وقتي موج اخبار بد در جريان است، چه بايد كرد؟ ريختن به خيابانها و سر دادن شعار اقدامي نيست كه همه از آن استقبال كنند. اگر از دسته فعالان مدني نيستيد اما هنوز هم در پي يافتن راهي براي ياري رساندن به نوع بشريد، هاروكي موراكامي توصيهاي قابل توجه براي شما دارد.
اين نويسنده ژاپني در رويدادي ادبي كه مجله نيويوركر به تاريخ 6 اكتبر برگزار كرد، درباره دستوپنجه نرم كردن با اين پرسش كه در قبال رنج ديگران چه كاري از او ساخته است، صحبت كرد؛ قربانيان حمله تروريستي يازدهم سپتامبر در امريكا و وقوع بلاياي طبيعي در ژاپن، رنجهايي را بر دوش انسانها نهاد كه موراكامي خود را مسوول تسكين آنها ميدانست. در پي اين كشمكشهاي دروني او به اين نتيجه ميرسد كه ادامه نگارش داستانهايي كه انسانها را
تحت تاثير قرار ميدهد، بهترين كاري است كه از او ساخته است.
به عبارت ديگر، او راهي براي كمك به مردم يافت كه با شخصيت و حرفه او همخواني دارد. ممكن است اين حرفه شامل خلق هنر، نوشتن رمان، آموختن دانش يا آموزش باشد. انسان خود را وقف تلاشهاي هنري ميكند و ميداند مسيري كه به شفاي دنيا ختم ميشود اين است كه در ميان مردم باشي و استعدادهايت را به آنها ارزاني كني.
پس از زلزله سال 1995 كه تقريبا «كوبه»، شهر مادري موراكامي را با خاك يكسان كرد، او فقط در فكر نوشتن داستاني خوب فرو رفت و چندي بعد مجموعه داستانهاي كوتاهي را نگاشت. او درباره پسزمينهاي كه سبب شد كتاب «مترو» را -كه به شرح حمله گاز سارين در سال 1995 به متروي توكيو ميپردازد- به رشته تحرير دربياورد گفت: «چهار سال در امريكا اقامت داشتم و پس از لرزيدن شهر كوبه و واقعه حمله با گاز سارين، به ژاپن بازگشتم. احساس ميكردم بايد به خانه بازگردم چراكه شايد ميتوانستم براي مردم و نه كشور، كاري انجام بدهم.»
«ميپرسيدم براي مردمي كه رنج ميكشند چه كاري ميتوانم انجام دهم. اما فكر كردم: كاري كه ميتوانم انجام دهم اين است كه داستان خوب بنويسم. هر چه كه باشد وقتي داستان خوبي مينويسم، ميتوانيم همديگر را درك كنيم مخصوصا اگر شما خواننده باشيد و من نويسنده. يك گذرگاه مخفي ويژه ميان ماست و ميتوانيم از اين طريق براي همديگر پيام بفرستيم. بنابراين فكر كردم نوشتن داستانهاي خوب راهي براي ياري رساندن به جامعه و آدمهاي سراسر جهان است.»
موراكامي در تازهترين رمانش «قتل فرمانده» به زمين لرزه و سونامي سال 2011 كه خسارات عظيم و غيرقابل جبراني به نيروگاه هستهاي شماره يك فوكوشيما وارد كرد، اشاره كرده است. پس از نوشتن يك يا دو پاراگراف از اين رمان، نوشتهاش را در كشوي ميزش ميگذارد. چند ماه بعد خط داستانياي به ذهنش خطور ميكند و پايان بردن اين كتاب حدود 18 ماه زمان ميبرد.
پيامهاي رازآميز
رويكرد اين رماننويس نمونه خوبي براي ماست، چه اهل نوشتن باشيم و چه نباشيم. واكنش خلاقانه به تراژدي بر آنچه زيبايي انسان به شمار ميرود، تاكيد ميكند. شايد مشهود نباشد كه ظرافت، مولفهاي در هنر گمشده است. يا همانطور كه مگان اوگيبلين در رساله «در باب ظرافت» ميگويد: «بيان آشكاراي مقصود چه مزيت خاصي دارد؟» اوگيبلين مدعي ميشود كه در حال حاضر ما «گرفتار رنجهاي برنامههاي تلويزيوني خوشساخت كه به راحتي به دست فراموشي سپرده ميشوند» و نعرههاي عصر ترامپ شدهايم كه باعث ميشوند متوجه مقولههاي ديرفهم و رازآميز نباشيم. ما خواستار شفافيت يا دستكم ظهور آن هستيم و در نتيجه همه بايد «صريح» باشند حتي اگر بايد بهاي گزافي براي ريزهكاري و شعرپردازي آنها پرداخت. بايد با سادهترين و خامترين واژهها و عبارت بگوييم چه موضعي داريم تا مبادا مواضع و ايدههاي ما فهميده و درك نشوند.
