» ارزش انتقادي ندارد، اين را قبول كنيد.» قداست جايگاه داور مشخص نيست از كجا وارد رسانه‌هاي ايران شده است. در برنامه‌هاي سيما اگر كارشناس داوري بگويد فلان داور 10 اشتباه هم داشته مجري برنامه مي‌گويد انسان است و جائزالخطا! در هفته گذشته مصاحبه‌اي با سيروس مهراني، روانشناس ورزشي داشتيم ايشان تاكيد كردند كه اگر جريمه درستي براي داوران در نظر گرفته نشود، دچار مشكلاتي مي‌شويم كه امروز تاوانش را يك كمك‌داور مي‌دهد.

«جزو مباني انتخاب مرد فوتبال سال، اخلاق و نيك‌رفتاري را نيز به حساب آورده‌ايد. اما فكر نمي‌كنيد مرد فوتبال نمي‌تواند لزوما مرد اخلاق هم باشد؟ چه بهتر كه يك بازيكن خوب خصايص اخلاقي خوب هم داشته باشد اما شما مي‌خواهيد در عرصه فوتبال قهرمان اسطوره انتخاب كنيد. توجه به شايستگي اخلاق انتخاب شما را مشكوك مي‌كند. درست مثل اين خواهد بود كه تابلوي بد يك نقاش را به خاطر اخلاق پسنديده نقاش آن در خور ستايش بدانيد. با معيارهاي اخلاقي، نه هنر را مي‌توان سنجيد و نه ورزش را. خود بهتر مي‌دانيد كه چه بسيارند بازيكنان خوب كه خشن و عاصي و پر‌خاشگرند. جرج بست چندان ملايم و نيك‌رفتار نيست با اين همه توپ طلايي مي‌گيرد. وقتي كه در چند شماره كيهان ورزشي نظريات مربيان و داوران را براي انتخاب مرد فوتبال مي‌خواندم، چند سوال را براي خود مطرح كردم: اين آقايان متخصصان تا چه پايه در جريان مسابقات هستند؟ آيا بستگي آنان به باشگاه خاص يا دوستي‌شان با افرادي معين در اظهارنظرشان بي‌تاثير بوده است؟ آيا توجه به عامل اخلاقي نيز سابقه ورزشي پايه‌هاي اين انتخاب را تا حدي سست نكرده است؟ هيچ‌كدام از اين آقايان به بازي خوب اكبر افتخاري توجه نداشته‌اند اما از مصطفي عرب نام برده‌اند كه بازيكني است متوسط ولي با انضباط يا همايون بهزادي كه در شرايط امروزي بازي‌اش ضعيف است. اگر انتخاب مرد فوتبال «سال» مطرح است، انگار نبايد روي سوابق يك بازيكن تكيه كرد.» حواشي مراسم انتخاب بهترين‌هاي سال فوتبال ايران در برج ميلاد را مرور كنيد. سرچ كنيد و اخبار آن روزها را ببينيد. تك‌تك حرف‌هاي آن زمان سهراب امروز هم صادق است و انگار اين مسائل در فوتبال ما ريشه دوانده و معيارهاي اخلاقي براي بررسي فني يك بازيكن از بين نمي‌رود.

«با تعصب بي‌پايه چه بايد كرد؟ هم راننده تاكسي طرفدار تيم پرسپوليس است، هم شاگرد بقال، هم دانشجو و هم كارمند اداره. بسيار خوب، هر كس مي‌تواند علاقه‌اش را به چيزي ببندد، اما علاقه داشتن هم دليل منطقي مي‌خواهد. اهالي منچستر حق دارند طرفدار تيم‌هاي شهر خود باشند، مردم ليدز بجاست كه تيم خود را دوست بدارند، ساكنان چلسي طبيعي است كه بيشتر از تيم خود دفاع كنند. اما در شهر شما و من، يك بت همگاني پيدا مي‌شود، دلبستگي مسري است و طرفداري، اتفاقي و بي‌دليل صورت مي‌گيرد. خواهيد گفت: چه اشكالي دارد؟ حرفي ندارد، اما وقتي كه در امجديه نشسته‌ايد، اين طرفداري و تعصب محيطي نامطلوب ايجاد مي‌كند و شما نمي‌توانيد به دلخواه تماشا كنيد. من هم مثل شما از تيم پرسپوليس بازي‌هاي خوبي ديده‌ام اما سرانجام- مثل كسان ديگري كه مي‌شناسم- تصميم گرفتم روزهايي كه تيم پرسپوليس بازي دارد به امجديه نروم. شور و هيجان تماشاگر چيزي گيرا و پسنديده است و اگر نباشد ميدان ورزشي نه جان دارد و نه معني، تشويق بي‌حساب تماشاگران، بچه‌هاي پرسپوليس را نمايشگر و شايد خودنما بار آورده است. اينان از تماشاگران آشناي خود كمبودي بزرگ دارند، انگار احساس غريبي مي‌كنند.» مساله طرفداري تمام ايران از دو تيم يكي از مسائل اجتماعي مهم است كه كمتر به آن پرداخته شده است. فوتبال ايران از ابتدا يك فوتبال گلخانه‌اي بوده و هيچ‌يك از اركانش شباهتي به نمونه‌هاي استاندارد جهاني ندارد. سهراب توضيحات كاملي در اين مورد داده است. اما واقعا چرا اين مساله با وجود سال‌ها تلاش مسوولان سياسي هرگز حل نشد؟

ارسال دیدگاه شما

ورود به حساب کاربری
ایجاد حساب کاربری
عنوان صفحه‌ها
کارتون
کارتون