• ۱۴۰۳ پنج شنبه ۲۰ ارديبهشت
روزنامه در یک نگاه
امکانات
روزنامه در یک نگاه دریافت همه صفحات
تبلیغات
صفحه ویژه

30 شماره آخر

  • شماره 4232 -
  • ۱۳۹۷ پنج شنبه ۲۴ آبان

گفت‌وگو با «بهارك فتحي‌آذر» هنرمند نقاش:

دوست دارم هر زني جهان خودش را انتخاب كند

ساره بهروزي

 

 

بهارك فتحي‌آذر در نمايشگاه نقاشي «اين خود تويي» در گالري هفت ثمر، نگاهي زيبا و سرزنده به دنياي زنان دارد؛ دنيايي دروني كه بازتاب بيروني اميدوار كننده و جذابي ايجاد كرده‌ است. شادي و نشاط در غلظت رنگ‌ها، رقص پروانه‌ها، حركت ماهي‌ها حول محور فيگورهاي زنان، علاوه بر چرخش بصري همگي نشاني دارند. نشان از ادامه حركت و چرخش طبيعي زايش زنان. چرخه زيبايي كه با هم‌نشيني طبيعت مانوس شده است.

فتحي‌آذر متولد 1354 است. او تحصيلات نقاشي خود را از هنرستان آغاز مي‌كند و تا كارشناسي ارشد ادامه مي‌دهد. علاقه‌اش به نقاشي را با تدريس در دانشگاه و برپايي نمايشگاه‌هاي گروهي ادامه مي‌هد. خانم فتحي‌آذر، عضو پيوسته انجمن نقاشان ايران تا كنون در بيش از 20 نمايشگاه گروهي شركت داشته است. دومين نمايشگاه انفرادي او با نام «اين خود تويي» سبب اين گفت‌وگو ‌است.

 

به نظر مي‌رسد در تابلوهاي نقاشي شما كنش و واكنش پيوسته‌اي ميان فيگور زن و عناصر طبيعي برقرار است. آفرينش‌هاي خيالي يك نقاش با نشانه‌هايي آشنا. اين نشانه‌هاي طبيعي مانند پروانه‌ها، ماهي‌ها و نظير آن در بيشتر آثار شما وجود دارند. آيا مي‌توانم بيان كنم كه اين بازنمايي‌ از وجود انساني‌هايي است كه موضوعات متفاوتي دارند و تنها از راه نمايش روي بوم است كه قابل بررسي مي‌شوند يا خير؟

بله، درست است. همان‌طور كه اشاره كرديد كنش‌هايي ميان فيگورها و طبيعت ايجاد شده است. البته به نظر من زن‌ها واقعا در چنين فضاهايي قرار گرفته‌اند. فقط فرم قرارگيري هر يك از اين فيگورها كمي متفاوت هستند. يعني در اجراي كار و بيان متفاوت مي‌شوند، بيشتر طبيعت‌گرايانه ترسيم شده‌اند. فيگورها در فضاهايي قرار دارند كه قرار نيست از يكديگر و طبيعت جدا باشند. در واقع يك جور همزيستي زنان با طبيعت اطراف وجود دارد. منتهي يك فضاي محدود و حتي مي‌توانم بگويم يك جهان محدود را براي خود انتخاب كرده‌اند. در جاهايي سطوح تخت و بدون عمق قرار دارد. گويا بريده‌اي از جهان است كه به عمد بوده، يعني هر كدام يك انتخاب است. من از زمان هنرستان كه نقاشي مي‌كردم به فيگور علاقه خاصي داشتم. به نظرم هيچ چيزي زيباتر از فرم زنانه در طبيعت وجود ندارد. بر اين عقيده اصرار دارم و تاكنون نيز نتوانسته‌ام چيزي را جايگزين اين همه لطافت كنم. بيشتر دوست دارم روي موضوع زنان و زيبايي اطراف‌شان كار كنم آن هم به دليل خطوط منحني و نرمي كه مي‌توان طراحي كرد. وجود طبيعت و ماهي‌هايي كه بدون آب در كارهايم وجود دارند، نوعي قدرت در كنار اين همه لطافت است. لطافت و نرمي و حركت و قدرت البته منطبق با جنسيت زنانه است. انعكاس آب و زير آب قرارگرفتن، حركت آب، گياهان دريايي، ماهي‌ها همگي در رابطه با نشان اين موجودات خلقت يعني زنان هستند.

