• ۱۴۰۳ چهارشنبه ۲۶ ارديبهشت
روزنامه در یک نگاه
امکانات
روزنامه در یک نگاه دریافت همه صفحات
تبلیغات
صفحه ویژه

30 شماره آخر

  • شماره 4268 -
  • ۱۳۹۷ شنبه ۸ دي

گفت‌وگوي «اعتماد» با كمال تبريزي، كارگردان فيلم «مارموز»

فراسوي اصلاح‌طلب و اصولگرا

تينا جلالي

سرگذشت شخصي به نام «قدرت» كه سوداي رسيدن به مقام و رياست دارد و در اين راه از هيچ تلاشي فروگذاري نمي‌كند، همين خلاصه داستان اساس و بنيان فيلم «مارموز» را تشكيل مي‌دهد. كافي است علاقه‌مند مباحث سياسي باشيد و مُهر كمال تبريزي را بر پيشاني اين فيلم ببينيد، كنجكاو تماشاي فيلم خواهيد شد. فيلمي با نقش‌آفريني حامد بهداد در شكل و شمايلي متفاوت از آنچه تاكنون از او شاهد بوده‌ايم. «مارموز» روايتي است از تمام مسائل حوزه سياست در هشت سال دولت نهم و دهم. حتي در بخش‌هايي به تاثيرات قبل از اين هشت سال و دوره‌هاي بعد از آن هم ورود پيدا كرده و آنها را به‌صورت مجموعه‌اي در كنار هم قرار داده است. همين خصوصيات باعث شد فيلم كلاژي باشد از در كنار هم قرار گرفتن رخدادهاي سياسي و سياست‌ورزي‌هاي اشتباه و اغلب غلط هشت سال دولت نهم و دهم كه در كنار هم قرار گرفتن اين مجموعه در نهايت حسي را به مخاطب القا مي‌كند. از خصوصيات ديگر مارموز اين است كه با شخصيت‌پردازي متداول و رايج در فيلم‌ها همراه نيستيم و فيلمنامه اين فيلم در قاعده كلاسيك فيلمنامه‌نويسي رايج قرار نمي‌گيرد و كارگردان و نويسنده تعمدا اين مدل فيلم را براي مخاطب روايت كرده‌اند.هم نوع روايت متفاوت فيلم و هم انتقادي كه فيلمساز به جريان سياسي خاص كه در مقطعي بر كشور حاكم بوده مي‌كند، باعث شده تاكنون انتقادات زيادي متوجه اين فيلم باشد. آنچه مي‌خوانيد حاصل دو ساعت گفت‌وگوي بي‌تعارف و صريح با كمال تبريزي، كارگردان اين فيلم است.

 

آقاي تبريزي اين روزها رخدادهاي مجلس شوراي اسلامي كه بعضا پيش‌بيني‌نشده هستند و عجيب جلوه مي‌كنند و بلافاصله بازتاب‌هاي بيروني زيادي دارند را چطور ارزيابي مي‌كنيد؟

من هم همچون هر شهروند ديگري اين اتفاقات را در فضاي مجازي مي‌بينم و در جرايد مي‌خوانم. به نظر من تركيب مجلس شوراي اسلامي تركيب متنوعي است و از نقاط مختلف كشور گرد هم مي‌آيند. اين افراد از دورافتاده‌ترين نقاط كشور تا مركز شهر و پايتخت و... در مجلس حضور پيدا مي‌كنند. بالطبع مردم هم انتظاراتي از نمايندگان خود دارند كه بعضا اين انتظارات از جانب آنها برآورده نمي‌شود. متاسفانه آن توقعي كه از كاراكتر و شخصيت نماينده مجلس مي‌رود كه با ويژگي‌هاي مخصوصي همراه است در نمايندگان ما ديده نمي‌شود و انتظارات مردم برآورده نمي‌شود. نماينده مجلس بايد آدم مطلعي باشد؛ البته اينجا بحث من به سواد مربوط نيست اما بايد آدم روشني نسبت به موضوعات جامعه باشد چون كارش در اين محدوده است. اين شاخصه‌هاي حداقلي ميان نمايندگان مجلس ضعيف است. نمي‌گوييم همه نمايندگان اين گونه هستند اما در مورد بعضي از آنها صادق است. متاسفانه اين قدرت سياسي، موقعيتي را براي بعضي از افراد در جامعه به وجود مي‌آورد و آنها در شرايط ويژه‌اي و موقعيت استثنايي قرار مي‌گيرند كه نتوانند و نخواهند از اين موقعيت سوءاستفاده كنند، خيلي مهم و سخت است. حالا وقتي اين اتفاقات درون مجلس بلافاصله منعكس مي‌شود همه مردم جامعه از آن مطلع مي‌شوند، ‌همين مساله از بروز وقايع بيشتر جلوگيري مي‌كند و مانع بزرگي است كه ادامه پيدا نكند و باعث مي‌شود نمايندگان رفتارشان را اصلاح كنند.

مجلس به عنوان قلب تمام نهادهاي رسمي، تصميم‌گيري موضوعات و مسائل مهم را بر عهده دارد.

