به مناسبت سالگرد ديدار تاريخي شيلي- شوروي
نفرين بر پينوشه
بهرام سرگوسرايي
يازده سپتامبر سال 1973، ژنرال آگوستو پينوشه عليه حكومت آلنده كودتا كرد و قدرت را در دست گرفت. در زمان حاكميت پينوشه بيش از ۳۰۰۰ نفر اعدام يا ناپديد شدند و دهها هزار نفر ديگر در زندانها زير شكنجه رفتند. گفته ميشود كه نزديك به ۲۰۰ هزار نفر از شهروندان شيلي نيز تبعيد شده يا به كشورهاي ديگر رفتند. حاكميت نظامي در شيلي فعالان سياسي را به صورت برنامهريزي شده سركوب ميكرد. روشنفكران براي اين اقدامات پينوشه واژه «نسلكشي سياسي» را به كار ميبردند. شديدترين خشونتها در سهماهه اول كودتا صورت گرفت. رژيم كودتا هزاران نفر از فعالان چپ را به قتل رساند يا آنها را ناپديد كرد. از ابتداي كودتا تا نوامبر ۱۹۷۳ نزديك به ۴۰۰۰ زنداني سياسي در استاديوم عمومي سانتياگو نگهداري ميشدند. از اين تعداد ۱۸۵۰ نفر اعدام و ۱۳۰۰ نفر ديگر ناپديد شدند.
در همين دوران بود كه تيمهاي ملي شوروي و شيلي براي تعيين آخرين تيم صعودكننده به جام جهاني 1974 آلمان بايد با يكديگر روبهرو ميشدند. شوروي صدرنشين گروه 9 اروپا بود و شيلي صدرنشين گروه 3 امريكاي جنوبي. همزماني اين دو اتفاق باعث شد دوباره فوتبال و سياست با يكديگر پيوند بخورند و شاهد يكي از عجيبترين رويدادهاي تاريخ فوتبال باشيم. فوتبال براي مردم شيلي اهميت چنداني در آن دوران نداشت؛ چراكه همه يا خودشان در معرض خطر شديد سركوب قرار داشتند يا حداقل يكي از عزيزانشان دچار اين شرايط بود. فوتباليستها هم از اين قاعده مستثني نبودند. حتي برخي از فوتباليستها به خاطر نزديكي عقايدشان به آلنده در خطر اعدام انقلابي قرار داشتند. «ادواردو هررا» دفاع چپ تيم كه در «هتل كاررا» به فاصله صدمتر از كمپ اقامت داشت ماجراي آن روز را اين طور روايت ميكند: «مطابق قرار به كمپ رفتم. مربي ما لوييس آراموس آنجا بود و به همه دستور داد به خانههايشان برگردند. اما من بايد به هتل برميگشتم و در همان مسير كوتاه شايد ده بار سربازها جلويم را گرفتند. آنها مردد بودند كه بايد مرا بازداشت كنند يا نه. روي ساك من نوشته شده بود «تيم ملي فوتبل شيلي» و گويا كلمه ملي برخي از آنها را حساس كرده بود!» در نهايت با وساطت پزشك تيم ملي كه رابطه نزديكي با ژنرالها داشت قرار شد تيم ملي شيلي به مسكو اعزام شود تا تصوير مخدوش شده شيلي به واسطه فوتباليستها بازسازي شود. فوتباليستها با اين شرط يا تهديد كه هرگز هيچ حرفي از شرايط داخل كشور نزنند به مسكو اعزام شدند. در همان روزي كه اعضاي تيم ملي فوتبال شيلي به مسكو رسيدند، دولت امريكا دولت شيلي را به رسميت شناخت و از آن سو دولت شوروي كه از نزديكان دولت آلنده بود تمام روابطش را با شيلي قطع كرد. سرانجام روز بازي فرا رسيد. دو تيم در سرماي استخوانسوز مسكو به مصاف هم رفتند و نتيجه بازي در نهايت بدون گل مساوي شد. گفته ميشود داور مسابقه به خاطر عقايد سياسي خاصي كه داشت به نفع شيلي سوت زده بود. بعدها فاش شد كه آن داور مخالف دولتهاي كمونيسم بوده و ميخواسته به اين طريق كمكي به دولتهاي ضد كمونيسم كرده باشد.
بعد از تساوي در مسكو، همهچيز به بازي برگشت كشيده شد. خبر استفاده از استاديوم سانتياگو به عنوان قتلگاه مخالفان شهرتي جهاني پيدا كرده بود و دولت شوروي حاضر نبود در اين ورزشگاه بازي كند. اما دولت پينوشه كه ميخواست نشان بدهد اين ورزشگاه معمولي است و هر چه در موردش ميگويند دروغ است، اصرار داشت تا بازي در اين ورزشگاه برگزار شود. دولت شيلي در نهايت اعلام كرد يا بازي بهطور كامل برگزار نميشود، يا اگر برگزار شود در همين ورزشگاه برگزار خواهد شد؛ ورزشگاهي كه گودال مرگ بزرگاني مثل ويكتور خارا شده بود، قرار بود ميزبان شوروي باشد. شوروي به همراه متحدانش در اروپا و آفريقا، مشتركا نامهاي به فيفا نوشتند و به اين موضوع اعتراض كردند: «استاديوم سانتياگو آغشته به خون تازه ميهنپرستان شيلي است و بازيكنان شوروي هرگز در اين زمين پا به ميدان نخواهند گذاشت. از فيفا تقاضا ميكنيم كه بازي در كشور ديگري برگزار شود.» فيفا در پاسخ به اين نامه هياتي را به ورزشگاه سانتياگو فرستاد و اين هيات در حالي كه هزاران نفر در ورزشگاه زنداني بودند، اعلام كرد تنها چيزي كه ديده است، آرامش كامل بوده و بس و شوروي در اقدامي تاريخي اعلام كرد هرگز پا در استاديومي كه خونهاي مردم در آن ريخته شده است نميگذارد. بعد از اين اتفاق، بازيكنان شيلي در عجيبترين مسابقه تاريخ فوتبال بازي را شروع كردند و به زمين خالي شوروي رفتند و دروازه حريف را باز كردند و با يك شادي تمامعيار صعودشان به جام جهاني را جشن گرفتند.