عنوان نمايشگاه شما «اين خود تويي» بود. آيا مرتبط با همين جهاني است كه بريده شده يا چون زنان در بسياري از عواطف با هم اشتراك دارند، مي‌توانند به دنياي دروني خود نگاهي داشته باشند؟

«اين خود تويي» از روز اول خيلي جالب بود. هر بيننده‌اي با يك تابلو ارتباط برقرار مي‌كرد. انگار كه هر كس خودش را در يك كار مخصوص به خود پيدا كند. در حقيقت مانند اين بود كه بخشي از وجود بيننده در تابلوها جا مانده باشد. هر خانمي كه بازديد كننده بود به يك تابلو اشاره مي‌كرد و با من درباره‌اش كمي صحبت مي‌كرد تا ارتباطش را بيان كند. اين دقيقا همان هدفي بود كه داشتم. توجه هر زن به خودش؛ به جهاني كه در درونش دارد. جهاني كه با زايش پيوند خورده است. خوشحال بودم كه هر كسي در دنياي تابلوها دنبال خودش مي‌گردد. با اينكه تخيل در كارها زياد است اما هميشه دوست دارم هر زني دنياي خودش را خودش انتخاب كند.

يك تابلوي شما كمي با ديگر آثارتان متفاوت است. تابلوي قرمزي كه حركت مار به دور فيگورهاست. چه تقلا و تلاشي را نشان مي‌دهيد؟ با توجه به معاني متفاوت از مار، آيا مار نيز در اين تابلو معني ويژه‌اي دارد؟

در تعداد كمي از تابلوهاي من بيشتر از يك فيگور وجود دارد كه اغلب يك فيگوري هستند. در اين تابلو توجه داشته باشيد كه مار با نرمي به دور فيگورها چرخيده است. البته قصد داستان‌سرايي و قصه را ندارم. اما با توجه به نماد قدرت در مارها، خواستم نشاني از قدرت را در وجود زن به نمايش بگذارم. زنان هم در وجودشان داراي قدرت مردانه هستند. حركت، شور و هيجان، عشق و جاودانگي را با رنگ قرمز درهم آميختم تا قدرت را بتوانم به تصوير بكشم. زناني كه با تكيه بر قدرت تلاش براي ماندن دارند. زنان تنهاي بسياري را در اطراف‌مان مي‌بينيم. كساني كه به دلايل مختلفي از قبيل بيماري، جدايي و اتفاقات نظير آن تنها مي‌شوند. اما تلاش مي‌كنند و تسليم نمي‌شوند. خب اين قدرت به نظرم يك جايي ظهور مي‌كند، كه در تابلو به اين شكل نمايان و تصوير شده‌ است.

استفاده از رنگ‌هاي زنده و شاد در آثار شما براي من جالب بود. در دنيايي كه اغلب همه‌چيز ناراحت‌كننده و تيره ترسيم مي‌شود آثار شما داراي رنگ‌هاي زنده و جذاب هستند.