ببينيد در تمام دنيا هم نظير اين اتفاقات به وجود مي‌آيد. در پارلمان‌هاي كشورهاي مختلف درگيري درحد كتك‌كاري ميان اعضا به وجود مي‌آيد اما اين دليل نمي‌شود كه در ايران هم ما شاهد اين نزاع باشيم. چون ما با آنها فرق داريم؛ اساسا فرهنگ غرب با شرق متفاوت است و نكته مهم اينكه انعكاس و عوارضش در كشور ما سنگين‌تر است.

طبيعتا ما در كشور خودمان انتظار ادب و نزاكت اخلاقي زيادي از نمايندگان‌مان داريم تا آنچه در كشورهاي خارجي از مسوولان خود دارند.

آنجا ممكن است مقيد به رعايت ادب نباشند. ما سرزميني هستيم كه بايد آداب بدانيم. واژه و كلمه «ايران» ترجمه‌هاي مختلف دارد. يكي از ترجمه‌ها كه باعث شده اسم ايران را روي اين منطقه بگذارند نجيب‌زادگان است. ايران يعني سرزمين نجيب‌زادگان. اين نجابت ويژگي ذاتي و دروني ما ايرانيان است. البته كه به ‌مرور زمان اين ويژگي تغيير كرده اما اين حس شرقي است كه در ما وجود دارد. آنجا تعارفات معمول را كنار مي‌گذارند و رك و شفاف اصل حرف‌شان را مي‌گويند اما ما سعي مي‌كنيم ملاحظه كنيم.

صحبت‌هاي‌مان را به فيلم «مارموز» ربط دهيم؛ تماشاي فيلم «مارموز» اين نكته را به ذهن مي‌رساند كه كمال تبريزي از شرايط سياسي جامعه دل‌ پري دارد و اين دل پر به گونه‌اي است كه در فيلم «مارموز» سرريز شده است.

(مي‌خندد) راستش را بخواهيد مشغول ساخت سريال سرزمين كهن بودم كه يك روز محمد تاجيك و آيدين سيارسريع به پشت‌صحنه آمدند و در حين آماده‌سازي پلان‌ها، آيدين درباره طرحي كه در ذهنش بود با من صحبت كرد. طرحي كه روايتش از شكل متفاوتي در سينما حكايت داشت. همان موقع به او گفتم كه اين طرح خيلي خوب است به ‌شرط آنكه پرداخت درستي روي اين موضوع شود و چون راجع به مسائل روز كشور است، لازم است كه خوب نوشته شود. به او گفتم اين طرح شما نقد هشت‌ساله مقطعي از كشور ما است كه ما اين دوران را پشت سر گذاشتيم و بايد به دقت نگارش شود. حرف‌هاي‌مان را نهايي كرديم و آيدين نوشتن را آغاز كرد. البته اين را بگويم فيلمنامه بعد از نوشتن چند بار بازنويسي شد.

در فيلم «مارموز» ما با كلاژي از روايت‌ها مواجه مي‌شويم يا به عبارت ديگر خرده پيرنگ‌هايي از جنس متفاوت كه در كنار هم چيده مي‌شود.

از ابتدا قصدمان همين بود. آيدين به تمام مسائل حوزه سياست در آن هشت سال، حتي تاثيرات قبل از هشت سال دولت «نهم و دهم» و دوره بعد از آن ورود پيدا كرده و آنها را به‌صورت مجموعه‌اي در كنار هم قرار داده و من هم از اين نوع روايت استقبال كردم. همين خصوصيات باعث شد فيلم حالت كلاژ پيدا كند. اتفاقا بزرگ‌ترين ويژگي فيلم همين خصوصيت است كه ما در آن با مجموعه‌اي از سياست‌ورزي‌هاي غلط يا استثنائا درست كه در جامعه وجود دارد، مواجه مي‌شويم و به‌صورت كاملا آگاهانه اين روايت را انتخاب كرديم.

اگر اشتباه نكنم تجربه ساخت فيلم سياسي به اين نوع نداشتيد...

خير.

كمال تبريزي بيشتر با گرايش‌هاي سياسي كه دارد نزد علاقه‌مندان سينما شناخته مي‌شود؛ سياست و انتقاد را بعضا لابه‌لاي فيلم‌هايش قرار مي‌دهد.

به اين صورت تجربه جدي سياسي نداشتم. در فيلم «ليلي با من است» ما با كنش و منويات كاراكتري كه وارد جنگ مي‌شود، روبرو مي‌شويم. در فيلم «مارمولك» كاراكتر اصلي لباس روحاني مي‌پوشد و چون اساسا شخصيت روحاني با موضوع سياست عجين شده، فيلم جنبه سياسي پيداكرده است. اما اگر دقت كنيم آن دو فيلم علاوه بر اينكه كمدي مفرح هستند، موضوع اجتماعي دارند. همين‌ طور در فيلم «امكان مينا» گرايش اجتماعي بيشتر از وزن سياسي فيلم است. بخش سياسي صرفا مربوط به گروهي مي‌شود كه فعاليت‌هاي سياسي دارد. عمده فيلم تاثيراتي است كه سياست در نهاد خانواده و اجتماع مي‌گذارد. حتي مي‌توانم بگويم كه بحث ملودرام، درگيري عاطفي در امكان مينا پررنگ است.