اوگيبلين معتقد است: البته بايد در برابر اين گرايش فرهنگي ايستادگي كنيم و با رازآميزي بيشتر كه بيرحمي و خشونت كمتري دارد و زيباتر است، پاسخي مصمم به يورش هويدايي كلام و شعارپردازي بدهيم. پاسخي ظريف در زمانه پيامهاي ناپرورده و ناشيانه به معناي نهاني بودن يا گريز از حقيقت تلخ نيست. اين رسم دنياست.
همانطور كه موراكامي ميگويد، ميتوان انتخاب كرد از طريق به منصه ظهور رساندن استعدادهايت براي بشر ابراز اميدواري كني يا براي وقايعي كه در جهان روي ميدهند ابراز ندامت كني؛ مسيري كه لزوما به اشاعه اعتقادات سياسي محرز منتهي نميشود. اگر چنين تمايلي نداريد، مستلزم به راهپيمايي و انتشار فراخوان نيستيد و هنوز هم ميتوانيد ياريتان را كه شكلي خلاقانه به خود گرفتهاند با درگيري در مسائل جهان ابراز كنيد.
جنگهاي فرهنگي
هنر هم قالبي از اعتراض يا ايستادگي است. راهي مسالمتآميز براي واكنش به دنيايي سرشار از نزاع و نفرت بدون طفره رفتن از حقايق تلخ و فقط كافي است اين حقايق را واژگون و ديگرگون كنيد. در جايجاي جهان مردم به حكومتها معترض هستند و پيشرفت سياسي كمرنگي مشاهده ميشود كه فرمهاي ظريف ايستادگي، مانند فرهنگ، تنها پاسخ موثر انسانهاي صلحجو است.
زينت جردانه، رييس هياتمديره موزه فلسطيني در بيرزيت، واقع در كرانه باختري رود اردن، در گفتوگو با نانا آفسور، خبرنگار روزنامه نيويوركتايمز گفته است: «با تداوم شكست جريان سياسي، حالا بسياري از ما بر اين باوريم كه فرهنگ جايي است كه از طريق آن بايد منابع، انرژي و اميدهايمان را انتشار بدهيم.» طبق گزارش آفسور، برخلاف محدوديتهايي كه اسراييل براي آمد و شد فلسطينيها به خارج از كشورشان اعمال كرده است و آنها به سختي ميتوانند براي شركت در رويدادهاي هنري كه به تجليل از هنر و خلاقيت ميپردازند شركت داشته باشند، اما زندگي فرهنگي در فلسطين رو به جلو حركت ميكند. 625 مركز فرهنگي در خاك فلسطين فعاليت ميكنند؛ 545 مركز در كرانه باختري رود اردن، 80 مركز در نوار غزه و همچنين در اين نواحي 32 موزه فعاليت دارند. براي سرزميني كه وجودش با كشمكش و درگيري همراه است اين تعداد مركز فرهنگي، رقمي قابلتوجه است.
تمامي اين مراكز فرهنگي براي ايستادگي و تجليل از هنر فعاليت دارند. آفسور ميگويد: «درست است كه سابقه ضعيفي وجود دارد كه نشان دهد جريانهاي هنري به تنهايي قابليت ايجاد تغييرات سياسي را دارند، اما چنين اقدامات فرهنگي را بايد به مثابه مولفههاي اصلي مسيري كه به صلح ختم ميشود، قلمداد كرد؛ مسيري كه امكانات اساسي براي متعهد شدن، شركت و همكاري با نسلهاي فلسطيني فراهم ميآورد. فلسطينيها در اعصار مختلف، فردي يا جمعي، تصاوير متمايزي از واقعيتهاي ممكن زندگيشان به تصوير كشيدهاند.»