ادامه از صفحه اول
در دفاع از سخنان ظريف
پس از 200 سال سلطه و نفوذ بيگانه سرانجام با پيروزي انقلاب اسلامي در سال 1357 مركز تصميمگيري در مورد ايران به واقع به تهران منتقل شد. براي اين ادعا شواهد فراواني وجود دارد براي همين است كه در دوره جمهوري اسلامي استقلال سياسي كشور هميشه مورد توجه دلسوزان و علاقهمندان به نظام قرار گرفته است.
براي حفظ استقلال از همان آغاز انقلاب دو رويكرد عمده وجود داشت و اگر اختلاف ديدگاهي هم وجود داشته يا دارد به خاطر همين دو نوع نگاه به حفظ استقلال سياسي كشور است. با وجود اين نبايد اين دو نگرش درصدد حذف يكديگر باشند. اين دو رويكرد را ميتوان يك- رويكرد امنيتي –سياسي در سياست خارجي و دو- رويكرد فرهنگي-علمي در سياست خارجي دانست. همچنين بايد در سياست خارجي به دو عنصر مهم توجه كرد؛ يكي اصل تعامل با ديگران است و دوم اينكه براي رسيدن به اهداف متعالي نظام از راهكارهايي استفاده شود كه هزينه كمتري براي نظام و منافع ملي داشته باشد.
2 - در شرايط موجود روابط بينالملل نظام جمهوري اسلامي بايد بيش از گذشته به رويكرد فرهنگي-علمي توجه داشته باشد. با نگاهي به تاريخ نيز در مييابيم كه ايرانيان در طول تاريخ نشان دادند، مردماني با فرهنگ و با صبغه علمي بودهاند و كمتر نگاه جهانگشايي و امپراتوري به پيرامون خود داشتهاند. هر چند در مقطعي اين نگاه در ايران باستان حاكم بوده ولي هزينههاي زيادي براي ايرانيان ايجاد كرده است. علاوه بر اين در جهان امروز ديگر دوران جهانگشايي و گسترش امپراتوري نظامي رو به افول است و آنچه مورد توجه قرار دارد، رويكرد تعاملي با جهان با صبغه فرهنگي- علمي است. در همين راستاست كه سياست خارجي ما به سياستمداراني نياز دارد كه در سياستورزي خود اصل را بر تعامل با جهان و پيشبرد منافع ملي با هزينه كم قرار دهند. با اين ديدگاه مقولاتي مانند برجام يا حضور در معاهدات بينالمللي كه در آنها اصل بر تعامل با جهان و حفظ منافع ملي در پرتو روند بازي برد-برد است بيش از گذشته ضرورت مييابد تا به اين ترتيب هم با جهان در ارتباط باشيم و هم اينكه هزينه كمتري در روابط خارجي بپردازيم.
3- سخنان منطقي، اصولي و حكيمانه رييس تيم ديپلماسي جمهوري اسلامي ايران، دكتر محمدجواد ظريف در روز گذشته بايد مورد توجه تمامي دلسوزان و علاقهمندان به انقلاب و نظام قرار گيرد. تاكيد وي مبني بر اينكه در سياست خارجي بايد از جناحزدگي دوري گزيد و نگاه فراجناحي داشت، نكتهاي است كه هر فرد منصف و علاقهمند به ايران بايد به آن توجه كند. سياست خارجي در برخي موارد با جملهاي ميتواند منافع ملي را از اين رو به آن رو كند و بالعكس يك تصميم منطقي و حكيمانه ميتواند آثار مثبت و سازندهاي در روابط بينالملل ايجاد كند.