در فيلم مارموز شما به درونيات كاراكترها وارد نمي‌شويد؟

حتي مي‌توانم بگويم در مارموز، شخصيت‌پردازي به‌صورت متداول و رايج در فيلم‌ها نداريم و البته خودمان هم نسبت به اين مساله كاملا آگاه بوديم و همان طور كه اشاره كرديد با كلاژي از مجموعه عوامل سياسي - اجتماعي كه گريبان كشور را گرفته مواجه مي‌شويم. نكته مهمي كه دوست دارم اينجا به آن اشاره ‌كنم و به تجربه به آن رسيدم اينكه مخاطب سينما طنز سياسي و سياست را دوست ندارد و به آن تمايلي هم ندارد براي اينكه عالم سياست را از زندگي خودش دور مي‌بيند و علاقه و مساله‌اش هم نيست. اساسا توده مردم ما براي‌شان اهميت ندارد كه چه كسي از چه جناحي و از چه حوزه‌اي مسووليت را بر عهده مي‌گيرد.

مردم كسي را مي‌خواهند كه حلال مشكلات‌شان باشد.

دنبال كسي هستند كه مشكلات آنها را برطرف كند و درد آنها را التيام بخشد. حزب چپ و راست بودن براي‌شان اهميت ندارد. البته در همه جاي دنيا هم همين است. مردم كسي را مي‌خواهند تا وقتي در راس كشور قرار مي‌گيرد، باعث پيشرفت‌شان شود و زندگي‌شان را بهبود ببخشد. همين مساله باعث مي‌شود كه ما در مجلس تركيب نمايندگان مختلف را ببينيم چون مردم به كسي راي داده‌اند كه از نظر آنان حلال مشكلات‌شان بوده است و اين تركيب متنوع نمايندگان از دو جناح در مجلس گهگاه به ميزان فعاليت آنان در اجتماع و تبليغات‌شان مربوط نمي‌شود.

در فيلم «مارموز» شما به شخصيت سياسي خاصي اشاره نداريد با وجود اينكه زمان ساخته ‌شدن اين فيلم شايعه‌هايي منتشر شده بود كه مارموز شخصيت سياسي خاصي را نقد مي‌كند.

حتي مردم گيج مي‌شوند كه اين فيلم منظورش چه شخصيت سياسي است و آيا اصلا اين شخصيت وجود خارجي دارد؟ (مي‌خندد) ما در فيلم «مارموز» آشفتگي حوزه سياست را نقد مي‌كنيم و براي‌مان مهم نيست كه متعلق به كدام دسته هستند. اما همه متوجه مي‌شوند كه دو جناح اصلاح‌طلب و اصولگرا را نقد مي‌كنيم و كَل‌كلي كه بين آنها وجود دارد را نشان مي‌دهيم. ما مجموعه اتفاقات بازار سياست و بلبشويي كه در سياست وجود دارد را به مردم نشان مي‌دهيم و به آنها مي‌گوييم كه اين ماجرا وجود دارد و نظير اين اتفاق‌ها مي‌افتد. ما به مردم مي‌گوييم ببينيد آدمي كه در حوزه سياست نماينده بسياري از آدم‌هاست با چه مشكلاتي مواجه است. قدرت فيلم «مارموز» ما به ازاي بيروني ندارد ولي در عين ‌حال مي‌تواند داشته باشد. مهم‌ترين مساله ما در اين فيلم نقد سياست‌ورزي بود و مشكلاتي كه براي سياستمداران ما به وجود مي‌آيد را نقد كرديم. آدمي كه سطح سواد آن‌چناني ندارد سوداي رسيدن به مجلس را دارد.

فردي از كف اجتماع.

بله و او بر اساس تقليد از سياستمداران تلاش دارد وارد مجلس شود. نكته مهمي كه درباره اين كاراكتر وجود دارد اينكه او هميشه دير مي‌رسد؛ به مجردي كه مي‌خواهد كاري را انجام دهد دوره‌اش تمام‌شده. اين يعني سياستمداران و سياست‌ورزي كشور ما هميشه طرح‌ها، ايده‌ها و كاركردهاي‌شان عقب‌تر از جامعه و شرايط جامعه است. كاري كه مي‌خواهند انجام دهند ديرتر از موعد مقرر است و خاصيت خود را از دست مي‌دهد.

صريح بخواهيم بگوييم آينده‌نگر نيستند.

اساس اين حوزه آينده‌نگري است. مسوولان ما بايد آينده‌نگري به‌شدت بالايي داشته باشند كه وقتي وارد سياست مي‌شوند از خود هوشمندي نشان دهند. به عنوان نمونه در حوزه اقتصاد اگر مقتصد و آينده‌نگري قابل قبولي نداشته باشند در اقتصاد قطعا شكست مي‌خورند. كساني مي‌توانند در حوزه اقتصاد موفق باشند كه ده‌ها قدم جلوتر از چرخه اقتصادي قرار بگيرند و مطلع باشند و بدانند سال‌هاي آينده اقتصاد چه مسيري مي‌رود از همان مسير بروند وگرنه كاملا معلوم است كه با شكست مواجه مي‌شوند.

