تاملي در واكنشها به شكست غيرمنتظره تيم ملي ايران
سياستزدگي در آينه فوتبال
وحيد جعفري
در جامعهاي كه در آن همه چيز سياسي تلقي ميشود، حتي نفس كشيدن، فوتبال نميتواند بهعنوان يك ورزش محبوب و پديدهاي اجتماعي، رنگ و بوي سياسي به خود نگيرد و مردم همه داشتهها و نداشتههايشان را در آن نبينند و به آن گره نزنند.
از همين رو فوتبال كه همه چيز ما نيست، خيلي خوب همه چيز ما را نشان ميدهد؛ سياست، اقتصاد، مسائل اجتماعي و از همه بيشتر فرهنگمان را. براي همين، امروز هم اصغرآقا درست ميگويد هم نماينده مجلس! همه، هم حق اظهارنظر دارند و هم ندارند، هم درست ميگويند هم نه.
فوتبال بيشتر از اينكه يك بازي باشد، يك قمار است، مثل قمار زندگي كه اگر روي خوشش را به شما نشان ندهد، كارتان ساخته است. يك بدشانسي يا يك خوششانسي سرنوشتتان را تغيير خواهد داد و باعث خواهد شد تمام نظرها دربارهتان تغيير كند. در واقع همه چيز در يك لحظه، در يك آن رقم ميخورد و خيلي وقتها هيچكس مقصر نيست. وقتي بخت با شما يار نباشد و بدشانسي گريبانتان را بگيرد، ديگر
هيچ چيز و هيچ كس نميتواند به دادتان برسد؛ در صورتي كه همه چيز ميتوانست عكس آن چيزي كه اتفاق افتاده، باشد و به جاي انتقاد، حالا همه دست به تحسينتان بزنند.
اينجاست كه زمين بازي، آن مستطيل سبز كه نمايندگان يك جامعه را در يك سوي خود جاي داده، تبديل به قربانگاه يا بال پرواز آن جامعه شده و تصويري خارقالعاده از اشكها و لبخندها، هستي و نيستي به نمايش ميگذارد؛ نمايشي كه هم بقال محله آن را ميفهمد، هم هنرمند و سياستمدار دركش ميكنند.
در واقع آن 11 تن به نمايندگي از يك جامعه كه از دكتر، مهندس، معلم، تاجر، دزد، روزنامهنگار، مشاور املاك، دلال ارز و... تشكيل شده و همه اينها نظام سياسي، اجتماعي، فرهنگي و... يك جامعه را شكل دادهاند، در ميدان رقابت حاضر شده و آنچه به نمايش ميگذارند، برآمده از دل همان جامعه است. اگر مدام به داور اعتراض ميكنند، شايد اشتباه باشد؛ اما بيدليل نيست.
در واقع جامعه ايراني نه در بازي فوتبال، بلكه در ساير حوزهها نيز به همين شكل رفتار ميكند كه حالا در فوتبال به عنوان يك پديده اجتماعي- ورزشي نمود يافته و بيشتر مورد توجه قرار ميگيرد.
ما نه به ژاپن، بلكه به خودمان باختيم، به مرحله نيمهنهايي كه باور عبور از آن را نداشتيم و تا زماني كه چنين باوري در ما به وجود نيايد، چه فرقي ميكند حريفمان ژاپن باشد يا يمن؟ ما به ياد نداريم كه آخرينبار چه زمان به فينال جام ملتهاي آسيا رسيده و قهرمان شدهايم و تا زماني كه به ياد نياوريم، هرگز موفق به فتح جام در هيچ حوزهاي نخواهيم شد. مشكل ما نه قدرت ساير كشورها، بلكه نداشتن اعتماد به نفس و خودباوري است، اينجا، درست در دل جامعه ما چيزي گم شده است؛ چيزي كه تا پيدا نشود، ايران به آنچه استحقاقش را دارد، نخواهد رسيد. آري، اينجا كسي است پنهان همچون خيال در دل.