• ۱۴۰۳ جمعه ۲۱ ارديبهشت
روزنامه در یک نگاه
امکانات
روزنامه در یک نگاه دریافت همه صفحات
تبلیغات
صفحه ویژه

30 شماره آخر

  • شماره 4256 -
  • ۱۳۹۷ شنبه ۲۴ آذر

درباره مستند «چاووش از درآمد تا فرود»

شمعي افروخته در دل

سعيد فرجپوري

چندي پيش در تهران مستند «چاووش از درآمد تا فرود» را ديدم؛ برايم قابل تصور بود كه اين دوستان چه كوششي در فراهم آوردن اين اثر متحمل شده‌اند. با وجود مشكلات و محدوديت‌هايي كه با آن مواجه بودند و در فيلم وجود داشت، براي من سفري بود به دوردست‌ها و ديدار عزيزاني كه اين روزها كمتر مي‌شود، ديد. سفري خاطره‌انگيز از روزهايي كه هر لحظه‌اش غيرقابل پيش‌بيني بود؛ روزهايي كه آينده موسيقي و اهالي‌اش در تاريكي و خاموشي‌هاي زمانه فرورفته بود.

در پي تركيبي از گروه شيدا و عارف كانون چاووش با ذهنيت عشق به موسيقي اصيل ايجاد شد و فعاليت آغاز كرد. با وجود تمامي مشكلات كه البته ناشي از تحولات اجتماعي دوران خويش است؛ اين گروه سعي مي‌كند كورسويي از اميد را در دل شب با عشق به موسيقي نگه دارد.

مردان و زناني كه با همه نااميدي‌ها باز هم تنها شعله‌اي را در دل شب از دست نمي‌دهند.

در راس اين گروه محمدرضا لطفي و هنرمند گران‌قدر ابتهاج كه به جرات هر يك از آنها از تاثيرگذارترين در دهه‌هاي گذشته در موسيقي و شعر فارسي بوده‌اند و همچنين اساتيدي چون شجريان، مشكاتيان، عليزاده، ناظري و جمع
20 نفره‌اي از اعضاي چاووش حضور داشتند كه با همدلي و همراهي موفق به خلق آثاري مي‌شوند تاثيرگذار و ماندگار.

همه آنان كه آن روزگاران را به ياد دارند؛ يا از ديگران پرسيده‌اند، مي‌دانند چه بر موسيقي و اهالي موسيقي گذشته است. بيش‌گويي گزافه است اما در عجبم از نوعي تفكر متوهمانه كه اخيرا در تعدادي از دوستان اهل موسيقي شكل گرفته كه با زير سوال بردن تلاش و زحمات بزرگان موسيقي و صاحبنام نسل گذشته براي خود كسب امتياز و جايگاه مي‌كنند. گفته شده كه «چاووش» در شروع فعاليت از اساتيد قبل از خود فاصله گرفته و از آنها حمايت نكرده است.

اين نوع برخورد آن‌قدر سطحي و كوته‌فكرمآبانه است كه «چاووش» را چون وزارتخانه‌اي مي‌انگارد كه قدرت نصب و عزل ديگر نوازندگان و سازندگان آثار موسيقي را داشته باشد. اين نهايت كم‌لطفي است كه كم‌كاري آن عزيزان به دليل شرايط سياسي- اجتماعي نه چندان مناسب اواخر دهه 50 و 60 را به حساب چاووشيان بنويسند و بخوانند.

روي سخنم با كساني است كه همچون اساتيد نسل گذشته خود را پيشرو موسيقي امروز مي‌دانند غافل از اينكه تمام تلاش و هم و غم آن اساتيد حفظ اصالت موسيقي ايراني بود.