و اين مستلزم اين است كه آدم‌هاي اهل و متخصص در اين حوزه وارد شوند.

كسي بايد باشد كه قدرت پيش‌بيني بالايي داشته باشد. بايد توجه كنيم كه مسائل جهاني به سمتي مي‌رود كه بر اساس آن مسوولان ما بايد دورانديشي متناسب با اين مسائل داشته باشند و عمل كنند. بعضا آدم‌هايي در راس كار قرار مي‌گيرند كه دلسوز هستند اما ديدگاه پاييني دارند، نمي‌توانند آن اتفاق و جريان لازم را در كشور به وجود بياورند. مهم‌ترين نكته اين است كه مسوولان ما با مردم و قضاوت‌هاي آنان فاصله زيادي دارند و مردم را از نزديك نمي‌شناسند، نمي‌دانند و متوجه نمي‌شوند كاري كه مي‌كنند چه تاثيري روي مردم دارد. بزرگ‌ترين اشكال سياستمداران ما اين است نمي‌دانند مردم در خانه‌هاي‌شان چه تحليلي از آنها دارند و به همين چيزي كه در جامعه مي‌بينند، بسنده مي‌كنند.

البته از سينماگران هم در مقطعي در مجلس حضور داشتند.

در دوره‌اي فكر مي‌كرديم كه فيلمساز مي‌تواند نماينده مجلس شود، آقاي افخمي راي آورد و رفت مجلس و خب هيچ اتفاقي هم براي سينما نيفتاد. حتي از وقتي رفت مجلس و بعد از اينكه دوره‌اش تمام شد نه‌تنها اتفاقات خوبي براي سينما نيفتاد كه به ضرر سينما هم شد. و چه بسا اتفاقات بدي براي سينما افتاد و مجلس به بحث مميزي فيلم‌ها دخالت كرد. ورود فيلمسازان به مجلس ديدگاه غلطي بود كه آن زمان وجود داشت؛ آخر چگونه فيلمساز مي‌تواند سياست‌ورزي كند؟ آن دوره‌اي كه آقاي افخمي نماينده مجلس شده بود كم در مجلس شركت مي‌كرد و تا زماني هم كه حضور داشت تاثير آن‌چناني بر تصميمات نداشت. مثلا من يادم نمي‌آيد او نطق درست ‌و حسابي ارايه داده باشد كه ما اهالي سينما به او افتخار كنيم كه به عنوان نماينده سينما از حقوق آنها دفاع كرده و حرف‌هاي خوبي زده باشد.

مهم‌ترين ويژگي فيلم «مارموز» آن است كه به اين نكات ظريف به‌خوبي اشاره دارد.

تصورش در حوزه سياست سخت است اما واقعيت دارد. آدمي كه ويژگي نماينده مجلس شدن را ندارد و پوپوليست است تصميم مي‌گيرد به حوزه سياست وارد شود حال ‌آنكه هيچ‌كدام اين ويژگي را ندارد. اين آدم‌ها فكر مي‌كنند چاره‌ساز هستند يعني با اين قصد وارد سياست مي‌شوند اما حس دلسوزي آنها كافي نيست. اجازه دهيد من با مثال حرف‌هايم را بزنم تا روشن شويم. اين مثل اين مي‌ماند آدم عادي و معمولي كه هيچ‌ چيزي از علم پزشكي نمي‌داند بالاي سر بيمار بفرستيم تا او بيمار را جراحي كند. در اين صورت تعجب مي‌كنيم اما چون در مجلس اين مساله واضح نيست نه‌تنها ما تعجب نمي‌كنيم بلكه به اين افراد راي هم مي‌دهيم. ما با دست‌هاي خودمان به اين آدم‌ها مجوز مي‌دهيم كه زندگي و جامعه ما را بدون شناخت جراحي كنند. برخي از اين آدم‌ها بسيار آدم‌هاي دلسوزي هستند اما علم اين كار را ندارند. آنها فكر مي‌كنند سياست علم نيست و نبايد سياستمداران مراحل آكادميك را پشت سر بگذارند. به نظر شما چند درصد سياستمداران ما علم سياست دارند؟ خيلي به‌ندرت. به ‌غير از اين، ‌همه افراد جامعه خود را محق مي‌دانند درباره مسائل سياسي اظهارنظر كنند و...

بسياري از آنهايي كه درباره «مارموز» اين روزها نظر مي‌دهند به اصل موضوع فيلم توجه ندارند و لايه رويي فيلم را مي‌بينند.

مشكلي كه درباره اين فيلم هم صدق مي‌كند اين روزها همه فكر مي‌كنند درباره سينما مي‌دانند و راجع به فيلم‌ها و جزييات آن نظرات غير كارشناسانه مي‌دهند و راجع به مارموز هم همين‌طور. (مي‌خندد)

فيلم « مارموز» براي بيان اين نكات در دام ابتذال نمي‌افتد و شوخي‌هاي ركيك ندارد؛ در بخش‌هايي به فانتزي پهلو مي‌زند. هر چند نقدهايي به نوع شوخي‌هاي مندرج در فيلم وارد است اما نوشته‌هاي يك‌سري منتقدان و نقدهاي آنان به تسويه‌حساب بيشتر شبيه بود.

