• ۱۴۰۳ يکشنبه ۳۰ ارديبهشت
روزنامه در یک نگاه
امکانات
روزنامه در یک نگاه دریافت همه صفحات
تبلیغات
صفحه ویژه

30 شماره آخر

  • شماره 3207 -
  • ۱۳۹۳ سه شنبه ۲۶ اسفند

صد سال به اين سال‌ها

سيد علي ميرفتاح

عيدتان پيشاپيش مبارك. صد سال به اين سال‌ها. خوب و خوش و خرم و دلشاد باشيد. با اجازه‌تان اين كرگدن‌نامه آخرين كرگدن‌نامه نود و سه است. تا پانزده فروردين نود چهار شما را به خير و مرا به سلامت. هر چه بود، خوب و بد گذشت. اگر بد نوشتم و حوصله‌تان را سر بردم، گذشت؛ اگر خوب و خواندني و دلنشين نوشتم، آن هم گذشت. رفيقم بوديد گذشت؛ دشمنم هم بوديد، گذشت. خوب يا بد، بضاعت مزجاتم همين بوده و بيش از اين از دستم برنيامده. «بي‌نمكيم و جاي شك نداره/ مي‌گيم كه دستمون نمك نداره». من آنچه فكر كردم گفتنش خوب است گفتم. نگفتم، بلكه طرح موضوع كردم و بحثش را سر انداختم تا خودتان با عقل و درايت‌تان درباره‌اش بينديشيد و بحث كنيد. اگر مهمل گفته‌ام معذورم داريد كه عقلم بيش از اين نمي‌رسيده و اگر حرف حساب زده‌ام بگوييد خدا پدر و مادرش را بيامرزد. خدا خودم را هم بيامرزد. حرف حساب زدن سخت است و هر روز حرف حساب زدن سخت‌تر. البته محذور هم در اين ستون كم نداشته‌ام. در فضاي پرسوءتفاهم امروز هر حرفي مي‌تواند بر ضد خودش بدل شود و همواره براي نويسنده‌اش اين نگراني را پيش بياورد كه‌ آش نخورده، دهنش بسوزد. توي فيلم‌هاي امريكايي ديده‌ايد چطور به متهم هشدار مي‌دهند «تو مي‌تواني سكوت كني اما هر چه بگويي عليه خودت به‌كار خواهد رفت؟» نويسندگي براي روزنامه هم يك جور در معرض اتهام قرار گرفتن است. نويسنده مي‌تواند سكوت كند و حرفي نزند اما اگر زد، حتما يك جايي عليه‌اش به‌كار خواهد رفت. لذا من همواره به خودم تذكر داده‌ام و دست مديران «اعتماد» را باز گذاشته‌ام كه «بي‌نمكي هزاربار بهتر از به مخاطره انداختن كار و كاسبي اعتماد است...» دم عيدي حرف تلخ و مايوس‌كننده نزنم. خدا را شكر تا اينجايش خير بوده و اين مابقي‌اش هم خير خواهد بود انشاءالله. دلم مي‌خواهد اما در اين يادداشت آخر متواضعانه و فروتنانه از تك‌تك‌تان خواهش كنم كه هيچ كينه و نقاري را با خودتان به سال بعد نبريد. من كاره‌اي نيستم كه پيام نوروزي بدهم اما مي‌گويم عيد و سال تحويل فرصت مغتنمي است كه خودمان را از شر بعضي چيزها خلاص كنيم. مهرباني هزاربار راحت‌تر از كين‌توزي است. كسي از كينه خير نديده و به جايي نرسيده. فردا كه مرديم خيلي شرم‌آور است پشت سرمان بگويند «فلاني مرد خوبي بود اما كينه شتري داشت و دلش با رفيقانش صاف نبود.» چرا نگويند «چه مرد خوبي بود كه جواب بدي را حتي با خوبي مي‌داد؟» حرف مردم مهم نيست. يعني منظورم اين نيست كه براي خوشامد مردم اداي مهرباني درآوريد. نخير. ادا در نياوريم بلكه به عمق جان مهرباني كنيم. واقعا خيلي سخت است كه آدم كينه‌اي را ده سال و بيست سال و سي سال و چهل سال با خودش اين طرف و آن طرف ببرد. مگر آدميزاد چقدر طاقت دارد؟ بالاخره يك جايي بايد خود را از شر همه اين ‌بار و بنديل بي‌حاصل خلاص كرد. عيد بهانه خوبي است و از هيچ بزرگي كم نمي‌آيد كه دست مهر و محبت به سمت كوچك‌تر‌هايش دراز كند. سليمان با چنان حشمت نظرها بود با مورش. حشمت كسي كم نمي‌شود از تواضع و مهرباني و شفقت. بيشتر مي‌شود كه كمتر نه. موعظه نمي‌كنم. من اصلا قد اين حرف‌ها نيستم. به عقل ناقص خودم فكر مي‌كنم شايد اين ورق‌پاره برحسب تصادف به دست يك آدم‌حسابي بيفتد و از كنار لغو من كريمانه بگذرد و با اندكي درنگ و تاني تصميمي مهم و حياتي بگيرد و دم ساعت تحويل دلش را با همه صاف كند. فقط زنگار گناه نيست كه آينه دل را كدر مي‌كند بلكه كينه و ناراحتي و نقار هم دل چون آينه در زنگ ظلام اندازد. اصلا مگر نه اينكه اسم ديگر كينه دل چركيني است؟ چرا آدم دلش را بيهوده چرك كند. به قول مولانا چرا آدم بايد كثافت ديگران را در خودش پاك كند؟ كثافت خودت را در ديگران پاك كن. مگر دومثقال دل چقدر جا دارد كه سه‌‌سومش را از كينه و غم انباشته‌اي؟ به جاي اين كارها توي اين فرصت عيد و اين هواي دل‌انگيز بهاري بنشين سعدي و حافظ و مولانا بخوان و قلبت را عين آينه صيقل بينداز... زياد حرف زدم و احتمالا بزرگ‌تر از دهانم حرف زدم. ببخشيد اما به خدا قسم كه چيزي توي دلم نيست و جز خير و خوبي چيزي آرزو ندارم. همه اميد من اين است كه نود و چهار سال صلح و دوستي و آشتي و مهرباني و شفقت و همدلي و اتحاد و بقيه چيزهاي خوب باشد. رسيدن به همه اين خوبي‌ها سخت است و گاهي هم شدني نيست. مي‌دانم. اما آرزويش را كه عيب ندارد در دلم بپرورانم. آرزو بر جوانان عيب نيست بر كرگدن‌ها هم. ياعلي. مخلص شما كرگدن.

ارسال دیدگاه شما

ورود به حساب کاربری
ایجاد حساب کاربری
عنوان صفحه‌ها
کارتون
کارتون