متاسفانه در ذهن همه جا افتاده كه غم را با رنگ‌هاي تيره ببينند. نظر من كمي متفاوت‌تر است. مخالفم با اينكه با رنگ‌هاي تيره، خاكستري و چرك موضوعي را تفهيم كنم. يعني يك نقاش مي‌تواند با رنگ‌هاي شاد حتي غم و اندوه جنگ را هم نشان دهد. نوع بيان در اجراي كارها مهم است كه چگونه استفاده و ترسيم شود. چند نفر از اساتيد در بازديد از نمايشگاهم معتقد بودند كه حرف من را رنگ مي‌زند نه تكنيك. واقعيتش اين است كه دوست دارم با رنگ‌هاي زنده موضوعاتم را نشان دهم. به طوري كه حرف‌هاي من در وجود رنگ‌ها نهفته باشد. شايد چهره بعضي از كارهايم غمگين باشند، اما با وجود درون غمگيني كه دارند جهان زيبا و رنگيني در اطراف‌شان وجود دارد كه شاد و زنده است.

از نقاشان مشهور دنيا آثار چه كساني بيشتر مورد توجه شما قرار دارند؟

نقاشاني كه در تاريخ هنر هستند همگي مورد توجه من قرار دارند و تاثيرگذار بودند. اما پل گوگن، ون‌گوگ، پيكاسو را خيلي بيشتر دوست دارم و بسيار از تكنيك‌هاي آنان بهره برده‌ام. معتقدم ديدن آثار آنها در ناخودآگاه من ثبت شده است كه گاهي خود را در جايي از اجراي تابلوها بروز مي‌دهد. تصاوير به جا مانده از نقاشان بزرگ دنيا در آثار امروزين نهادينه شده‌اند و بازتاب‌شان را در كارها مي‌بينيم. علاقه من به اين سه نقاش بسيار است. از زماني كه 15 ساله بودم و تصميم به نقاشي كشيدن گرفتم توجهم به اين چند نقاش مشهور جلب شد. شايد هنر اين هنرمندان يك جورهايي با پوست و خون من در اين سال‌ها آميخته شده ‌است. مي‌توانم بگويم از ديدن آثار آنان سير نمي‌شوم و هميشه از ديدن اثر اين نقاشان لذت ويژه‌اي مي‌برم.

عده‌اي معتقدند دوره سبك‌ها گذشته و تمام شده و امروزه شاهد آفرينش‌هاي تازه هستيم. نظر شما در اين مورد چيست؟

خيلي موافق نيستم. نمي‌توانيم بگوييم دوره سبك‌ها گذشته و زمان آن به پايان رسيده است. در همين دوره معاصر هم مي‌شود با سبك گذشتگان كار كرد و حرف‌هاي تازه زد. به نظر من نمي‌توانيم از سبك‌هاي گذشته جدا شويم و آنها را تمام شده بدانيم. فقط نوع بيان در اجراها عوض شده است. به مرور اين شكل تازه بيان در اجراها تكنيك‌هاي جديدي هم به وجود آورده است. اينكه تصاوير در همه زمان‌ها تكرار شوند خب طبيعتا خسته‌كننده است. اندازه بوم تا مواد و متريال جديد و آزادي‌هاي بيان در هر دوره‌اي بر اجراي كار هنرمندان موثر بوده و تغيير كرده است. ولي نمي‌توانيم بگوييم آنها كنار رفته و دوره‌شان تمام شده، حالا ما حرف تازه‌اي را به وجود آورده‌ايم. با همه تغييرات، سبك‌‌ها همچنان باقي مانده‌اند.

با توجه به اينكه شما در دانشگاه تدريس مي‌كنيد تفاوت در نگرش دانشجوهاي سال‌هاي گذشته و امروز را چگونه ارزيابي مي‌كنيد؟