در اين فيلم تعمدا از شوخي‌هاي جنسي فاصله گرفتم و در حد نياز از كمدي موقعيت و شوخي‌هاي سالم بهره بردم. اما اين نقدها را هم مي‌خوانم بالاخره فيلم طرفدار و مخالفاني دارد. «مارموز» از فيلم‌هايي است كه نقد ميانه ندارد؛ يك‌سري مخالف جدي دارد و يك‌سري موافقان جدي و اين به ‌اتفاق درون فيلم برمي‌گردد كه اگر با نظريه و تئوري كه فيلم مي‌دهد موافق باشيم، فيلم را دوست داريم و اگر با نظريه فيلم مخالف باشيم، موضوع فيلم را دوست نداريم.

نكته‌اي هم وجود دارد و آن اينكه كارنامه شما هم پرپيچ‌ و خم است و همچنان ميل به تجربه‌گرايي در آن ديده مي‌شود.

واقعيتش را بخواهيد من وقتي به سوژه‌اي مي‌رسم كه يك موضوع كلاسيك عادي و معمولي در سينما تلقي مي‌شود اگر چه فيلمنامه خوبي داشته باشد كششي به ساخت آن ندارم. اعتقاد من اين است در سينما بايد كاري انجام دهم كه تجربه تازه باشد؛ مهم نيست يك‌قدم رو به ‌جلو باشد يا نه. تجربه كردن را دوست دارم و از حوزه‌اي به حوزه ديگر مي‌روم تا تفاوت را لمس كنم. همين مساله مردم و منتقدان را گيج كرده كه چرا مسير كاري كمال تبريزي پس ‌و پيش دارد. گاهي اين تجربه‌ها با سليقه و آراي نظر منتقدان منطبق مي‌شود و فيلم‌ها مخاطبان زيادي پيدا مي‌كند اما بعضي فيلم‌ها تجربه زيادي براي فيلمساز به همراه دارد ولي مردم را راضي نمي‌كند و مخاطبان به آن اقبال نشان نمي‌دهند. من به اين واكنش‌ها توجه نمي‌كنم؛ سعي مي‌كنم در عالم خودم كار خودم را انجام بدهم و به اين فكر نكنم كه دولت و حكومت و ملت چه فيلمي دوست دارند و من آن را بسازم. من بيشتر به مسير كاري خودم فكر مي‌كنم كه متفاوت باشد و براي من تجربه جديدي به‌حساب بيايد.

فيلم با سكانس مجلس آغاز مي‌شود كه از بخش‌هاي جذاب فيلم است. تعمدي در بخش‌هاي ديگر فيلم به مجلس ورود پيدا نكرديد؟ حتي در روياي قدرت؟

راستش را بخواهيد به اين فكر كرديم كه ورود به مجلس با خط قرمز زيادي همراه است و اگر اين سكانس‌ها را در روياي قدرت هم مي‌گذاشتيم او از واقعيت فاصله مي‌گرفت و آدم سانتي‌مانتالي مي‌شود كه مدام در تخيلات سير مي‌كند. بايد عمل‌گرا ‌بود. خودش هم در طول فيلم مي‌گويد كم‌فشار بياوريد اما به‌موقع بريزيد و همه‌چيز را جمع كنيد. متأسفانه اين ديدگاه وجود دارد. اينكه بدون مذاكره و گفت‌وگو به همه‌ چيز كه مي‌خواهيم برسيم. اين نكته براي ما مهم بود و اگر وارد خيال‌پردازي مي‌شديم اين مساله با موجوديت قدرت همخواني نداشت و غيرقابل‌باور مي‌شد.

«مارموز» فيلم تكه‌تكه است و خرده‌ پيرنگ‌ها در مسير اصلي به هم متصل نمي‌شوند. انگار كل فيلم از قاعده كلاسيك و فيلمنامه پيروي نمي‌كند.

با شما موافقم؛ «مارموز» يك فيلم گزارش تصويري است. خبرنگاري در اين فيلم اهميت پيدا مي‌كند؛ همچون خبرنگاري كه به هر حوزه‌اي و در جاهاي مختلف سرك مي‌كشد تا آنچه مورد نظر مردم و مخاطبش است، جمع‌آوري كند. به نظرم مدل چنين فيلم‌هايي در سينماي ايران وجود ندارد و تجربه جديدي براي من بود.

نبايد دنبال روايت مداوم در اين فيلم بود؛ مجموعه‌اي است كه در كنار هم‌ حسي را نسبت به موضوع سياسي - اجتماعي برمي‌انگيزانند. مدل نگارش سيار‌سريع همين‌ گونه است و فيلمنامه اين فيلم در قاعده كلاسيك فيلمنامه‌نويسي قرار نمي‌گيرد كه اگر مطابق باقاعده فيلمنامه‌نويسي بررسي شود كه پر از خطاست. مدل اين فيلم در سينما نيست. ممكن است فيلمي موزيكال نزديك به اين مدل وجود داشته باشد. اين فيلم مثل خواندن روزنامه‌هاي مختلف، تماشاي عكس‌هاي گوناگون يا گوش دادن موسيقي متفاوت است كه همه با هم حس يك موضوع واحد را تداعي مي‌كند. فهميدن آن ‌هم از جانب مخاطبان سخت است.