دوستان بي‌انصافي است كه در طرف روشن صبح بنشينيد و سختي كه به ديگران در شب پيش گذشته را تفسير و قضاوت كنيد. اگر خود را پيشگام جامعه مي‌دانيد كه وظيفه‌تان را دشوار كرده‌ايد و‌ اي كاش روزي از خود سوال مي‌كرديد اين موسيقي كه به نام پرمخاطب عرضه مي‌كنيد بر چه اساس و مبنايي است؟ كانون «چاووش» نه به مثابه نهادي دولتي بلكه همچون خانه‌اي براي گرد آمدن هنرمندانش بود كه با وجود كارشكني‌ها، تهديدها و مشكلات فراوان، چراغش را روشن نگه دارند همچون شمعي كه هر يك در دل خود افروخته داشتند. روزي در اين خانه را مي‌بستند و روز ديگر تهديد اعضاي خانه، اما همه دلخوش بودند به داشتن آموزشگاه و مركزي براي پرورش نسلي نو در موسيقي. هنرمندان آن روز با همين اندك امكانات، اما با عشق بي‌پايان بدون كمترين چشمداشت به هر دري مي‌زدند تا موسيقي را براي آيندگان زنده نگه بدارند. در روزهاي تاريك ناهموار آثار خود را به دست مي‌گرفتند تا سر كوچه‌ها بفروشند‌، بيلبورد‌هاي تبليغاتي‌شان همان جلد ساده نوار كاست بود و مراكز پخش‌شان دستان گرم و پراشتياق اعضا و طرفداران مشتاق بدون نگاهي به گيشه و مال‌اندوزي‌هاي مرسوم امروز‌. به ياد دارم در آن روزها زنده‌ياد حسن كامكار معلم و پدر بزرگوار برادران كامكار كه از اعضاي فعال «چاووش» بودند منزل مسكوني خود را براي تهيه دستگاه‌هاي تكثير كاست به فروش رساند تا بتواند آثار «چاووش» را كپي و در دسترس مردم قرار دهد‌. دوستان عزيز! شما به هر سبك و سياق و سليقه‌اي كه دوست داريد آثار خود را منتشر كنيد، اصولا در كار هنري همواره بر اين باورم كه بايد و نبايد جايي ندارد و هنرمند نبايد درگير چارچوب از پيش تعريف شده و بايد خلاق باشد، اما سوال اينجاست اگر امروز شما تلفيق و تركيبي از موسيقي استانبولي، ملودي‌ها و فضاسازي‌هاي پاپ‌گونه همراه با نيم‌نگاهي به موسيقي سنتي، نمايش‌هاي سطحي با هدف جذب مخاطب بيشتر و نگاه به گيشه را دنبال مي‌كنيد، آيا اثري نو و پيشرو محسوب خواهد شد؟ تمام تلاش آن اساتيد حفظ اصالت موسيقي بود و چاووشيان دغدغه فرهنگ شنيداري مردم‌شان را داشتند‌. موسيقي اصيل مايه فخرشان بود كه فاخر ناميدندش... اگر دوستان سازنده فيلم مستند «چاووش» (از درآمد تا فرود) براي شناخت سرگذشت موسيقي آن دوران نزد پدران‌شان به پرسش رفته‌اند؛ ‌اي كاش بقيه هم اين زحمت را به خودشان بدهند و از پدران خود بپرسند كه اهالي موسيقي چگونه و از كجا هزينه زندگي خود را تامين مي‌كردند؟ اگر خودشان اطلاعي ندارند لا‌اقل از بزرگ‌ترهاي‌شان بپرسند جوانان اهل موسيقي در دهه 60 چگونه و در چه شرايطي ساز مي‌زدند؟ براي رسيدن از خانه‌اي به خانه‌اي يا به آموزشگاه چطور ساز خود را پنهان مي‌كرده‌اند؟ همواره بر اين باورم هنرمندان جواني كه به اصالت هنر اعتقاد دارند، بسيارند حتي اگر امكان و عرضه هنر خود را نداشته‌اند. اما هر آنچه آن بزرگان كاشتند، حاصلش آثاري ماندگار شد سرشار از عشق و عاطفه كه نسل جوان آن سال‌ها را با موسيقي اصيل آشتي داد. پس بگذاريد گذشته خود را با دركي بهتر از شرايط آن زمان و آگاهانه‌تر قضاوت كنيم اگر هنوز دغدغه موسيقي سرزمين‌مان را داريم.

هر كسي كو دور ماند از اصل خويش/ بازجويد روزگار وصل خويش...

ارسال دیدگاه شما

ورود به حساب کاربری
ایجاد حساب کاربری
عنوان صفحه‌ها
کارتون
کارتون