من در دانشگاه آزاد تدريس مي‌كنم؛ تا چند سال پيش اوضاع دانشجو‌ها بسيار بهتر بود اما حالا اوضاع خوبي نيست. دانشجوي امروزي دنبال هيچ‌چيز نيست. دوست ندارد كشف كند. همه‌چيز را حاضر و آماده مي‌خواهد ممارستي در دانشجوهاي فعلي نيست. قبلا كساني كه به هنر علاقه‌مند بودند و آن را دوست داشتند انتخاب دانشگاهي مي‌كردند. حتي اگر استعداد كمي وجود داشت به دليل علاقه زياد تلاش مي‌كردند تا نتيجه بگيرند.كنكور هنر هم انگيزه‌اي بود براي تلاش و تمرين، كه متاسفانه حذف شد. در چند سال اخير كه من در دانشگاه علمي - كاربردي و دانشگاه آزاد بدون كنكور تدريس كردم؛ پسرها براي فرار از سربازي دخترها براي فرار از فشار والدين به رشته‌هاي بدون كنكور رو مي‌آورند. اين افراد كه كم نيستند بدون انگيزه و از همه مهم‌تر بدون شناخت وارد اين هنر مي‌شوند. بسيار دلسرد كننده است. هيچ چيزي درباره هنر نمي‌دانند به تصور اينكه ساده و آسان است و مي‌گذرد، وارد مي‌شوند. وقتي سختي كار و نياز به مطالعه و شناخت را مي‌بينند، انگيزه هم كه نداشته‌اند، در نتيجه خسته و دلزده مي‌شوند. روي سخن من با دانشجوياني است كه سر وكار داشته‌ام وگرنه دانشگاه‌هاي دولتي هنوز هم پذيراي دانشجويان با انگيزه و جدي است.

شناخت از هنر، دانستن سختي اين راه، مسائل اوليه‌اي است كه بايد افراد به آن آگاه باشند تا انتخاب درستي انجام دهند. يك‌باره به هنر وارد مي‌شوند و به اجبار مي‌گذرانند و بعد رها مي‌كنند. نزديك به ۱۵ سال است كه تدريس مي‌كنم اما از اين ترم براي هميشه خداحافظي كردم. وظيفه استاد اين است كه باعث پيشرفت دانشجو شود. اما همه چيز عوض شده؛ بچه‌هاي اين دوره اصلا مثل گذشته نيستند. حتي وضعيت دو، سه سال پيش بهتر از حالا بود. اين افراد هيچ انتخابي براي آينده خودشان ندارند، انگيزه وجود ندارد و هيچ تلاشي نمي‌كنند. البته هزينه‌هاي رشته هنر هم سر به فلك كشيده است. براي اينكه هر نفر بخواهد كار كند و به هدفي كه مي‌خواهد برسد، بايد هزينه‌هاي هنگفتي را بپردازد. شهريه دانشگاه و علاوه بر آن مواد و وسايل براي نقاشي خيلي گران است. در جامعه هم كه حمايت درست و زيادي نمي‌شود. دولت دهم به كتاب‌هاي هنري بن كتاب اختصاص نداد! درباره اين حركت نسنجيده چه مي‌توان گفت؟! مورد ديگر خانواده‌ها هستند كه مقاومت مي‌كنند. چون شناخت ندارند بنابراين از آينده شغلي رشته هنر هم اطلاعاتي ندارند. مدام به فرزندان‌شان مي‌گويند در كنار حرفه و شغل ديگري كه خواهي داشت، به هنر بپرداز. اين حرف چه معني دارد؟ خانواده‌ها از هنر تجسمي وحشت دارند و آن را شغل نمي‌دانند كه اصلا قشنگ نيست. همكاران خودم در مقابل انتخاب پسرم براي هنرستان نگران بودند. بيشتر مي‌گفتند بهترين كار اين است كه دبيرستان را انتخاب كرده نه هنرستان. خلاصه همه‌چيز تغيير كرده و عوض شده است.