بعضي فيلم‌ها شانس مي‌آورند زمان مناسب اكران مي‌شوند؛ اگر همزمان با راي‌گيري مجلس يا شوراي شهر هم بود با مخاطبان بيشتري همراه بود.

قطعا زمان اكران تعيين‌كننده است؛ همه اين شانس را ندارند اما شرط اصلي هم نيست و در صد كمي را به خود اختصاص مي‌دهد. من اعتراضي ندارم هر فيلم به ‌هر حال مخاطب خودش را جذب مي‌كند. اگر فيلمي قابليت داشته باشد در ماه رمضان هم مخاطبان به سينما مي‌آيند. اين را هم بگويم كه ما از ابتدا تصور مخاطب توفاني كه همه تمايل به ديدن اين فيلم را داشته باشند را نداشتيم.

انتخاب حامد بهداد هم در نقش قدرت هوشمندانه بود. بهداد اكت‌هاي خاص خود را دارد كه او را از ديگر بازيگران متمايز مي‌كند.

بدون اغراق بگويم كه حامد بهداد بازيگر خيلي خوب و متفاوتي است كه مشابه آن را نداريم. بعضي بازيگران كه اتفاقا بازيگران خوبي هم هستند تشابهات آن را مي‌توان يافت اما حامد بهداد نمونه دوم و تكرار ندارد؛ براي همه كاراكترها نمي‌توان از او بهره برد. رفتار و سكناتش شبيه ندارد و اين باعث مي‌شود او را به ‌راحتي در نقش‌هاي متفاوت تصور كنيم.

به بازيگران ديگري هم براي اين نقش فكر مي‌كرديد؟

قطعا بازيگران ديگري را هم در نظر داشتيم. محسن تنابنده يكي از اين افراد بود.

تنابنده هم ويژگي بازيگري زيادي دارد.

من با تنابنده كار كرده‌ام و از ويژگي كاري او مطلع بودم. اما با حامد كار نكرده بودم ولي بازي‌اش را در فيلم‌ها و سريال‌هاي زيادي ديدم. كاملا حس قدرت را مي‌توانستم در نقش‌هاي ديگري كه حامد بهداد بازي كرده و ربطي به قدرت هم نداشت در ذات چشم‌هايش ببينم. وقتي اسم حامد بهداد مطرح شد ترديد نداشتم كه براي اين نقش استثنايي است.

فارغ از اينكه بهداد ويژگي كاري خودش را دارد و سركش است اما او از بازيگران بااخلاق سينماست.

بسيار دوست‌داشتني است ولي كمي زودرنج است. بايد لم او را داشته باشي تا به اصل بازي او دست پيدا كنيد. البته بايد گفت اين نوع خصوصياتي كه مي‌گوييد در ذات اغلب بازيگران وجود دارد. اگر بازيگري نرمال باشد، نمي‌تواند از پس نقش‌هاي متفاوت برآيد. اين ويژگي‌ها به حامد بهداد كمك مي‌كند تا بتواند در اجراي نقش موفق باشد. حامد براي نقش‌هاي پيچيده و عجيب ‌و غريب توانايي بالايي دارد. روزگاري در هاليوود مي‌گفتند اگر براي نقش خاصي به نتيجه‌اي نرسيديد حتما سراغ آنتوني كوئين برويد چون او ويژگي‌هاي غيرقابل بازي را بازي مي‌كند. حامد بهداد هم اين گونه است .

در فيلم «مارموز» شما علاوه بر مسوولان، مردم را هم نقد مي‌كنيد و به آنها هشدار مي‌دهيد.

دقيقا؛ ما تلاش كرديم مخاطب خود را شريك و سهيم در مسائل اجتماعي سياسي فيلم بداند. اگر نسبت به صحنه‌اي لبخند مي‌زند و مي‌خندد اين خنديدن به خودش برمي‌گردد. در اين فيلم به همان اندازه كه نقد ما متوجه سياستمداران و سياست‌ورزان است اين نقد را به مردم جامعه هم داريم. چون تركيب مردم و مسوولان در كنار هم قرار مي‌گيرند. مسوولان خود را عرضه مي‌كنند و اين مردم هستند كه آنها را انتخاب مي‌كنند و مهم است كه در اين انتخاب دچار اشتباه نشوند و بعد احساس پشيماني و خطا نكنند. چون تا اطلاع ثانوي مردم انتخاب گسترده ندارند و مجبور هستند بين بد و بدتر گزينه اصلي خود را انتخاب كنند به همين جهت انتخاب آنها بسيار مهم است.

