• ۱۴۰۳ دوشنبه ۱۷ ارديبهشت
روزنامه در یک نگاه
امکانات
روزنامه در یک نگاه دریافت همه صفحات
تبلیغات
صفحه ویژه

30 شماره آخر

  • شماره 4306 -
  • ۱۳۹۷ پنج شنبه ۲۵ بهمن

آشناتر از نقاشي

صالح تسبيحي

شلنگ‌اندازان داشتم از يك تالار باشكوه در موزه ارميتاژ در سن‌پترزبورگ عبور مي‌كردم كه وزن و كشش دو چشم، دو چشم گيراي آشنا درجا ميخكوبم كرد. فيلم «كشتي روسي» سوكوروف را ديده‌اي؟ همان تالارها. همان نقاشي‌هاي پشت به پشت هم داده و دنياي مهيب روبنس و رامبراند و ديگران. اما دو چشم، با برق اعلاي نور الهي، آشنا‌تر از نقاشي، انگار چشمان پدرت باشد و برادرت با سرزنش و تشويق همراهان حامي و همرنج.

نقاشي اثر ال گركو بود و تصويري از پطروس و پولس قديس. نقاشي باشكوهي كه پيش‌تر چاپ شده يا به شكل فايل‌هاي اينترنتي بارها ديده بودم. در تاريخ آمده پولس معمار بنايي بود كه طاق بلندش اكنون در تمام دنيا افراشته شده و دين مسيح، دين پولس هم هست. پطروس اما نفس به نفس مسيح داده بود. مرد ماهيگير را نخستين پاپ تاريخ مسيحيت مي‌شناسند. مرد پارسايي همواره در گفت‌وگو با مرشد خود.

ال گركو وقتي وارد رم شد، يك راست سراغ «پاپ پيوس پنجم» رفت و از او خواست اجازه دهد روي نقاشي سقف «كليساي سيستين» رنگ بزند و تاريخ خداوند و آفرينش را از نو نقاشي كند. ال گركو آن قدر جاه‌طلب بود كه بخواهد روي نقاشي استاد تمام زمان‌ها يعني ميكل آنژ طرحي نو در اندازد. اما جاه‌طلبي مرد پرآوازه از كجا ريشه گرفته و بالا آمده بود؟ ال گركو از جايي به بعد ميراث‌دار هيچ كس نبود. نگاه عرفاني او به عضلات و چشمان سوژه‌هايش، نگاه خالص خاص اوست. چشماني كه نور را زنده و جان‌دار باز مي‌تابانند و معنويتي صوفيانه كه از خاندان ارتدوكس يوناني‌اش سر ريز كرده بود تا به كاتوليسيسم نيم‌بند مشكوك خودش رنگ و بويي آن جهاني دهد. كاتوليسيسمي كه در رم دوران او سراسر تجمل و ماديات بود و پاپ براي خودش شاهي بود.

احتمالا اطمينان ال گركو به خودش از دانش نقاشي نمي‌آمد. شايد او در خلوت خود وقت نقاشي، بال‌هاي فرشته را بر پشت خود حس كرد بود. شايد حالات روحاني آدم‌هايش باز آمده از احساس پيامبرواري بود كه در خود جسته بود. تمام تلاش‌هاي ال گركو در دوران اوج كاري خودش عمودي هستند. همه چيز رو به تعالي است. او در نقاشي‌هايي كه از زندگان زمان خود نيز مي‌كشيد، حالاتي الهي و اندامي در حال عروج مي‌گنجاند. اين بود كه نه پاپ، نه شاه اسپانيا و نه نقاشان قرون وسطايي او را نمي‌پسنديدند، نقاشي‌هايي كه سفارش مي‌گرفت يكي در ميان رد مي‌شد.

اما دستان ال گركو هرگز از كار نيفتاد. او به طبيعت روي آورد و مناظر واقعي هم كشيد. در تمام اين طبيعت‌ها حالت تغيير و حركت به بالا پيداست. در سال‌هاي باشكوه نقاشي‌هاي مشهورترش، قديسين و حواريون را كنار هم كشيد و دستان آنها را با زخم صليب يا كليد و كتاب در دست، چنان نشان داد كه اگر از نزديك ببيني، شك نمي‌كني اين دست تنها به راهنمايي خط نوراني ايمان منتهي شده است.

از اين‌روست كه آدم‌هاي ال گركو مختص خود اوست و عمدتا خوانش او از تاريخ ديني و تاريخ واقعي است. نه قديسين موضوعش نه شاهان و سرداران و اسقف‌هايي كه نقاشي كرده هيچ يك زندگاني سراسر نورنماي مورد نظر او را نداشته‌اند. اين است كه نشان مي‌دهد هنرمند؛ قصه‌ خودش را مي‌گويد. نور و ابر خيالي ال گركو بعدها، بعد از آنكه كليسا دست از سر مردم برداشت، بيشتر قدر دانسته شد. نقاشي‌هاي او هنوز، به عنوان نوعي از نقاشي كه بيانگر دريافت هنرمند از واقعه است، شناخته مي‌شوند و به حتم در تاريخ هنر براي ابد فصلي جدا براي خود محفوظ مي‌شوند.

ارسال دیدگاه شما

ورود به حساب کاربری
ایجاد حساب کاربری
عنوان صفحه‌ها
کارتون
کارتون