براي مثال پيگيري حقوقي لغو برجام از سوي امريكا در دادگاه بينالمللي لاهه كه سرانجام آن محكوم كردن اقدام امريكا از سوي اين دادگاه بينالمللي بود، آثار مثبت فراواني براي سياست خارجي ايران و انزواي ابرقدرتي مثل امريكا در قضيه برجام داشت. حال اين مورد حمله پرهيجان و پر از احساسات دلواپسان در سال 1390 به سفارت عربستان در ايران را مقايسه كنيد كه باعث شد قضيه اعدام شيخ نمر و مظلوميت وي تحت تاثير اين اقدام هيجاني قرار بگيرد و تبعات سياسي زيادي داشته باشد. بنابراين تمام ايرانيان دلسوز و حتي دلواپسان ديروز و امروز بايد به اين نكته توجه داشته باشند؛ اول اينكه رفتار جناحي و سياسي در سياست خارجي باعث دور شدن از منافع ملي ميشود و دوم اينكه تصميمگيري در سياست خارجي بايد بر اساس راهبرد مقام معظم رهبري باشد كه سالياني پيش اشاره كردند سياست خارجي ما بر سه پايه است: عزت، حكمت و مصلحت.
چرا ليبي ويران شد؟
چرا كه قصد داشت با كشورهاي عضو پان آفريقا برنامه تبديل ارز آن كشورها را بر مبناي طلا ايجاد كند.» جان بايدن، معاون رييسجمهور امريكا گفت: «آنها از ديكتاتوري رهايي يافتند و اكنون فرصت دارند.» نيكلاس ساركوزي، كسي كه چند ماه قبل 50 ميليون دلار از قذافي براي هزينههاي انتخاباتياش در فرانسه گرفته بود، گفت: «زنده باد بنغازي . (كانون تجمع شورشيان عليه قذافي) اميدوارم دوستي طولاني بين فرانسه و ليبي برقرار باشد.» سقوط قذافي با كمك شوراي امنيت سازمان ملل و خصوصا قطعنامه منطقه ممنوعيت پرواز، با كمك هواپيماهاي هشت كشور ناتو و كمك عربستان سعودي و قطر امكانپذير شد. وزير خارجه آلمان گفت: «مردم ليبي پس از چند دهه ديكتاتوري، برگ جديدي را در صلح و دموكراسي باز خواهند كرد.» پشت پرده رخدادهاي ليبي قابل پنهانكاري نبود. ليبي در سال 2007 ميلادي، صندوق دولتي سرمايهگذاري را ايجاد كرد. در اين صندوق ابتدا 60 تا 80 ميليارد دلار سرمايه موجود بود. تا سال 2011، ليبي به بانكهاي جهاني، بنيادهاي سرمايهگذاري، صندوقهاي دولتي كشورهاي غربي، شركتهاي نفتي و غيره تا مبلغ 160 ميليارد دلار وام داد. تمامي اين بدهيها با سقوط قذافي پاك شد. مبلغ 32 ميليارد دلار نيز از داراييهاي ليبي در بانكهاي امريكا توقيف شد. اكنون به جاي دموكراسي و آزادي در ليبي با كشوري روبهرو هستيم كه بخشهاي زيادي از تاسيسات، شالودههاي اساسي، كارخانجات، شهرها، ميراث فرهنگي و تاريخياش از بنيان ويران شدهاند. به عبارتي تمامي تلاش 40 ساله قذافي در توسعه اين كشور از بين رفت . داعش همچنان كنترل بخشي از كشور را برعهده دارد و تروريستهاي مورد حمايت غرب كه نخست توسط كشتيهاي فرانسوي و انگليسي در بنغازي پياده شدند، كنترل بخش ديگري را در دست دارند. نفت ليبي با ارزشترين منبع اقتصادي اين كشور تحت قراردادهاي محرمانه با شركتهاي غربي درآمده و هيچ حكومت ديگري در ليبي خواب ثروت نفتي دوران قذافي را نخواهد ديد.
قذافي در آخرين لحظات حياتش مقابل دوربين چنين گفت: «شما احمقيد. وقتي من نباشم مديترانه را خون فرا خواهد گرفت. اينجا تروريستها حكومت خواهند كرد و ميليونها آواره به سمت اروپا از طريق دريا خواهند رفت.» قذافي در آخرين لحظات عمرش سادهلوحانه ميانديشيد. او فكر ميكرد براي «آنها» صلح و ثبات و مبارزه با تروريستها مهم است. او نميدانست هدف طرح شوك چيست. او نميدانست براي والاستريت، گلدمن ساچ، پيجي مورگان، برادران لحمان، كاريل و رهبران غربي ربودن پول مهم است و ديگران بايد به جنگ و كشتار مشغول باشند.