فكر مي‌كنيد دوباره شاهد آن اتفاق هيجان‌انگيز كه در خرداد 96 افتاد، بشويم؟

همين ‌الان كه با شما صحبت مي‌كنم در همين لحظه تصميمي ندارم اما براي دو سال آينده را نمي‌دانم. آن تصوري كه از آقاي روحاني داشتيم متاسفانه به هم‌ ريخت. اين نكته را هم بگويم كه وقتي آقاي رييسي براي حمايت خود از تتلو بهره برد ديگر محال ممكن بود كه به او راي دهم. آخر چطور مي‌توانستم به كسي كه طرفدارانش و فالورهايش آدم‌هاي ديوانه هستند (تتلو) راي دهم؟!؟ (مي‌خندد)

براي دريافت پروانه نمايش مشكلي نداشتيد؟ صحنه‌اي حذف نشد؟

خير. مشكلي نداشتيم اما فقط اصلاحات صوتي داشتيم. جالب است كه بگويم از آنجايي ‌كه عضو پروانه نمايش هستم، نمي‌توانم به فيلم خودم راي بدهم. بيرون جلسه ماندم تا نتيجه را بدانم از 9 نفر عضو در شوراي پروانه نمايش بدون من 8 نفر بايد به اين فيلم راي مي‌دانند و خب نتيجه شد 4-4 يعني چهار نفر موافق اكران اين فيلم و 4 نفر مخالف. 4 نفر از دوستان به اين فيلم راي ندادند. تا بعد از جلسات مختلف بالاخره يك نفر راضي شد و راي موافق داد. باورتان مي‌شود؟ كسي كه از دوستان نزديك من است به اين فيلم راي نداد و نظرش اين بود كه اين فيلم مايوس‌كننده است و با اكران اين فيلم مردم ديگر پاي صندوق راي نمي‌روند! من در جواب دوستم گفتم چه اين فيلم نمايش داده شود چه نمايش داده نشود مردم ديگر پاي صندوق راي نمي‌روند. پوست مردم كنده ‌شده؛ بايد فكر ديگري كرد. (مي خندد) استدلال آنها هم به يك صحنه يا دو صحنه فيلم نبود؛ با كل فيلم مخالف بودند.

با توجه به اينكه عضو شوراي پروانه نمايش هستيد نسبت به انبوه فيلم‌هاي كمدي كه با نگاه كاسبكارانه روانه پروانه نمايش مي‌شوند چه نظري داريد؟ فيلم‌هاي نظير واي آمپول و...

همه جاي دنيا فيلم‌هايي نظير واي آمپول ساخته مي‌شود؛ چه‌بسا فاجعه‌آميزتر از فيلم‌هاي كمدي ما نمونه‌اش فيلم تاكسي 4 كه يك فيلم بي‌كيفيت بود. اما من معتقدم در سينما همه نوع فيلم براي همه نوع سلايق بايد باشد. براي بچه‌ها، خانواده‌ها، ژانر جنگي، هنر و تجربه و... براي همه نوع سليقه در سبد اكران فيلم موجود باشد. مهم‌ترين مساله‌اي كه بايد به آن توجه كرد اين است كه اتاق فكري بايد براي سينما وجود داشته باشد كه مديريت كند و اجازه ندهد همه فيلم‌هاي كمدي در طول سال روانه نمايش شوند. من با حذف به‌شدت مخالفم؛ بايد متعادل فيلم‌ها را اكران كنيم. وقتي يك نوع جنس را يك‌باره در بازار بريزيد سليقه و ذائقه مردم را تغيير مي‌دهيد. اين مساله مثل اين مي‌ماند كه شما به بچه‌اي هميشه غذاي سوسيس و كالباس بدهيد؛ خوب بچه نابود مي‌شود.

با آقاي حيدريان راجع به اين مساله صحبت كرديد؟

جلسات زيادي داشتيم؛ الان بايد آقاي انتظامي تصميم بگيرند. اما معتقدم اين مساله در شوراي عالي تهيه‌كنندگان بايد اتفاق بيفتد.

چطور؟

كجاي دنيا دولت مشخص مي‌كند كه چه فيلمي روانه اكران شود؟ ما چون نمي‌توانيم اوضاع را مديريت كنيم از دولت كمك مي‌خواهيم. به نظر من بايد تهيه‌كننده‌ها دور هم جمع شوند، آيين‌نامه و صورت‌جلسه امضا كنند تا سبد سينما از همه نوع فيلم باشد. سينماي كودك را نابود نكنيم؛ اين روزها متاسفانه بايد بگويم ويترين سينما شده سوسيس و كالباس و غذاي ارگانيك و سالم در آن كم يافت مي‌شود.

چند وقت پيش با دوست كارگرداني صحبت مي‌كردم كه او اعتراض داشت محتواي فيلمش توسط هيات انتخاب جشنواره به ارگان‌ها گزارش داده ‌شده؛ با وجود اينكه فيلم به جشنواره راه پيدا نكرد. براي همين است كه مي‌گويم فيلم‌هايي با موضوعات ملتهب در جشنواره شركت نكنند.

براي بعضي فيلم‌ها جشنواره تبليغ خوبي است و تعيين‌كننده مسير اكران است.