به عنوان يك زن هنرمند با چه مشكلاتي دست و پنجه نرم مي‌كنيد؟

با مشكلات زياد؛ مثلا به عنوان يك نقاش، فرمي را براي كار انتخاب مي‌كنم اما محدوديت در اجرا وجود دارد. توجه كنيم كه همه افراد يك جامعه وارد گالري نقاشي نمي‌شوند اما محدوديت وجود دارد. به نظرم بايد به همه مردم آموزش‌هايي داده شود تا براي ديدن آثار هنري جنسيت را فراموش كنند و روي درك پيام اثر هنري تمركز كنند. با وجودي اينكه در عصر جديد هستيم و ادعاي زيادي داريم اما متاسفانه نگاه جنسيتي زياد وجود دارد. همچنان نبايد فرم زن به تصوير كشيده شود. خود من مجبور شدم قبل از افتتاحيه بخشي از تابلو را تغيير دهم. تغيير كه نه، يعني قسمتي را بپوشانم. متاسفانه تا زماني كه آموزش نباشد، چنين اتفاقاتي رخ مي‌دهد. مي‌توان از خود هنرمندان براي آموزش مردم استفاده كرد. چشم مردم اگر تربيت شود بحث جنسيتي كنار مي‌رود و تصاوير خلق شده با بيان هنري سنجيده مي‌شوند. اين مسائل سخت و دور از ذهن نيست اگر آموزش باشد.

امروزه اين اتفاق افتاده كه افراد مجبور مي‌شوند كارهاي‌شان را به نمايش نگذارند! يا مجبور هستند در آتليه مخصوص خود كار كنند و اين بسيار غم‌انگيز است. يا بايد فيگور حذف شود، چون فيگور هميشه مساله دارد. گاهي گل و گياه و چيزهاي ديگري جايگزين مي‌شوند كه نظر هنرمند نبوده، هيچ‌كدام از اين مسائل خوشايند هنرمند نيست. اين سانسور براي من قشنگ نيست. زيرا بسياري از فرم‌هايم تغيير مي‌كنند كه نمي‌خواهم. هنرمند، زنانگي را چطوري نشان دهد؟ آيا هميشه پارچه و لباس بايد باشد؟ گاهي آدم نمي‌داند با سانسور چه كند. خيلي مشكل مي‌شود. با وجود همه اين مشكلاتي كه هست من به عنوان يك قانون پذيرفتم و سعي مي‌كنم جوري كار ‌كنم كه تا حد امكان درگير سانسور نشوم. اما دوست ندارم زيادي به عقب رانده شوم. پنهان شدن و محدود شدن را اصلا دوست ندارم. يعني يك زن در مرز خودش آزادي عمل ندارد و اين برايم بسيار ناراحت كننده است.

سخن پاياني؟

حمايت، حمايت، حمايت.

 


در حقيقت مانند اين بود كه بخشي از وجود بيننده در تابلوها جا مانده باشد. هر خانمي كه بازديد كننده بود به يك تابلو اشاره مي‌كرد و با من درباره‌اش كمي صحبت مي‌كرد تا ارتباطش را بيان كند. اين دقيقا همان هدفي بود كه داشتم. توجه هر زن به خودش؛ به جهاني كه در درونش دارد. جهاني كه با زايش پيوند خورده است.

دانشجوي امروزي دنبال هيچ‌چيز نيست. دوست ندارد كشف كند. همه‌چيز را حاضر و آماده مي‌خواهد ممارستي در دانشجوهاي فعلي نيست. قبلا كساني كه به هنر علاقه‌مند بودند و آن را دوست داشتند انتخاب دانشگاهي مي‌كردند. حتي اگر استعداد كمي وجود داشت به دليل علاقه زياد تلاش مي‌كردند تا نتيجه بگيرند.

مي‌توان از خود هنرمندان براي آموزش مردم استفاده كرد. چشم مردم اگر تربيت شود بحث جنسيتي كنار مي‌رود و تصاوير خلق شده با بيان هنري سنجيده مي‌شوند. اين مسائل سخت و دور از ذهن نيست اگر آموزش باشد.

ارسال دیدگاه شما

ورود به حساب کاربری
ایجاد حساب کاربری
عنوان صفحه‌ها
کارتون
کارتون