• ۱۴۰۳ شنبه ۲۲ ارديبهشت
روزنامه در یک نگاه
امکانات
روزنامه در یک نگاه دریافت همه صفحات
تبلیغات
صفحه ویژه

30 شماره آخر

  • شماره 4213 -
  • ۱۳۹۷ يکشنبه ۲۹ مهر

مرگ و زندگي به روايت هاردينگ

امير مهنا

 

 

پيرمردي بر بستر درآستانه مرگ است. مرزهاي زمان كه در حافظه‌اش برداشته مي‌شود، او نيز به سوي گذشته‌اي دور رهنمون مي‌شود. هم انجاست كه پدرش را بازمي‌يابد و از نو در قالب يك نوجوان فرو مي‌رود، بازمي‌گردد به‌ زيستي سرشار از شگفتي و رنج.رمان دوره گردها، مكاشفه‌اي قصيده وار است درباب عشق، فقدان و زيبايي سهمگين طبيعت. اثري كه در آن واحد، هم مرثيه است هم مالامال از شوق زندگي.

اين پشت‌نويس مختصر رمان دوره‌گردها شايد بهترين تعريف براي توضيح درونمايه رماني باشد كه خواندنش را توصيه مي‌كنيم. رماني خوب با ترجمه‌اي بسيار روان و سليس از مجتبي ويسي. رمان دوره‌گردها روايت بين زندگي و مرگ است. روايتي ساده و در عين حال پيچيده و به لحاظ ابعاد فلسفي و دور و نزديك‌هاي زندگي و مرگ. پل هاردينگ در اين اثر، با كاشت موقعيت‌هاي بديع توانسته خود را تا مرز نويسنده‌اي از جنس عدم قطعيت نزديك كند. به اين معنا كه شخصيت‌ها و روايت‌هاي او هم بوي مرگ مي‌دهد و هم بوي زندگي، هم روشن است و هم تاريك و در اين ميان هرگز شاهد نظرگاهي قطعيت‌زده نيستيم. همان‌گونه كه شخصيت نخست داستان تا مرز مرگ پيش مي‌رود و بازمي‌گردد، ممكن است شخصيتي ديگر همين مسير را به شكلي معكوس بپيمايد و هاردينگ نه مرگ را نكوهش مي‌كند و نه زندگي را مي‌استايد. همان‌گونه كه ويسي گفته است، دوره‌گردها رماني‌است استوار بر شوري شاعرانه، مكاشفه هستي، طنطنه و ترنم‌كلام. در نگاه نخست، شايد اينها تعابيري بكر و بعيد ننمايد اما حساب اين رمان ازآنجا جدا مي‌شود، از آنجا بكر و بعيد بودنش رخ مي‌نمايد كه پاي شيوه بيان، شيوه پردازش و شيوه درك و دريافت خرد و كلان هستي، پيوند و تركيب اجزايش به ميان مي‌آيد. شخصيت نخست اين رمان يعني جرج واشنگتن كرازبي، شخصيتي‌است كه هم‌زمان مسيرزندگي را به سوي مرگ و مرگ را به سوي زندگي مي‌پيمايد. او در خانه‌اي بستري است كه خودش با دست‌هاي خودش ساخته اما هم‌اكنون در اين خيال است كه بايد همه‌چيز را رها كند و برود. اين ساخت‌وساز سمبليك روايت كه البته مانند بسياري از آثار هم رديف خود به شعارگويي دچار نشده نشان مي‌دهد كه هاردينگ نگاهي واقع‌گرايانه و خالي از هرگونه مرزبندي‌هاي اعتقادي به مرگ و زندگي دارد. هاردينگ همچون داوري بي‌طرف، خواننده‌اش را به مسيري مي‌كشاند كه هم شك دارد و هم يقين، هم نفس مي‌كشد و هم بي‌جان است. آغاز رمان دو‌ره گردها يكي از بهترين وروديه‌ها به عالم داستان را دارد. روايت از جايي شروع مي‌شود كه شخصيت مشرف الموت اثر دچار توهماتي شديد شده و حالا موقع آن است كه همه‌چيز را در يك لحظه و پيش از مرگ به ياد بياورد: «جرج واشنگتن كرازبي هشت روز قبل از مرگ دچار توهم شد. از روي تخت كرايه‌اي بيمارستان، در وسط اتاق نشيمن خانه‌اش، حشراتي ديد كه از توي ترك‌هايي خيالي درز سقف كچي اتاق بيرون مي‌آيند يا تو مي‌روند. قاب پنجره‌ها كه يك وقتي آن همه قرص و محكم بودند و برق مي‌زدند، حالا ديگر به نظرش لق و لوق مي‌آمدند...» نويسنده در همين سطور آغازين رمان موفق مي‌شود حسي از جنس تعليق را به وجود مخاطبش منتقل كند و خيال رها كردن اثر را از سرش بيرون براند. همين آغاز بكر و پر از استعارات روايي و نمادين باعث مي‌شود كه كرازبي درست مانند شخصيت‌هاي آثار بزرگ به رسميت شناخته شود و خواننده درباره سرنوشتش كنجكاوي كند. خواننده در همان صفحات اول متوجه مي‌شود كه پرداختن به جزييات مكان يعني همان خانه كرازبي مي‌تواند دلايلي بيش از دلايل توضيح صحنه و توضيح اتمسفر داستاني داشته باشد: «...خانه را با دست‌هاي خودش ساخته بود. پي‌ريزي ساختمان، ديوارچيني، نصب و اتصال لوله‌ها، كارگذاشتن سيم‌ها، گچ‌كاري ديوارها و سقف و رنگ كردن اتاق‌ها...» پيوند سازوكار بيروني خانه در اين اثر به گونه‌اي با ذات دروني شخصيت‌گره خورده كه خواننده به خوبي احساس مي‌كند با نويسنده‌اي طرف است كه سعي دارد به شعور مخاطبش احترام بگذارد. هاردينگ در اين كار علاوه بر خلق يك اثرعالي، به مفهوم نگاه ديگرگونه به جهان نيز توجه ويژ‌ه‌اي داشته است.

رمان دوره‌گردها را انتشارات مرواريد منتشر كرده است.

ارسال دیدگاه شما

ورود به حساب کاربری
ایجاد حساب کاربری
عنوان صفحه‌ها
کارتون
کارتون