• ۱۴۰۳ سه شنبه ۱۸ ارديبهشت
روزنامه در یک نگاه
امکانات
روزنامه در یک نگاه دریافت همه صفحات
تبلیغات
صفحه ویژه

30 شماره آخر

  • شماره 3207 -
  • ۱۳۹۳ سه شنبه ۲۶ اسفند

راستي تعداد پرندگان تهران كاهش يافته؟

اسماعيل كهرم٭


اين سوال اخيرا تكراري شده و همه به دنبال يك پاسخ عيني و علمي براي اين پرسش هستند. پاسخ‌بندي به اين سوال اين است كه: براي پيدا كردن پاسخ قطعي به اين سوال بسيار مهم بايد يك سرشماري علمي در هفت زيستگاه موجود در تهران بزرگ صورت گيرد. زيستگاه‌هايي مانند جنگل، زمين زراعي، كوهپايه، رودخانه، درياچه و استخرها، مراتع و حتي پارك‌ها براي اين كار اگر مثلا بنده مسوول اين سرشماري علمي شوم دانشجوياني را در هر كدام از اين زيستگاه‌ها مستقر مي‌كنم و در طول چهار فصل در محدوده معين مثلا در يك هكتار سرشماري را انجام مي‌دهند و چون تعداد پرندگان را در مثلا چندي قبل در دست نداريم، اين كار بايد در چند سال انجام  شود... و در نهايت  روند رو به صعود يا سقوط تعداد پرندگان روشن شود.

راه‌حل سريع و عيني:

راه ديگري هم وجود دارد و آن مراجعه به مشاهدات عيني شهروندان منجمله بنده است. من در زمان حياتم از بدو تولد تاكنون شش خانه عوض كرده‌ام. اولي در كوچه ياورخان در خيابان خراسان (محل مسجد لرزاده)!خانه‌اي بزرگ، بيروني و اندروني، اندروني براي زندگي خانم بچه‌ها و بيروني براي ملاقات‌هاي پدر و پدربزرگ با مراجعان.خانه دوم در همان خيابان در كوچه انجمن، يك خانه بسيار زيبا و نقلي با اتاق‌ها در اطراف و حوضي در ميان. زيرزمين و پشت بام مصفا كه تابستان‌ها بر فراز آن مي‌خوابيديم. داخل پشه بند پيدا كردن ستاره‌هاي‌مان. هنوز هم در جست‌وجوي آنم! خانه سوم خيابان تنكابن همان محله به آنها لب خط مي‌گفتند چون در كنار خط آهن قطار تهران شاه عبدالعظيم (شابدوالعظيم!) بود اين خانه به راستي اربابي بود. وسيع با تعداد اتاق‌هاي زياد و گچكاري‌ها بود كه به راستي زيبا بود. پرندگاني كه در سقف اتاق‌ها با گچ ساخته شده بودند هنوز در ذهن من است. آيا بعدها رشته تحصيلي بنده با آن پرندگان گچي رابطه داشت! شايد. به خاطر دارم كه ساعت‌ها به آنها خيره مي‌شدم و گاه تصور مي‌كردم كه آنها آواز مي‌خوانند و حركت مي‌كنند!خانه چهارم در خيابان اميريه بود. باز هم خانه‌اي بزرگ و اين بار نوساز و خيلي راحت. باغچه بزرگي داشت. در اين باغچه انواع پرندگان را مي‌ديدم و صداي آنها را تقليد مي‌كردم. هنوز هم اين كار را مي‌كنم. خانه پنجم در ميدان ژاله (شهدا بود). محلي به نام زرين‌ نعل (كوچه فيروزي). خانه‌اي دو طبقه با يك حوض زيبا و آشپزخانه‌اي در آن طرف حياط! و اتاق مستخدم كه اغلب وقت من آنجا مي‌گذشت. به آنها سواد ياد مي‌دادم. گاه به آنها به خاطر كم‌كاري جريمه مي‌دادم. بعد دلم مي‌سوخت و جريمه‌هاي‌شان را خودم انجام مي‌دادم. خانه ششم همين خانه كنوني است در پاسداران در شرق تهران. خانه‌اي كه چهار دهه از عمر آن مي‌گذرد و به مرور زمان با خرت و پرت‌هايي كه جمع‌آوري كرده‌ايم تبديل به يك موزه شده. باغچه زيبايي دارد و گهگاهي صداي چند پرنده كه در ميان درختان آن تخم مي‌گذارند شنيده مي‌شود.

نقطه مشترك اين خانه‌ها

اين شرح كشاف را براي آن ذكر كردم كه يك نقطه مشترك كه در همه اين خانه‌ها وجود داشته‌اند ذكر كنيم و آن وجود درخت خرمالو است. اين درخت در همه اين خانه‌ها به تعداد گوناگون وجود داشت و در پاييز فاميل براي بردن ميوه آن به منزل ما مي‌آمدند. به خاطر دارم كه پدرم براي كندن ميوه خرمالو يك چوب پشه‌بند را بر قلابي مسلح كرده بود و با اين قلاب ميوه‌ها را مي‌كند. اين چوب بعد از حدود 60 سال هنوز در خانه بنده است و همان مورد استعمال را دارد. هنگام برداشت، پدر تعدادي خرمالو را در سر شاخه‌ها مي‌گذاشت براي پرندگان و بر سر اين خرمالو‌ها بين پرندگان غوغايي بود. در ظرف دو سه روز خرمالو‌هاي رسيده توسط پرندگان چپاول مي‌شدند. چپاول كه نه حق خودشان بود. به مرور هر سال من هم عادت كردم كه براي پرندگان سهمي از خرمالوها بگذارم. بنابر مشاهدات و يادداشت‌هاي من كه هر سال ثبت مي‌كردم سال به سال تعداد مجادله‌ها و جنگ‌ها بر سر خرمالو كاهش يافت. در ظرف دو سال گذشته متاسفانه حتي يك خرمالوي نوك ‌خورده بر شاخ درختان خانه من نماند!
به راستي امسال ما در تهران نغمه پرنده‌اي را خواهيم شنيد؟
*كارشناس و استاد محيط زيست

ارسال دیدگاه شما

ورود به حساب کاربری
ایجاد حساب کاربری
عنوان صفحه‌ها
کارتون
کارتون