صداي مخالف
فتنهگران قصد تغيير ساختاري دارند
رسانههاي اصولگرا صفحه اصلي و بخش مهمي از صفحات خود را در روز يكشنبه به سالگرد 9 دي اختصاص دادند. اغلب آنها نيز به تبليغ كتاب «تغلب» پرداختند كه به تازگي در مورد وقايع 88 منتشر شده است. در كنار تبليغ اين كتاب و انتشار بخشهايي از آن، سرمقالهنويسان اين رسانهها تلاش كردند تا ماجرا را نه فقط در گذشته بلكه به آينده نيز معطوف كنند.
به عنوان نمونه محمود فرشيدي در سرمقاله روزنامه رسالت مينويسد: «از تجربيات سالهاي گذشته بايد اين درس را آموخت كه لازمه پيشگيري از شكلگيري فتنههاي آينده است. او معتقد است برخي در تلاش هستند تا «در شرايط كنوني با جوسازي و تبليغات براي رفع حصر و زمينهسازي براي ورود سردمداران فتنه به صحنه سياسي كشور» اقدام كنند. سرمقاله رسالت اهداف بعدي و معطوف به آينده فتنه را نيز اينگونه بر ميشمرد: «هدف بعدي چه بسا سازماندهي فتنهاي ديگر باشد، يعني تكرار همان خيانتي كه مقصدش ايجاد شكاف بين مردم و نظام و پياده كردن الگوي انقلابهاي رنگي مورد نظر امريكا بود. به عنوان نمونه نظريهپرداز داخلي و مرد هزاردستان فتنه كه سالهاست در جهت براندازي نرم نظام اسلامي و حاكميت سكولاريسم و دموكراسي غربي در كشور ما تلاش ميكند، اينك به جرات در جمع ياران خود بيان ميدارد كه ساختارهاي كشور را قبول ندارد و بايد مدلهاي جديدي را تعريف كرد، بايد اصل ساختار (بخوانيد ولايت فقيه) را هدف قرار داد، زيرا براي بعد ضمانتي وجود ندارد و ديكتاتوري پيش ميآيد.»
كمك مشايي به ساخت فيلم در مورد وقايع 88
روزنامه صبحنو نزديك به قاليباف نيز در مورد سالگرد 9 دي پروندهاي منتشر كرده و با بيان اينكه «هنوز آسفالت خيابانهاي مركز شهر، ردپاي سطلهاي زباله را روي خود دارد»، مينويسد: «اكنون نيز گرگها دندان تيز كردهاند كه اين امنيت و آرامش را به خيال خام خود برهم بزنند.» اين روزنامه همچنين با خزاعي تهيهكننده فيلم قلادههاي طلا گفتوگويي انجام داده و با اشاره به اينكه عوامل تهيه فيلم از احمدينژاد درخواست كرده بودند به ساخت اين فيلم كمك كند اما مشايي به نامه احمدينژاد براي كمك به فيلم قلادههاي طلا اعتنايي نكرد. او فاش كرده است كه مشايي براي ساخت فيلمهايي در مورد وقايع 88 به برخي فيلمسازان كمك كرده است: رحيم مشايي گفت: « اگر قرار به كمك باشد، ترجيح ميدهم به جنس فيلمسازان ديگري كمك بكنم. به آنهايي كمك خواهم كرد كه با ما همسو شوند.» البته بعدها فهميدم منظورش چه كساني هستند و از طريق استانداريها به چه فيلمسازاني كمك كرده است.
تهيهكننده همچنين براي اولينبار مطرح ميكند كه احمدينژاد درخواست كرده بود كه فيلمنامه را ببيند اما آنها اين فيلمنامه را به او ندادند، چون «او قصد داشت نظراتش را اعمال كند» با اين حال خزاعي تاييد ميكند كه وزارت ارشاد احمدينژاد به آنها در ساخت فيلم كمك كرده است و هزينه ساخت فيلم را دو و نيم ميليارد تومان در آن سال اعلام ميكند. خزاعي همچنين از استقبال احمديمقدم در مورد بحث نفوذ در نيروي انتظامي خبر داده و ميگويد: «فرمانده نيروي انتظامي با نمايش فرد نفوذي در پليس در قلادههاي طلا مشكلي نداشت و همراهي خوبي كرد.»
منتقدان دانشگاه آزاد خبيث هستند
روزنامههاي اصولگرا در چند روز گذشته هيچ يك به ماجراي دانشگاه آزاد نپرداختند آنطور كه اگر اين اتفاق در دوره آقاي هاشمي رخ داده بود آن را به يك موضوع مهم ملي تبديل ميكردند. در ميان آنها تنها فرهيختگان بود كه به سبب تعلق به دانشگاه آزاد نميتوانست نسبت به موضوع بيتوجه باشد. اما رويكرد اين رسانه نيز با بقيه متفاوت بود. فرهيختگان از تيتر «روي خون دانشجويان مانور سياسي ندهيد» براي گزارش خود استفاده كرد و نوشت: «كمكم جلوههاي ديگري بروز ميكند كه در ادامه همان خط سياسي است كه در روزهاي گذشته از سوي برخي جريانات پيگيري و دنبال شده است. چند روزنامه روز گذشته تلاش كردند با انحراف موضوع بهرهبرداري سياسي خود را كنند. نكته خندهدار موضوع اين بود كه ساخت ناايمن واحد علوم تحقيقات در ارتفاع بيش از 1800 متر در دوره شهرداري و دولت چهرههاي منتسب به اين جريان ساخته شد اما اين روزنامهها خود را به نديدن اين بخش از تاريخ زدند.»
فرهيختگان در انتشار گزارش تجمع دانشجويان نيز به ورود برخي شعارها اشاره كرده و مينويسد: «عدهاي سعي داشتند، اصل ماجرا را منحرف كنند. گاهي با هوكردن و گاهي با استفاده از كلمات دور از شأن دانشجو، مقصود اصلي خود را آشكار ميكنند.»
حميدرضا مقدمفر، مسوول دفتر نظارت بر امور فرهنگي و دانشجويي دانشگاه آزاد كه تيم روزنامه زير نظر او فعاليت ميكند نيز در مصاحبهاي مستقيما در دفاع از آقاي ولايتي وارد شد و گفت: «ولايتي وارث زيرساختهاي فاجعهساز دانشگاه آزاد اسلامي است، نه باني آن» او همچنين در اين مصاحبه منتقدان را «خبيث» خوانده و اضافه ميكند: آنچه اين داغ را تشديد ميكند، سوءاستفاده و بهرهبرداريهاي سياسي خبيثانه برخي جريانهاي سياسي از اين حادثه است كه نشاندهنده فضاي مسموم سياست در ايران است و اين امر بيانگر برخي جريانها و گروههاي سياسي است كه حتي حاضر نيستند از سوءاستفاده از جان دانشجويان براي مقاصد سياسي نيز صرفنظر كنند.»