من موافق نيستم؛ وقتي فيلم پروانه نمايش دريافت كرد افتتاحيه خوب برايش بگيرند خبرنگارها و منتقدان را دعوت كنند و براي فيلم تبليغ كنند قطعا اكران خوبي خواهد داشت. به ‌شرط اينكه از جوايز جشنواره صرف‌نظر كنند. چون وقتي فيلم در جشنواره حضور پيدا مي‌كند اكثر افراد از ارگان‌هاي مختلف به تماشاي فيلم مي‌نشينند و آنها نظرات‌شان را براي وزارت ارشاد مي‌فرستند و نامه‌نگاري مي‌كنند. وزارت ارشاد بايد به اين نامه‌ها توجه كند.

درگذشته كمتر شاهد اين حساسيت‌ها بوديم.

الان بيشتر شده؛ در حال حاضر از همه ارگان‌ها در جشنواره فجر سهم دارند و دبير جشنواره براي‌شان كارت جشنواره صادر مي‌كند و آنها به تماشاي فيلم مي‌نشينند. اما آن چيزي كه براي من اهميت دارد اين است كه مشكلات و كم‌كاري كه در كشور وجود دارد را به گردن فيلمساز و فيلم‌هايي كه ساخته مي‌شود، مي‌اندازند. تلاش براي بهبود وضعيت مي‌شود اما نتيجه‌اي از تلاش‌ها حاصل نمي‌شود به همين جهت يقه فيلمساز را مي‌گيرند. وقتي در جامعه بي‌حجابي وجود دارد ما به عنوان فيلمساز نمي‌توانيم به آن اشاره نكنيم. اگر در جامعه‌اي اختلاس مي‌شود و يك‌شبه آقايان ميلياردها تومان به جيب مي‌زنند، نمي‌شود اخلاق را ترويج كرد.

مارموز در جشنواره‌هاي خارجي هم با استقبال مواجه شده و نظرات را به خود جلب كرده است.

بله؛ در جشنواره‌ها با اقبال خوبي مواجه شده. اولين نمايش اين فيلم در امريكا و بوسان بود. در جشنواره بوسان حضور داشتم و عكس‌العمل كره‌اي‌ها را مي‌ديدم كه خيلي خوب بود. با توجه به دوقطبي بودن يعني شمالي جنوبي بودن آنها، حدس مي‌زدم كه فهم قصه براي آنها آسان‌تر باشد. آن طور كه مي‌دانم در موزه هنرهاي بوستون، جشنواره فيلم‌هاي سياه در ژنو و همين طور در كشور هندوستان هم مارموز نمايش خواهد داشت.


در اين فيلم تعمدا از شوخي‌هاي جنسي فاصله گرفتم و در حد نياز از كمدي موقعيت و شوخي‌هاي سالم بهره بردم.

«مارموز» از فيلم‌هايي است كه نقد ميانه ندارد؛ يك‌سري مخالف جدي دارد و يك‌سري موافقان جدي و اين به ‌اتفاق درون فيلم برمي‌گردد كه اگر با نظريه و تئوري كه فيلم مي‌دهد موافق باشيم، فيلم را دوست داريم و اگر با نظريه فيلم مخالف باشيم، موضوع فيلم را دوست نداريم.

روزگاري در هاليوود مي‌گفتند اگر براي نقش خاصي به نتيجه‌اي نرسيديد حتما سراغ آنتوني كوئين برويد چون او ويژگي‌هاي غيرقابل بازي را بازي مي‌كند. حامد بهداد هم اين گونه است

در دوره‌اي فكر مي‌كرديم كه فيلمساز مي‌تواند نماينده مجلس شود آقاي افخمي راي آورد و رفت مجلس و خب هيچ اتفاقي هم براي سينما نيفتاد. حتي از وقتي رفت مجلس و بعد از اينكه دوره‌اش تمام شد نه‌تنها اتفاقات خوبي براي سينما نيفتاد كه به ضرر سينما هم شد.

همه ارگان‌ها در جشنواره فجر سهم دارند و دبير جشنواره براي‌شان كارت جشنواره صادر مي‌كند و آنها به تماشاي فيلم مي‌نشينند.


تركيب مجلس شوراي اسلامي تركيب متنوعي است و از نقاط مختلف كشور گرد هم مي‌آيند. اين افراد از دورافتاده‌ترين نقاط كشور تا مركز شهر و پايتخت و... در مجلس حضور پيدا مي‌كنند. بالطبع مردم هم انتظاراتي از نمايندگان خود دارند كه بعضا اين انتظارات از جانب آنها برآورده نمي‌شود.

در پارلمان‌هاي كشورهاي مختلف درگيري درحد كتك‌كاري ميان اعضا به وجود مي‌آيد اما اين دليل نمي‌شود كه در ايران هم ما شاهد اين نزاع باشيم. چون ما با آنها فرق داريم.

بزرگ‌ترين ويژگي فيلم اين است كه ما در آن با مجموعه‌اي از سياست‌ورزي‌هاي غلط يا استثنائا درست كه در جامعه وجود دارد، مواجه مي‌شويم و به‌صورت كاملا آگاهانه اين روايت را انتخاب كرديم.

ارسال دیدگاه شما

ورود به حساب کاربری
ایجاد حساب کاربری
عنوان صفحه‌ها
کارتون
کارتون